تفسیر جزء 30 » سوره طارق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَ السَّمَآءِ وَالطَّارِقِ «2» وَمَآ أَدْرَاکَ مَاالطَّارِقُ «3» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «4» إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ «5» فَلْیَنظُرِ الإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ «6» خُلِقَ مِن مَّآءٍ دَافِقٍ «7» یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَآئِبِ «8» إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ «9» یَوْمَ تُبْلَى السَّرَآئِرُ «10» فَمَالَهُ مِن قُوَّةٍ وَلاَ نَاصِرٍ
سوگند به آسمان و ستاره طارق. و تو چه دانى که طارق چیست؟ ستارهاى است درخشنده. (به اینها سوگند که) هیچ کس نیست مگر آنکه بر او نگهبانى است. پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است. از آبى جهنده آفریده شده است. که از بین کمر و سینه بیرون مىآید. همانا او بر باز گرداندنش تواناست. روزى که اسرار آشکار شود. پس براى انسان، هیچ قدرتى (از درون) و یاورى (از بیرون) نیست.
نکتهها:
«طارق» به معناى کسى که در شب وارد شده و در را بکوبد. «طَرق» کوبیدن و «مِطرقة» وسیله کوبیدن است و «طریق» راه است، زیرا زیر پا کوبیده مىشود.
«ثاقب» به معناى سوراخ کردن است، گویا این ستاره با نور خود تاریکى شب را سوراخ مىکند. «صُلب» به معناى محکم و مراد از آن، ستون فقرات پشت است و «ترائب» به استخوانهاى سینه گفته مىشود.
«تُبلى» از «بلوى» به معناى آزمایش است که عامل آشکار شدن حقیقتهاست.
اشعث بن قیس که از منافقان بود، شبانه حلوایى براى حضرت على علیه السلام آورد و در خانه را زد تا با هدیه حلواى شب، در روز مرتکب خلافى شود. حضرت، نام او را که شبانه در خانهاش را کوبید، طارق نامید.(59)
مشابه آیه 4 این سوره را در سوره انفطار مىخوانیم: «و انّ علیکم لحافظین کراماً کاتبین یعلمون ما تفعلون» بر شما نگهبانانى گماشته شده که بزرگوارانه، بدون کینه و سوء ظنّ، کارهاى شما را مىنویسند و آنچه انجام مىدهید مىدانند.
پیامها:
1- انسان و تمام کارهاى او تحت حفاظت فرشتگان الهى است. (هم ثبت اعمال و هم حفظ از حوادث) «ان کلّ نفس لمّا علیها حافظ»
2- چگونگى تولّد فرزند، از انعقاد نطفه تا خروج از شکم مادر، باید مورد مطالعه و دقّت قرار گیرد که هم زمینه خداشناسى است و هم معادشناسى. «فلینظر الانسان ممّ خلق...»
3- انسان به خاطر دارا بودن عقل و علم و استعداد باید در آفرینش خود دقت کند. «فلینظر الانسان»
4- توجّه به آفرینش انسان، زمینه ایمان به معاد است. «على رجعه لقادر»
5 - معاد جسمانى است و جسم انسان در قیامت دوباره زنده مىشود. «رجعه»
«11» وَ السَّمَآءِ ذَاتِ الرَّجْعِ «12» وَ الأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ «13» إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «14» وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ «15» إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً «16» وَ أَکِیدُ کَیْداً «17» فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدَا
سوگند به آسمان بارانزا. سوگند به زمین که (براى خروج گیاهان) برشکافته است. که همانا این قرآن سخنى است قاطع. و هزل و شوخى نیست. همانا کافران پیوسته نیرنگ مىکنند. و من نیز تدبیر مىکنم. پس کافران را مهلت ده و اندک زمانى آنان را به خود واگذار.
نکتهها:
«رجع» به معناى باران است، شاید به خاطر رجوع بخار آب به زمین به صورت باران. «صَدع» به معناى شکافته شدن زمین براى رویش گیاهان است. «هَزل» به معناى سخن بىمحتوا است. «کید» یعنى طرح و نقشه مخفیانه و غافلگیرانه.
