تفسیر جزء 30 » سوره غاشیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ «2» وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ «3» عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ «4» تَصْلَى نَاراً حَامِیَةً «5» تُسْقَى مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ «6» لَّیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِیعٍ «7» لاَّ یُسْمِنُ وَلَا یُغْنِى مِن جُوعٍ
آیا خبر آن حادثه فراگیر به تو رسیده است؟ در آن روز، چهرههایى خوار و زبونند. (با آنکه) تلاش کرده و رنج بردهاند. (امّا) به آتشى سوزان درآیند. و از چشمهاى جوشان نوشانده شوند. و خوراکى جز خار خشک و تلخ ندارند. که نه فربه کند و نه گرسنگى را از میان برد.
نکتهها:
«غاشیة» به معناى پوشاننده است، و منظور از آن، حادثه قیامت است که همه را تحت پوشش قرار مىدهد. «عاملة» به معناى کوشنده و «ناصبة» به معناى کار پرمشقت است که انسان را خسته مىکند. «حامیة» به معناى بسیار داغ و «ءانیة» نهایت درجه سوزندگى است.
ممکن است مراد از «وجوه»، صاحبان وجوه و چهرههاى برجسته باشد، یعنى چهرههاى شاخص هر یک از دو گروه نیک و بد.
«ضریع» به فرموده پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله چیزى است در دوزخ شبیه به خار که از مردار بد بوتر و از آتش داغتر و بسیار تلخ است.(86) شاید گذاردن نام «ضریع» بر این خار به خاطر آن باشد که خوردن آن انسان را به فریاد و تضرّع وادار مىکند.
کارهاى پر زحمت فراوانى در دنیا انجام مىشود ولى به خاطر آنکه اخلاص در آن نیست یا طبق دستور الهى انجام نشده است و یا با عجب و غرور و منت و گناه و شرک همراه بوده، حبط مىشود و هدر مىرود و در قیامت مورد بهره قرار نمىگیرد.
در جهان بینى الهى، عنصر کار باید با عنصر هدف و جهت و عنصر رهبرى همسو و مقدّس باشند.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره غاشیه...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:20 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره اعلى
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى «2» الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى «3» وَالَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى «4» وَالَّذِى أَخْرَجَ الْمَرْعَى «5» فَجَعَلَهُ غُثَآءً أَحْوَى
نام پروردگار بلندمرتبهات را به پاکى یاد کن. همان که آفرید و سامان بخشید. و آنکه (هر چیز را) اندازهاى نهاد و هدایت کرد. آنکه (گیاه) چراگاه را رویانید. و سرانجام آن را خشک و تیره کرد.
نکتهها:
تسبیحِ نام خدا، یعنى نه فقط براى ذات خداوند، شریک قائل نشویم، بلکه حتّى براى نام او نیز شریک نیاوریم و نام دیگران را هم ردیف نام خداوند قرار ندهیم. چنانکه برخى گروههاى التقاطى مىگفتند: «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران»
در قرآن و حدیث نشانههاى زیادى است که اسلام به محترم شمردن نامهاى مقدّس عنایت دارد. چنانکه در این سوره مىفرماید: علاوه بر تسبیح ذات، اسم پروردگار را هم باید منزه بدانى. در جاى دیگر مىفرماید: نام پیامبر را مثل نامهاى خودتان ساده نبرید: «لاتجعلوا دعاء الرسول کدعاء بعضکم بعضا»(62) در جاى دیگر مىفرماید: چرا فرشتگان را به نام زن مىخوانند: «لیسمّون الملائکة تسمیة الانثى»(63) و پیامبر اسلام نامهاى نامناسب یاران را تغییر مىدادند.
مسئله آفرینش و هدایت، در آیه پنجاه سوره طه نیز آمده است، آنجا که فرعون از حضرت موسىعلیه السلام پرسید: پروردگار شما کیست؟ گفت: «ربّنا الّذى اعطى کلّ شىء خلقه ثم هَدى» ناگفته پیداست که مراد از این هدایت، هدایت تکوینى است که خداوند در موجودات قرار داده است. مثلا ساختمان بدن مادر را به گونهاى هدایت کرد که شیر تولید کند و نوزاد را هدایت کرد که به سراغ سینه مادر رفته و شیر بمکد.
