تفسیر جزء 30 سوره بیّنه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان.
«1» لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ «2» رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ یَتْلُواْ صُحُفاً مُطَهَّرَةً «3» فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ «4» وَ مَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَیِّنَةُ
کسانى که کفر ورزیدند از اهل کتاب و مشرکان، (از راه انحرافى خود) دست برندارند تا آنکه دلیل روشنى برایشان بیاید. پیامبرى از سوى خدا که کتاب (آسمانى) را تلاوت کند. در آنها نوشتههایى استوار و با ارزش است. کسانى که به آنان کتاب داده شد، متفرّق نشدند مگر بعد از آنکه برهان روشن برایشان آمد.
نکتهها:
«بیّنة» به معناى دلیل روشن است که به واسطه آن حق از باطل آشکار گردد.
«قیّمة» به معناى مستقیم، محکم، ارزشمند و گرانبهاست. «قیّم» به کسى گویند که دلسوز است و به مصالح دیگران قیام مىکند. حرف تاء در کلمه «قیمة» براى مبالغه است نظیر علاّمة، نه تأنیث.
این آیه را دو گونه تفسیر کردهاند: طبق یک تفسیر سخن از بىوفائى و عدم صداقت اهل کتاب و مشرکان است و در تفسیر دیگر سخن از اتمام حجت براى آنان است.
ادعاى کفار این بود که تا دلیل روشنى به ما نرسد، در راه خود باقى هستیم، ولى بعد از آن که دلیل روشنى رسید، باز هم در راه خود باقى ماندند و جز عدهاى ایمان نیاوردند. شبیه این مضمون، در آیه 89 سوره بقره آمده است که قبل از ظهور اسلام در انتظار آمدن پیامبر جدیدى بودند و به خود نوید مىدادند، ولى «فلما جائهم ما عرفوا کفروا» همین که آمد براى آنان چیزى را که مىشناختند نپذیرفتند.
«صُحُف» جمع «صحیفة» است. گویا هر بخش از کتاب آسمانى به تنهایى صحیفهاى است. تورات یک کتاب است ولى قرآن در باره آن مىفرماید: «صحف ابراهیم و موسى»(208)
پیامها:
1- بدون دلیل روشن انتظار نداشته باشید که مردم دست از عقیده و راه خود بردارند. «لم یکن... منفکّین حتى تأتیهم البیّنة»
2- در اتمام حجّت، کفّار و مشرکان از یکدیگر جدا نیستند. خداوند براى همه مردم، چه کفّار و چه مشرکان، با فرستادن بیّنه، اتمام حجّت مىکند. «تأتیهم البیّنة»
3- از اهل کتاب توقع بیشترى است. (با اینکه در آیه اول سخن از اهل کتاب و مشرکان بود ولى در آیات بعد انتقاد تنها از اهل کتاب است.) «و ما تفرّق الّذین اوتوا الکتاب»
4- اتمام حجت خداوند از طریق پیامبرى آسمانى و کتاب پاک است. «رسول... یتلوا صُحُفًا مطهّرة»
5 - قرآن از هر خطا و انحراف و لغو و باطل وتحریف دور است. «صحفاً مطهّرة»
6- در قرآن، دستورات قوام بخش است.(209) «فیها کتب قیّمة»
7- قرآن هم خود کتابى معتدل و دور از اعوجاج است(210) و هم سبب اعتدال و قوام جامعه است.(211) «قیّمة»
8 - با وجود هواى نفس، علم و دانش مشکلگشا نیست. اهل کتاب حق را به روشنى فهمیدند ولى به خاطر هواهاى نفسانى، دستخوش تفرقه شدند. «و ما تفرّق الّذین اوتوا الکتاب...»
«5» وَ مَآ أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَّهُ الدِّینَ حُنَفَآءَ وَ یُقِیمُواْ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُواْ الزَّکَاةَ وَذَ لِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ
به اهل کتاب فرمانى داده نشده جز آنکه خدا را بپرستند در حالى که دین را براى او خالص ساخته و گرایش به حق داشته باشند و نماز را به پا دارند و زکات بپردازند و این است دین استوار.
نکتهها:
«حنفاء» جمع «حَنیف» به معناى گرایش به حق است، در برابر کلمه «جَنیف» که به معناى گرایش به باطل است.
اگر آیه «ذلک دین القیّمة» را در کنار آیه «فاقم وجهک للدّین حنیفاً فطرة اللّه»(212) بگذاریم مىتوان استفاده کرد که عبادت خالص و بىپیرایه و رابطه با خدا (نماز) و کمک به دیگران (زکات)، از امور فطرى هر انسانى است.
پیامها:
1- سلیقهها و هوسهاى دیگران متغیّر است. دین پایدار و ثابت، سرسپردگى خالصانه به خداى ثابت است. «مخلصین له الدین... ذلک دین القیّمة»
2- ایمان بدون نماز و زکات استوار نیست. «یقیموا الصّلاة و یؤتوا الزکاة و ذلک دین القیّمة»
3- توجه به سابقه لجاجتها و تفرقهها، سبب تسلّى پیامبر و پیروان است. «و ما تفرّق الّذین... الاّ من بعد ما جاءتهم البیّنة»
4- توحید و پرستش خالصانه خداوند، عامل وحدت است. «و ما تفرّق الّذین اوتوا الکتاب... و ما امروا الاّ لیعبدوا اللّه»
5 - پیامبران، مردم را به سوى خدا دعوت مىکردند نه خود. «و ما امروا الاّ لیعبدوا اللّه»
6- خالص و بى پیرایه بودن، رمز بقاء است. «مخلصین... ذلک دین القیّمة»
7- فرمان توحید و نماز و زکات در تمام ادیان آسمانى بوده است. «و ما امروا الاّ لیعبدوا اللّه...»
