تفسیر جزء 30 » سوره انشراح
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ «2» وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ «3» الَّذِى أَنقَضَ ظَهْرَکَ «4» وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ «5» فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «6» إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً «7» فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ «8» وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَب
(اى پیامبر!) آیا به تو شرح صدر عطا نکردیم؟ و بار سنگینات را از (دوش) تو برنداشتیم؟ آن (بار گرانى) که براى تو کمرشکن بود. و نام تو را بلند (آوازه) گردانیدیم. پس (بدان که) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است. پس هر وقت (از کارى) فراغت یافتى (براى کار جدید) خود را به تعب انداز. و با رغبت و اشتیاق به سوى پروردگارت روىآور.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره انشراح...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 4:0 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره ضُحى
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَ الضُّحَى «2» وَالَّیْلِ إِذَا سَجَى «3» مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى «4» وَ لَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الأُولَى «5» وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى
به روشنایى آغاز روز سوگند. به شب سوگند آنگاه که آرامش بخشد. پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. همانا آخرت براى تو بهتر از دنیا است. وبه زودى پروردگارت (چیزى) به تو عطا کند که خشنود شوى.
نکتهها:
«ضحى» به معناى اوایل روز و هنگام چاشت است. «سَجى» هم به معناى پوشاندن و هم به معناى سکون و آرامش است.
«وَدّعک» از «تودیع» به معناى واگذاشتن و رها کردن است و «قلى» به معناى شدّت عداوت و بغض و خشم و قهر است.
براى چند روزى وحى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله قطع شد. مخالفان سرزنش کردند که خدا تو را رها کرده است. این آیات نازل شد و حضرت را دلدارى داد. شاید دلیل قطع وحى آن بود که خداوند به مردم بفهماند هر چه هست از اوست و پیامبر در الفاظ وحى و زمان نزول آن و مقدار آن، از خود اختیارى ندارد.
نشانه آنکه خدا پیامبرش را رها نکرده، این است که در این سوره کوچک، سیزده بار شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته است.
پیامها:
1- روشنى روز و تاریکى و آرامش شب دو نعمت بزرگ الهى است که مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «و الضّحى و الّیل اذا سجى»
2- با قاطعیّت، زبان بدگویان را قطع و دل پاکان را بدست آورید. «والضحى و الّیل اذا سجى ما ودّعک ربّک»
3- به قضاوتها و پیش داورىها و تحلیلهاى نادرست، صریحاً جواب بدهید. «ما ودّعک ربُّک»
4- مربّى نباید کسى را که تحت تربیت اوست رها کند. «ما ودّعک ربُّک»
5 - قطع موقت لطف را نشانه غفلت و قهر الهى ندانید. «ما ودّعک ربُّک و ما قلى»
«6» أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فََاوَى «7» وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَى «8» وَ وَجَدَکَ عَآئِلاً فَأَغْنَى «9» فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ «10» وَ أَمَّا السَّآئِلَ فَلاَ تَنْهَرْ «11» وَ أَمَّا بِنَعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ
آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد و سامانت بخشید. و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد. و تو را تهىدست یافت و بىنیاز کرد. (حال که چنین است) پس بر یتیم قهر و تندى مکن. و سائل را از خود مران. و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو کن.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره ضُحى...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 3:58 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره لیل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالَّیْلِ إِذَا یَغْشَى «2» وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى «3» وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثَى «4» إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى
به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پردهى سیاه) فرو پوشاند. به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. همانا تلاشهاى شما پراکنده است.
نکتهها:
در حدیث مىخوانیم: خداوند به هر چه از مخلوقاتش که بخواهد، حق دارد سوگند یاد کند ولى مردم باید تنها به خدا سوگند یاد نمایند.(119)
«شتّى» جمع «شتیت» به معناى متفرّق است. سوگند، تنها براى تفاوت سعى و تلاشها نیست، زیرا این تفاوت بر همه روشن است، بلکه به خاطر نتایج وآثار متفاوت کار است.