هدایت تکوینى موجودات با مرور زمان بهتر فهمیده مىشود. همین امر است که هزاران دانشمند را به تحقیق وا داشته که چگونه پرندگان یا ماهىها حتّى اگر صدها کیلومتر از جاى خود دور شوند باز به محل خود بر مىگردند. هدایت الهى در هر موجودى چیزى قرار داده که او را به راه تکامل خود پیش مىبرد. ذرات خاک میوه مىشود، میوه نطفه و سپس انسان، دوباره جسم انسان، خاک مىشود.
«سَوّى» به معناى نظام بخشیدن است. از نظام کهکشانها گرفته تا نظام حاکم بر یک حشره ذرّهبینى. «غُثاء» یعنى گیاه خشک و خاشاک و «أحوى» به معناى سبزى است که رو به سیاهى باشد.
حتّى یک برگ کوچک و خاشاک ناچیز هم به حال خود رها شده نیست. سبزه زارى که در دید ما خشک و تیره مىشود، در نظام هدایت الهى است، زیرا همان برگهاى خشکیده به ماده دیگرى تبدیل مىشود که براى قوت و قوّت زمین و درخت لازم است یا در شرایط انبوه تبدیل به زغال سنگ شده و یا آثار مفید دیگرى در خاک دارد.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره اعلى...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:19 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره طارق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَ السَّمَآءِ وَالطَّارِقِ «2» وَمَآ أَدْرَاکَ مَاالطَّارِقُ «3» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «4» إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ «5» فَلْیَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ «6» خُلِقَ مِن مَّآءٍ دَافِقٍ «7» یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَآئِبِ «8» إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ «9» یَوْمَ تُبْلَى السَّرَآئِرُ «10» فَمَالَهُ مِن قُوَّةٍ وَلاَ نَاصِرٍ
سوگند به آسمان و ستاره طارق. و تو چه دانى که طارق چیست؟ ستارهاى است درخشنده. (به اینها سوگند که) هیچ کس نیست مگر آنکه بر او نگهبانى است. پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است. از آبى جهنده آفریده شده است. که از بین کمر و سینه بیرون مىآید. همانا او بر باز گرداندنش تواناست. روزى که اسرار آشکار شود. پس براى انسان، هیچ قدرتى (از درون) و یاورى (از بیرون) نیست.
نکتهها:
«طارق» به معناى کسى که در شب وارد شده و در را بکوبد. «طَرق» کوبیدن و «مِطرقة» وسیله کوبیدن است و «طریق» راه است، زیرا زیر پا کوبیده مىشود.
«ثاقب» به معناى سوراخ کردن است، گویا این ستاره با نور خود تاریکى شب را سوراخ مىکند. «صُلب» به معناى محکم و مراد از آن، ستون فقرات پشت است و «ترائب» به استخوانهاى سینه گفته مىشود.
«تُبلى» از «بلوى» به معناى آزمایش است که عامل آشکار شدن حقیقتهاست.
اشعث بن قیس که از منافقان بود، شبانه حلوایى براى حضرت على علیه السلام آورد و در خانه را زد تا با هدیه حلواى شب، در روز مرتکب خلافى شود. حضرت، نام او را که شبانه در خانهاش را کوبید، طارق نامید.(59)
مشابه آیه 4 این سوره را در سوره انفطار مىخوانیم: «و انّ علیکم لحافظین کراماً کاتبین یعلمون ما تفعلون» بر شما نگهبانانى گماشته شده که بزرگوارانه، بدون کینه و سوء ظنّ، کارهاى شما را مىنویسند و آنچه انجام مىدهید مىدانند.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره طارق...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:18 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره بروج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالسَّمَآءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ «2» وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ «3» وَشَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «4» قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ «5» النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ «6» إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ «7» وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ «8» وَمَا نَقَمُواْ مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ «9» الَّذِى لَهُ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ شَهِیدٌ
سوگند به آسمان که داراى برجهاى بسیار است. به روز موعود سوگند. به شاهد و مشهود سوگند. مرگ بر صاحبان گودال (پر آتش). همان آتش پر هیزم. آنگاهکه آنان بالاى آن نشسته بودند. وتماشاگر شکنجهاى بودند که به مؤمنان روا مىداشتند. آنان هیچ ایرادى به مؤمنان نداشتند، جز آنکه به خداى عزیز و حمید ایمان آورده بودند. آن که حکومت آسمانها و زمین براى اوست و خداوند بر هر چیز گواه است.