«مَهّل» و «اَمهِل» به یک معنا هستند و براى تأکید در دو قالب آمدهاند و هر دو به معناى مهلت دادن است. «رویدا» به معناى مهلت اندک است.
آسمان و زمین براى تولید گیاه، نظیر پدر و مادر براى تولد انسان هستند.
نزول باران و آمادگى زمین، بسترى براى رشد گیاهان است. نزول قرآن و آمادگى انسان نیز زمینه براى رشد انسانهاست. نام قرآن در کنار نام باران آمده است.
براى زدودن شک، هم باید منطقى سخن گفت و هم قاطع. سوگندهاى پى در پى خداوند، براى رفع هرگونه شک و تردید از مخالفان و تقویت اعتقاد و باور مؤمنان است.
«لقول فصل» به جاى «لقول فاصل» یعنى قرآن، سراسر فصل است و میان حق و باطل فاصله مىاندازد. نظیر اینکه مىگوییم: فلانى شکر است، یعنى یک پارچه شیرینى است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: به زودى فتنهها در میان شما ظاهر خواهد شد. پرسیدند راه نجات چیست؟ فرمود: «کتاب اللّه فیه نبأ من قبلکم و خبر ما بعدکم و حکم ما بینکم هو الفصل» قرآن که اخبار پیشینیان و آیندگان و داورى شما در آن است. آن کلامى است که حق را از باطل جدا مىکند. در ادامه فرمودند: «و من ابتغى الهدى فى غیره اضلّه اللّه» هر کس هدایت را در غیر قرآن جستجو کند، خداوند او را گمراه مىکند.(60)
پیامها:
1- قیامت، روز بروز و ظهور افکار و کردار آدمیان است. «یوم تبلى السرائر»
2- انگیزهها وروحیات انسان، در قیامت او اثر دارند. «یوم تبلى السرائر»
3- قیامت، روز افشاى اسرار و شرمندگى است: «تبلى السرائر» و انسان نیز براى کتمان یا جبران گذشته خود نمىتواند کارى بکند. «فما له من قوّة و لا ناصر»
4- رجعت انسان در قیامت، همچون رجعت آب بخار شده دریا، از آسمان به زمین است. «على رجعه لقادر - و السماء ذات الرجع»
5 - ارزش هر موجودى وابسته به آثار وبرکات آن است. «ذات الرجع - ذات الصدع»
6- قرآن، فرقان و جداکننده حق از باطل است، نه رمان و غیر واقعى. «انه لقول فصل و ما هو بالهزل»
7- نیرنگ کفّار، دائمى، سخت وحتمى است، از آن غافل نشوید. «انهم یکیدون...»
8 - برخورد خداوند با انسان، متناسب با عمل اوست. اگر در راه خیر قدم بردارد، خدا هدایتش مىکند: «جاهدوا فینا لنهدینّهم»(61) و اگر به دنبال کید باشد، گرفتار کید الهى مىشود. «یکیدون کیدا و اکید کیداً»
9- قرآن، میزان تشخیص حق از باطل است. «انّه لقول فصل»
10- کافران با خدا طرفند و تدبیر خداوند سخت است. «یکیدون کیداً و اکید کیداً»
11- آنان مسلمانان را غافلگیر مىکنند ما نیز آنان را غافلگیر مىکنیم. «یکیدون... اکید»
12- در برخورد با دشمن، نه خود عجله کنید و نه از خدا عجله بخواهید. «فمهّل الکافرین»
13- غفلت از دشمن هرگز، ولى مهلت دادن مانعى ندارد. «امهلهم»
14- سعه صدر، شرط لازم براى رهبرى است. «امهلهم»
15- مقدار مهلت به دشمن، به قدرى نباشد که فرصت را از شما بگیرد. «رویدا»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
59) نهجالبلاغه، خطبه 224 .
60) تفسیر نمونه.
61) عنکبوت، 69.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=9