پیامها:
1- زمان، امرى مقدّس و قابل سوگند است. «والیل اذا یغشى»
2- هم به نشانههاى آفاقى توجه کنید، «والّیل... والنهار» هم به نشانههاى انفسى. «و ما خلق الذکر و الانثى»
3- نظام زوجیّت در حیوان و انسان، نشانه قدرت و حکمت خداوند است. «ما خلق الذکر و الانثى»
4- تفاوت مهر یا قهر خداوند حکیمانه و عادلانه است نه گزاف، زیرا تلاشهاى شما انسانها گوناگون است. «ان سیعکم لشتّى»
«5» فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى «6» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى «7» فَسَنُیِّسرُهُ لِلْیُسْرَى «8» وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى «9» وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَى «10» فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى «11» وَمَا یُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى
امّا آن که انفاق کرد و پرواداشت. و پاداش نیک (روز جزا) را تصدیق کرد. به زودى او را براى پیمودن بهترین راه آماده خواهیم کرد. ولى آنکه بخل ورزید و خود را بىنیاز پنداشت. و پاداش نیک (روز جزا) را تکذیب نمود. پس او را به پیمودن دشوارترین راه خواهیم انداخت. و چون هلاک شد، دارایىاش براى او کارساز نخواهد بود.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره لیل...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 3:56 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره هُمَزه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ «2» الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عدَّدَهُ «3» یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ «4» کَلاَّ لَیُنبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ «5» وَمَآ أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ «6» نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «7» الَّتِى تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ «8» إِنَّهَا عَلَیْهِم مُّؤْصَدَةٌ «9» فِى عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ
واى بر هر عیب جوى طعنه زن. آنکه مالى جمع کرد و شمارهاش کرد. او خیال مىکند که اموالش او را جاودان ساخته است. چنین نیست (که مىپندارد) قطعاً او در (آتش) شکنندهاى افکنده شود. و تو چه دانى که (آتش) خورد کننده چیست؟ آتش افروخته الهى، که بر دلها راه یابد. آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گریزى از آن نیست.) در ستونهایى بلند و کشیده.
نکتهها:
«همزة» از «هَمز» به معناى عیب جویى از طریق چشم و ابرو و اشاره است. «لَمز» عیب جویى با زبان است. حرف (ة) در پایان این دو کلمه براى مبالغه است، نظیر «ضحکة» به معناى کسى که زیاد مىخندد. «حطمة» به معناى خورد کردن و شکستن کامل است. «موصدة» به حفرهاى گفته مىشود که در کوه ایجاد کنند و درب آن را محکم ببندند.
منظور از «عمد ممدّدة» (ستونهاى بلند و کشیده)، یا میخهاى بلندى است که اهل عذاب را با آن میخکوب و زندانى مىکنند و یا شعلههاى عظیم آتش که همچون ستونهاى بلند، کشیده است.
در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتید ارزش است، «قضیت الصّلاة فانتشروا فى الارض وابتغوا...»(277) ولى اگر به جاى یاد خدا به سراغ مال رفتید مورد انتقاد است. «و اذا رأوا تجارة او لهوًا انفضوا...»(278)
عیب جویى و طعنه به هر شکلى ممنوع و حرام است. غیابى یا حضورى، با زبان یا اشاره، شوخى یا جدى، کوچک یا بزرگ مربوط به کار و صنعت یا آفرینش طبیعت.
برخى از شمارش اموال خود و به رخ کشیدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مىبردند و گمان مىکنند این ثروت همیشگى است و آنها را براى همیشه در دنیا نگه مىدارد و دیگر بیمارى و مرگ به سراغ آنها نمىآید. قرآن این دیدگاه را مذمّت کرده و مىفرماید: این نگاه، انسان را دوزخى مىکند. وگرنه داشتن مال و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره هُمَزه...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 3:54 عصر )
تفسیر سوره قریش
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» لِإِیلاَفِ قُرَیْشٍ «2» إیلاَفِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَآءِ وَ الصَّیْفِ «3» فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ «4» الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ
براى الفت دادن قریش (به این سرزمین، سپاه فیل را نابود کردیم تا مقدمهاى براى ظهور اسلام باشد). الفت آنان در سفرهاى زمستانى و تابستانى. پس (به شکرانه این نعمت) باید پرورگار این خانه را پرستش کنند. همان که آنان را از گرسنگى (و قحطى نجات داد و) سیرشان کرد و از ترس (دشمن) امانشان داد.