نکتهها:
«بُروج» جمع «بُرج» به معناى امر ظاهر و آشکار است، چنانکه «تبرّج» به معناى آشکار ساختن زینت است. اگر به عمارتهاى بلند و مرتفع، برج گفته مىشود، از آن جهت است که در میان دیگر ساختمانها، آشکارتر است. مراد از «بروج» در این آیات، ستارگان آسمان است که همچون برجى بلند، از دور آشکار و درخشان هستند. چنانکه در آیهاى دیگر مىفرماید: «و لقد جعلنا فى السماء بروجاً و زیّناها للناظرین»(53)
براى آیه «شاهد و مشهود» حدود سى مصداق گفته شده است، از جمله اینکه شاهد، خداوند و مشهود، ما سوى اللّه است، یعنى سوگند به خالق و به کلّ هستى.
امام حسنعلیه السلام مىفرماید:(54) مراد از شاهد، پیامبر است به دلیل آیه «انّا ارسلناک شاهداً...»(55) و مراد از مشهود، قیامت است، به دلیل آیه «ذلک یوم مشهود»(56)
«وقود» به معناى آتش گیرانه و مایه سوخت است.
«اُخدود» به معناى گودال عمیق است و مراد از «اصحاب اخدود» کسانى هستند که در زمین گودالى وسیع ایجاد کردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مؤمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. اینکه این ستمگران و آن مؤمنان چه کسانى بودند، روایات گوناگونى وارد شده، ولى در قرآن ذکرى از آنها به میان نیامده است.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره بروج ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:17 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره انشقاق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِذَا السَّمَآءُ انشَقَّتْ «2» وَ أَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ «3» وَ إِذَا الأَرْضُ مُدَّتْ «4» وَأَلْقَتْ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتْ «5» وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ
آنگاه که آسمان شکافته شود. و پروردگارش را فرمان برد که چنین سزاوار است. و آنگاه که زمین هموار شود. و آنچه در آن است بیرون اندازد و خالى گردد. و به فرمان پروردگارش گوش سپرد که چنین سزد.
نکتهها:
«انشقاق» به معناى شکافته شدن است. حضرت على علیه السلام فرمودند: «تنشق السماء من المجرة»(44) یعنى آسمان از طریق کهکشان از هم گسیخته شود.
«أذِنت» از «اُذُن» به معناى حرف شنوى و «حُقَّتْ» یعنى شایسته وسزاوار و حقّش این بود.
در قیامت آنچه در دل زمین است ،از مردگان و گنجها و... به بیرون پرتاب مىشود. چنانکه در سوره زلزال مىفرماید: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها...»
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره انشقاق...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:15 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره مطفّفین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ «2» الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ «3» وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ «4» أَلاَ یَظُنُّ أُوْلَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ «5» لِیَوْمٍ عَظِیمٍ «6» یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
واى بر کمفروشان. کسانى که هرگاه از مردم پیمانه بگیرند کامل مىگیرند. و هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان (کالایى را) وزن کنند، کم مىگذارند. آیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟ براى روزى بزرگ. روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (براى پاسخ به کارهایشان) خواهند ایستاد.
نکتهها:
«وَیل» به معناى هلاک و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّهاى در دوزخ یا درى از درهاى آن مىباشد.
«طفیف» و «قلیل» به یک معناست و «تطفیف» به معناى کاستن و کم گذاشتن و ریشه آن از «طفّ» به معناى کنار است. به فروشندهاى که از کنار اجناس مىزند، «مطفّف» گویند. ابن مسعود نقل مىکند که هر کس از نمازش بکاهد مشمول این آیه است.(33)
کم فروشى هر صنفى متناسب با خودش مىباشد: معلم، کارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دکتر و دیگر مشاغل، هر کدام در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند، کم فروشند.