«6» إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِى نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَآ أُوْلَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ «7» إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ
همانا کسانى از اهل کتاب و مشرکان که کافر شدند، در آتش دوزخند، در آن جاودانهاند. آنانند بدترین مخلوقات. بى شک کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند آنانند خود بهترین مخلوقات.
نکتهها:
کلمه «بَریّة» یا از «بَرى» به معناى خاک و مراد از آن تمام خاکیان از جمله بشر است و یا از «بَرَءَ» به معناى خلق است و «بَریّة» به معناى مفعول یعنى مخلوقات است.
در روایاتى از شیعه و سنى نقل شده که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله به علىّ بن ابیطالب فرمودند: تو و یاران تو خیر البریّة هستید.(213)
مشابه این آیه، در جاى دیگر قرآن چنین آمده است: «انّ شرّ الدّوابّ عند اللّه الصُمّ البُکم الّذین لایعقلون»(214)
دلیل بدترین بودن انسان آن است که رسول و کتاب به سراغش آمده و او حقیقت را مىفهمد ولى به خاطر غرور و تکبر لجاجت مىکند. «کفروا من اهل الکتاب... هم شرّ البریّة»
پیامها:
1- کسى که اسلام را نپذیرد، خواه مشرک باشد، خواه اهل کتاب، کافر است. «انّ الّذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین»
2- سرنوشت اهل کتاب و مشرکان یکى است. «اهل الکتاب و المشرکین فى نار جهنم»
3- گل سر سبد هستى یعنى انسان، به خاطر پشت پا زدن به منطق و بیّنه، بدترین مخلوقات مىشود. «شرّ البریّة»
4- انسان با انتخاب خود جایگاه خود را تعیین مىکند، یا شرّ البریّه و جهنمى، یا خیر البریّه و بهشتى. «کفروا... شرّ البریّة... آمنوا... خیر البریّة»
5 - مقایسه میان کفر و ایمان و پایان کار آنان، بهترین نوع روشنگرى است. «شرّ البریّة - خیر البریّة»
6- رشد یا سقوط دیگر موجودات، محدود است ولى رشد و سقوط انسان، بى نهایت است. «شرّ البریّة - خیر البریّة» (انسان در اثر ایمان و عمل صالح مىتواند حتى از فرشتگان برتر باشد.)
7- بهترین شدن در گرو ایمان است و بدترینها اهل کفرند. (در کلمه «هُم» معناى انحصار است) «اولئک هم شرّ البریّة... هم خیر البریّة»
8 - ایمان به شرطى ثمربخش است که همراه با عمل صالح باشد «آمنوا و عملوا الصالحات» (ولى کفر به تنهایى سبب دوزخ است.)
«8» جَزَآؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَآ أَبَداً رَّضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَ لِکَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ
پاداش آن گروه در نزد پروردگارشان، باغهاى جاودانهاى است که زیر آن نهرها جارى است. (آنان) براى همیشه در بهشت جاودانهاند، خدا از آنان راضى است و آنان نیز از او راضى. این مقام مخصوص کسى است که از پروردگارش خشیت دارد.
نکتهها:
«خَشیت» به آن خوفى گفته مىشود که بر اساس تعظیم و عظمت باشد.
این آیه مىفرماید: بهشت مخصوص اهل خشیت است. «ذلک لمن خشى ربّه» و آیهاى دیگر مىفرماید: تنها علما اهل خشیت هستند: «انّما یخشى اللّه من عباده العلماء»(215) پس بهشت مخصوص علما است.
از طرفى مىدانیم که تمام علما و دانشمندان اهل بهشت نیستند. زیرا قرآن بسیارى از دوزخیان را کسانى مىداند که بعد از علم و آگاهى گمراه شدند: «اضلّه اللّه على علم»(216) و همچنین تمام بىسوادان دوزخى نیستند.
پس آن علمى که سبب خشیت مىشود این علم اصطلاحى نیست، بلکه مراد یک فهم طبیعى و الهى است که سبب نورانیّت دل شود.
پیامها:
1- بهشت جسم، باغ و نهر و بهشت روح، رضاى خداوند است. «جنّات عدن... رضى اللّه عنهم»
2- خشیت الهى، سرچشمه عمل به دستورات الهى است. «آمنوا و عملوا الصالحات... جزاؤهم... جنّات... ذلک لمن خشى ربّه»
3- جاودانگى بهشت براى مؤمنان قطعى است. (کلمات «عدن»، «خالدین» و «ابداً» همه بیانگر قطعى بودن خلود است.) «جنّات عدن... خالدین فیها ابداً»
«والحمدللّه ربّ العالمین»
208) اعلى، 19.
209) کلمه «کُتب» مىتواند به معناى دستورات دینى باشد، نظیر آیه «کتب علیکم الصیام» که کتاب به معناى دستور است.
210) اگر «قیمة» را به معناى ثابت و پایدار و به اصطلاح ادبى فعل لازم بدانیم.
211) اگر «قیمة» را به معناى برپا کننده و به اصطلاح ادبیات عرب متعدى و داراى مفعول بدانیم.
212) روم، 30.
213) شواهد التنزیل، ج2، ص357، به نقل از تفسیرنمونه.
214) انفال، 22.
215) فاطر، 28.
216) جاثیه، 23.
منبع: http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=21