نکتهها:
برخى مفسران، این سوره را ادامه سوره قبل دانسته و به روایاتى استناد مىکنند که جدا کردن آن دو را در نماز جایز نمىداند. نظیر دو سوره ضحى و انشراح. اگر ابرهه پیروز مىشد معاش قریش از هم مىپاشید و به خاطر حفظ معاش قریش، خداوند اصحاب فیل را نابود کرد.
«رِحلة» پیمودن راه بر روى راحلة و مرکب است. قریش سالى دو بار سفر تجارى داشتند، یکى در زمستان به منطقه یمن و یکى در تابستان به منطقه شام.
در برابر رسم جاهلیّت که خونریزى و جنگ را ارزش مىدانست، تکرار کلمه ایلاف و الفت، بیانگر لطف و رحمت الهى به قریش است.
سفرهاى تجارى موجب رونق صادرات و واردات مىشود و بهبود زندگى و تبادل فرهنگ را به دنبال دارد.
پس از انهدام اصحاب فیل، مردم براى اهل حرم، حریم خاص قائل بودند.
ادامه مطلب تفسیر سوره قریش...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 3:53 عصر )
تفسیر جزء 30 سوره فیل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ «2» أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِى تَضْلِیلٍ «3» وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ «4» تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ «5» فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولٍ
آیا ندیدى که پرودگارت با یاران فیل (کسانى که سوار فیل شده و براى انهدام مکه آمده بودند) چه کرد؟ آیا نیرنگشان را بىاثر نساخت؟ خداوند بر سر آنان پرندگانى را فوج فوج فرستاد. که بر آنان سنگریزههایى از گل سفت پرتاب کردند. پس آنان را مثل کاه خورد شده قرار داد.
نکتهها:
بر خلاف آنچه در میان مردم مشهور شده است، «ابابیل» نام پرندهاى خاص نیست، بلکه به معناى دسته دسته و گروه گروه است. «طیراً ابابیل» یعنى پرندگانى فوج فوج در دستههاى پراکنده بر سر آنها فرود آمدند. کلمه «طیراً» به معناى جنس پرندگان است، نه به معناى مفرد پرنده.
در شأن نزول این آیه مىخوانیم: پادشاهى به نام ابرهه در یمن معبدى از سنگ مرمر ساخت و دستور داد مردم آن را زیارت و طواف کنند. مرد عربى به این معبد جسارت کرد. او لشکرى فیل سوار را تا نزدیک مکه آورد تا به انتقام آن جسارت، کعبه را خراب کند. خداوند نیز پرندگانى را که در منقارشان سنگریزهاى داشتند به سوى آنان فرستاد. با بارش سنگریزهها، لشکر ابرهه مانند کاه خورد شده به زمین ریختند و نابود شدند. آن سال را عام الفیل نامیدند و پیامبر اسلام نیز در همان سال به دنیا آمد.(279)
اصحاب فیل هم خُرد شدند، هم تحقیر. «عصف مأکول» تشبیه به کاهى که خوراک حیوان شده یعنى سرگین، بدترین تحقیر است.
ادامه مطلب تفسیر سوره فیل...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 3:51 عصر )
تفسیر جزء 30 سوره شمس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» عَمَّ یَتَسَآءَلُونَ «2» عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ «3» الَّذِى هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ «4» کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ «5» ثُمَّ کَلاَّ سَیَعْلَمُونَ
درباره چه از یکدیگر مىپرسند؟ از خبر بزرگ. همان که ایشان در باره آن اختلاف دارند. چنین نیست؛ زود است که بدانند. باز چنین نیست؛ زود است که بدانند.
نکتهها:
واژه «نبأ» به معناى خبرِ مهم و حتمى است که از آیات بعد فهمیده مىشود مراد از آن خبر برپاشدن قیامت و رستاخیز است.
در روایات، حضرت علىعلیه السلام به عنوان یکى از مصادیقِ «نبأ عظیم» معرّفى شدهاند.(1)
درباره معاد، کفار چند گروهند: «الذى هم فیه مختلفون» بعضى آنرا محال و برخى بعید دانسته و برخى تردید مىورزند و برخى دیگر لجاجت مىکنند.
سؤال، گاهى براى فهمیدن مطلب است که مورد تأیید و تأکید قرآن است، چنانکه مىفرماید: «فسئلوا اهل الذکر»(2) امّا گاهى سؤال، براى ایجاد تشکیک و تردید در ذهن دیگران است، آنهم در امور قطعى و حتمى مانند وقوع قیامت که قرآن در این آیات، آن را مورد مذمّت قرار مىدهد.