کمفروش، خود را زرنگ مىداند، مردم را دوست ندارد، خدا را رازق نمىداند و ظلم اقتصادى به جامعه مىکند.
کم فروشى از گناهان کبیره است، زیرا وعده عذاب براى آن آمده است.
امکانِ کم فروشى یا حساسیّت در کیل بیش از وزن است، لذا در یک آیه فقط از کیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از کیل و سپس وزن، سخن به میان آمده است.
در روایات مىخوانیم: هرگاه مردم گرفتار گناه کمفروشى شوند، زمین روئیدنىهاى خود را از مردم باز مىدارد و مردم به قحطى تهدید مىشوند.(34)
انضباط و دقّت اقتصادى، در رأس برنامههاى اصلاحى انبیاست. چنانکه حضرت شعیب به قوم خود فرمود: «اوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین وزنوا بالقسطاس المستقیم و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین»(35) پیمانه را (در معامله) کامل و تمام بدهید و از کم کنندگان و خسارت زنندگان نباشید و با ترازوى درست وزن کنید و کالاهاى مردم را کم ندهید و روى زمین مفسدانه عمل نکنید.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره مطفّفین...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:14 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره انفطار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إذَا السَّمَآءُ انفَطَرَتْ «2» وَإِذَا الْکَوَاکِبُ انتَثَرَتْ «3» وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ «4» وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ «5» عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ
آنگاه که آسمان شکافته شود. و آنگاه که ستارگان پراکنده شوند. و آنگاه که دریاها گشوده و به هم راه یابند. و آنگاه که قبرها زیرورو گردد. (در آن زمان) هر کس مىداند، آنچه از پیش فرستاده و آنچه براى بعد گذاشته است.
نکتهها:
«اِنفطار» به معناى شکافته شدن است، «فطر» و «افطار» نیز به همین معناست، زیرا روزه با غذا خوردن مىشکافد. «انفطار» و «انشقاق» به یک معناست، لکن در انفطار بعد از شکافتن به چیزى مىرسیم، بر خلاف انشقاق، چنانکه عرب در حفر قنات مىگوید: «فطرتُ» چون بعد از شکافتن زمین، به آب مىرسد.
«اِنتثار» به معناى پراکندگى است و به چیزى که بر سر عروس مىریزند، نثار گویند.
«فَجر» به معناى بروز شکاف و باز شدن راه است و «تفجیر»، بیانگر عظمت و شدّت شکافته شدن کوههاست.
در کلمه «بُعثر» هم معناى «بعث» (به پا خواستن) است و هم معناى «ثور» (دگرگون شدن)، لذا راغب در مفردات گفته است که بعید نیست فعل «بُعثر» مرکّب از این دو فعل باشد، یعنى زیر و رو شدن خاکها و برپاخاستن مردگان.
پیوند میان آسمان و زمین و دریا و خشکى به گونهاى است که هرگاه نظام یکى از آنها به هم بخورد، نظام همه چیز به هم مىخورد.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره انفطار...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:13 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره تکویر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ «2» وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ «3» وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ «4» وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ «5» وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ
آنگاه که خورشید در هم پیچیده و تاریک شود. و آنگاه که ستارگان به خاموشى گرایند. و آنگاه که کوهها به حرکت درآیند. و آنگاه که شتران باردار به حال خود رها شوند. و آنگاه که حیوانات وحشى، برانگیخته و گرد هم آیند.
نکتهها:
«تکویر»، به معناى درهم پیچیدن است که در مورد خورشید، به جمع شدن شعلههاى آن و خاموش شدن آن منجر مىگردد.
حرکت کوهها در آستانه قیامت، ناشى از زلزله بزرگى است که باعث فروپاشى و متلاشى شدن کوهها مىگردد و چنانکه در آیات دیگر نیز آمده است، همچون ریگ بیابان روان مىشوند.