پیامها:
1- شروع سخن با طرح سؤال، در تأثیر کلام مؤثّر است. «عمّ یتساءلون»
2- تشکیک در قیامت، کار کافران است. «یتساءلون عن النبأ العظیم»
3- اگر سوال طبیعى بود باید جواب داد: «یسئلونک ... قل» ولى اگر شیطنت بود. برخورد لازم است. «کلا سیعلمون»
4- در برابر طعنه و کنایه به مقدّسات و باورهاى قطعى، با قاطعیّت باید سخن گفت. «کلاّ»
5 - در برابر تردید، باید حرف حق را تکرار کرد. «کلاّ سیعلمون...کلاّ سیعلمون»
6- قیامت دورنیست. «سیعلمون» (حرف سین رمز نزدیک بودن است)
7- قیامت، روز کشف حقائق است. «سیعلمون»
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 سوره شمس...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( پنج شنبه 91/5/19 :: ساعت 3:47 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره شمس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا «2» وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا «3» وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا «4» وَالَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا «5» وَالسَّمَآءِ وَمَا بَنَاهَا «6» وَ الأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا «7» وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا «8» فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
به خورشید سوگند وگسترش نورش. به ماه سوگند آنگاه که از پى خورشید درآید. به روز سوگند آنگاه که زمین را روشن سازد. به شب سوگند آنگاه که آنرا بپوشاند. به آسمان سوگند و آنکه آن را بنا کرد. به زمین سوگند و آنکه آن را گسترانید. به نفس سوگند و آنکه آن را سامان داد. پس پلیدىها و پاکىهایش را به او الهام کرد.
نکتهها:
شاید رمز سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و... آن است که آنچه را که براى آن سوگند یاد شده (تزکیه نفس) به مقدار عظمت خورشید و ماه ارزش دارد.
ارزش خورشید وماه و شب وروز، بر کسى پوشیده نیست. حیات جانداران وپیدایش ابر و بارش باران و رویش گیاهان و تغذیه حیوانات و انسان، مرهون تابش خورشید است.
در قرآن، گاهى به خورشید سوگند یاد شده و گاهى به انجیر و زیتون کوچک و این شاید بهخاطر آن باشد که براى قدرت خدا فرقى میان خورشید و انجیر نیست. همان گونه که دیدن کاه و کوه براى چشم انسان یکسان است و دیدن کوه براى چشم، زحمتى اضافه بر دیدن کاه ندارد. البتّه بالاترین سوگندها، سوگند به ذات خداست، آن هم درباره تسلیم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. چنانکه در آیه 65 سوره نساء مىخوانیم: «فلا و ربّک لا یؤمنون حتّى یحکموک»
پرسوگندترین سورهها، همین سوره شمس است که طبیعتاً باید در مورد مهمترین مسائل باشد و آن تزکیه روح از هرگونه پلیدى و آلودگى است. شاید این همه سوگند براى بیان اینکه رستگارى در سایه تهذیب است، به خاطر آن باشد که خداوند به انسان بفهماند که من تمام مقدّمات را براى تو آماده کردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمینه تلاش و استراحت شما را فراهم کردم. زمین را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درک خوبىها و بدىها را به روح شما الهام کردم تا به اختیار خود، راه تزکیه نفس را بپیمایید.
ابر و باد و مه و خرشید و فلک در کارند تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى
«فجورها» از فجر به معناى شکافتن است.
برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمین، با اراده مستقیم الهى یا از طریق نیروها و عوامل طبیعى است و لذا قرآن مىفرماید: «والسماء و ما بناها» و نفرمود: «من بناها» زیرا کلمه «ما» شامل غیر خداوند نیز مىشود. یعنى آنچه آسمان را بنا کرد از نیروها و جاذبهها و دافعههاى طبیعى است که خداوند حاکم کرده و اگر مراد از کلمه «ما» در «و ما بناها» خدا باشد، به خاطر آن است که در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همین دلیل به جاى کلمه «من» کلمه «ما» گفته شده است. (واللّه العالم)
بعضى کلمه «طحاها» را اشاره به حرکت زمین دانستهاند، چون یکى از معانى «طحو» راندن و حرکت دادن است.
اسلام، فکر انسان مادى را از شکم و شهوت و شمشیر و شراب، به تأمّل در عمق آسمانها و زمین و گردش کرات و پیدایش ایام وا داشته است.
در تفاوت میان وحى و الهام، گفتهاند که الهام، درکى است که انسان سرچشمه آن را نمىشناسد، در حالى که گیرنده وحى، سرچشمه وحى را مىشناسد.(113)
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره شمس...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:25 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره بلد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» لاَ أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ «2» وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ «3» وَوَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ «4» لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِى کَبَدٍ «5» أَیَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ «6» یَقُولُ أَهْلَکْتُ مَالاً لُّبَداً «7» أَیَحْسَبُ أَن لَّمْ یَرَهُ أَحَدٌ
به این شهر (مکّه) سوگند. در حالى که تو در این شهر ساکن هستى. به پدر، و فرزندى که پدیدآورد، سوگند. همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریدیم. آیا مىپندارد که هرگز احدى بر او قدرت ندارد؟ مىگوید: مال فراوانى تباه کردم. آیا گمان مىکند احدى او را ندیده است؟
نکتهها:
در قرآن سه بار جمله «لا اُقسم» به کار رفته است و اهل تفسیر آن را دو گونه معنا کردهاند. گروهى حرف لا را زائد دانسته و آن را (قسم مىخورم) معنا کردهاند و گروهى آن را (سوگند نمىخورم) ترجمه کردهاند، به این معنا که مسئله به قدرى روشن است که نیازى به سوگند خوردن نیست.
منظور از «بلد»، مکّه است که قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است. مکّه حَرَم اَمن الهى و اولین خانهاى است که براى انسان قرار داده شد.
جمله «و انت حلّ» چند گونه تفسیر شده است که یک معنى را در ترجمه آوردیم و معناى دوم آن است که مردم مکّه اهانت تو را در آن حلال مىدانند، پس به شهرى که اهانت تو را حلال مىشمرند سوگند نمىخورم.(105) و معناى سوم آن است که دست تو در مورد این شهر باز است و در فتح مکّه هر تصمیمى که درباره مخالفان بخواهى مىتوانى بگیرى.
«کَبَد» به معناى سختى و «لَبَد» به معناى پشم متراکم است. البتّه بعضى کبد را به معناى راست قامت و معتدل گرفتهاند.
اینکه انسان در دل رنج و سختى آفریده شده، یعنى کامیابىهاى دنیوى آمیخته با رنج و زحمت است. «لقد خلقنا الانسان فى کبد» حضرت على علیه السلام مىفرماید: دنیا خانهاى است که با سختىها عجین شده است. «دار بالبلاء محفوفة»(106)
گرچه بعضى مفسران به مناسبت عبارت «هذا البلد» که مکّه است، مراد از «والد و ما ولد» را حضرت ابراهیم و فرزندش حضرت اسماعیل دانستهاند، ولى همان گونه که در تفسیر مجمع البیان آمده است، مراد از آن، حضرت آدم و اولیاء از نسل او است.