«عِشار» جمع «عَشْراء» به معناى شتر حامله ده ماهه است که در نزد عرب، با ارزشترین اموال محسوب مىشده است. امّا به هنگام بروز علائم قیامت، بىصاحب مىماند و کسى به فکر آن نیست.
«وحوش» جمع «وحش» به معناى حیوانى است که هرگز با انسانها انس نمىگیرد. مانند درّندگان.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 »...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:12 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره عبس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» عَبَسَ وَ تَوَلَّى «2» أَن جَآءَهُ الأَعْمَى «3» وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى «4» أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّکْرَى «5» أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى «6» فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى «7» وَ مَا عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّى «8» وَ أَمَّا مَن جَآءَکَ یَسْعَى «9» وَهُوَ یَخْشَى «10» فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى
چهره درهم کشید و روى بر تافت. از اینکه نابینایى به سراغ او آمد. و تو چه دانى، شاید او در پى پاکى و پارسایى باشد. یا پند گیرد و آن پند سودش بخشد. امّا کسى که خود را بىنیاز مىبیند. پس تو به او مىپردازى. با آنکه اگر پاک نگردد، بر تو چیزى نیست. و امّا کسى که شتابان نزد تو آمد، در حالى که از خدا مىترسد، تو از او تغافل مىکنى و به دیگرى مىپردازى.
نکتهها:
مراد از «مَن إستغنى» یا بىنیازى مالى است که باعث مىشود شخص خود را برتر از دیگران بداند و یا بىنیازى از ارشاد و هدایت است که شخص، دیگران را گمراه و منحرف ببیند. البتّه جمع میان هردو نیز ممکن است، یعنى شخص در اثر ثروت زیاد، گرفتار غرور شده و به سخن حق دیگران گوش فراندهد.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره عبس ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:12 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره نازعات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَ النَّازِعَاتِ غَرْقاً «2» وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطاً «3» وَ السَّابِحَاتِ سَبْحاً «4» فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً «5» فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً
سوگند به فرشتگانى که جان (کافران) را به سختى مىگیرند. سوگند به فرشتگانى که جان (مؤمنان) را به آسانى و نشاط مىگیرند. سوگند به فرشتگانى که (در انجام فرمان الهى) به سرعت شناورند. و(در انجام مأموریّت) بر یکدیگر سبقت گیرند. و امور (بندگان) را تدبیر کنند.
نکتهها:
«نزع» به معناى جدا کردن با کندن و کشیدن است. «غرق» و «اغراق» به معناى شدت است. «نشط» به معناى گشودن گره است و نشاط یعنى آنکه عقدههاى روحى باز شوند. بر خلاف بعضى انسانها که نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است، فرشتگان الهى در انجام مأموریّتها با نشاط هستند. «ناشط» به کسى گویند که کارى را با رغبت انجام مىدهد. همچنین این کلمه، در مورد کسى که سطل آب را از چاه بیرون مىکشد، گفته مىشود، گویا فرشتگان جان مؤمنان را به آرامى بیرون مىکشند.(9)
«نازعات» و «ناشطات» در واقع دو وصف براى طایفهاى از فرشتگان است و چون کلمه «طائفة» مؤنث است این صفات نیز مؤنث آمده است.
«سابحات» از «سبح» به معناى حرکت سریع در آب یا هواست. اشاره به اینکه فرشتگان در انجام مأموریّتهاى الهى سریع و چابک هستند.
به فرموده حضرت علىعلیه السلام، فرشتگان با آرامى و رفاقت جان مؤمنین را مىگیرند. «یقبضون ارواح المومنین یسلّونها سلاً رفیقا»(10)
سوگند خداوند به فرشتگان، هم نشانه اهمیّت و جایگاه فرشتگان در نظام هستى است و هم اهمیّت امرى که برایش سوگند یاد شده است.
ممکن است پنج صفتى که در این آیات آمده، براى پنج گروه فرشته باشد و ممکن است براى یک گروه باشد، به این معنا که به محض صدور فرمان از جا کنده و با نشاط پیگیرى و با سرعت حرکت مىکنند و از یکدیگر سبقت مىگیرند تا فرمان را مدبّرانه انجام دهند.(11)
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره نازعات...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:10 عصر )