نقل شده است که گوینده این کلام «اهلکت مالاً لبداً» عمرو بن عبدود در جنگ خندق بوده که گفت: سرمایه زیادى را در مبارزه با اسلام تباه کردم ولى موفق نشدم.(107)
پیامها:
1- سرزمینها مىتوانند داراى قداست باشند و شهر مکّه نیز از قدیم مورد احترام و سوگند بوده است. «لا اقسم بهذا البلد»
2- تکرار گاهى نشانه عظمت و عنایت است. «هذا البلد....هذا البلد»
3- ارزش زمینها به ارزش ساکنان آنهاست. «و انت حِلّ بهذا البلد» (سوگند به مکّه به خاطر حضور پیامبر)
4- در مقام فرزندى، دختر یا پسر تفاوتى ندارد. «و ما ولد»
5 - زندگى بشر در متن مشقتها و سختىها قرار دارد. «فى کبد»
6- هر مالى که در مسیر حق صرف نشود مایه حسرت است. «اهلکت مالاً لبدا»
7- انسان تحت سیطره قدرت و علم الهى است. «ایحسب ان لن یقدر علیه احد... ایحسب ان لم یره احد»
8 - نتیجه هر محاسبهاى که جاى خدا در آن خالى باشد، پوچى و زیانکارى است. «ایحسب... ایحسب»
9- خود بزرگ بینى در برابر خدا چه معنایى دارد؟ «ایحسب ان لن یقدر علیه احد»
10- کسانى که در انفاق به راه درست نروند یا مصرف آنها نابجا باشد یا نیّتشان خالص نباشد و همراه با ریا و خودنمایى و دروغ باشد، در آینده شرمنده و پشیمان خواهند شد. «اهلکت مالا لُبداً»
«8» أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ «9» وَلِسَاناً وَشَفَتَیْنِ «10» وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ «11» فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ «12» وَمَآ أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ «13» فَکُّ رَقَبَةٍ «14» أَوْ إِطَعَامٌ فِى یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ «15» یَتِیماً ذَا مَقْرَبَةٍ «16» أَوْ مِسْکِیناً ذَا مَتْرَبَةٍ
آیا براى او دو چشم قرار ندادیم. و یک زبان و دو لب؟ و دو راه (خیر و شرّ) را به او نمایاندیم. امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت. و چه مىدانى که آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده. یا غذا دادن به روز گرسنگى. به یتیمى خویشاوند یا بینوایى خاک نشین.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره بلد...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:24 عصر )
تفسیر جزء 30 » سوره فجر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالْفَجْرِ «2» وَلَیَالٍ عَشْرٍ «3» وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ «4» وَالَّیْلِ إِذَا یَسْرِ «5» هَلْ فِى ذَ لِکَ قَسَمٌ لِّذِى حِجْرٍ
به سپیده دم سوگند. به شبهاى ده گانه سوگند. به زوج و فرد سوگند. به شب سوگند آنگاه که سپرى شود. آیا (در این سوگندها) براى اهل خرد، سوگندى مهم نیست؟
نکتهها:
«فجر» به معناى شکافتن است و مراد از آن، شکافتن تاریکى با سپیده دم است که زمان مقدّس و با ارزشى است و در آن هنگام، جنبندهها به تکاپو مىافتند و صبح و روز تازهاى را آغاز مىکنند. در حدیثى مراد از فجر را حضرت مهدىعلیه السلام دانسته «الفجر هو القائمعلیه السلام» که شب تاریک ظلم و فساد، به صبح قیام آن حضرت برچیده خواهد شد.(93)
«حِجر» به معناى منع و مراد از آن عقل است که انسان را از کار خلاف منع مىکند. چنانکه «محجور» به معناى ممنوع التصرف است.
در روایات، براى «شَفع» به معناى زوج و «وَتر» به معناى فرد، مصادیق زیادى گفته شده است، از جمله اینکه مراد از وتر، روز نهم ذىالحجه (روز عرفه) و مراد از شفع روز دهم ذىالحجه (عید قربان) است و یا مراد از شفع، دو کوه صفا و مروه است و مراد از وتر، کعبه که یکى است. و یا مراد از وتر، خداوند یکتا و مراد از شفع، مخلوقاتاند که همه جفت و زوج هستند، یا مراد نماز مستحبّى شفع و وتر است که در سحر خوانده مىشود و یا مراد از شفع، روز نهم و دهم ذى الحجه و وتر، شب مشعر است.(94)
مراد از «لیال عَشر»، یا ده شب آخر ماه مبارک رمضان است که شبهاى قدر در آن قرار گرفته و یا ده شب اول ماه ذى الحجه است که روز عرفه و عید قربان را شامل مىشود.
پیامها:
1- زمان، مقدّس و قابل سوگند است. «والفجر»
2- بعضى ایام از قداست ویژهاى برخوردار است. «ولیال عشر»
3- ساعات پایان شب که سالکان در آن سیر معنوى دارند، از قداست خاصّى برخوردار است. «و الّیل اذا یسر»
4- مخاطبان قرآن، اهل خردند. «لذى حجر»
«6» أَلَمْتَرَ کَیْفَ فَعَلَرَبُّکَبِعَادٍ «7» إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ «8» الَّتِى لَمْ یُخْلَقْ مَثْلُهَا فِى الْبِلاَدِ «9» وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ «10» وَفِرْعَوْنَ ذِى الأَوْتَادِ «11» الَّذِینَ طَغَوْاْ فِى الْبِلاَدِ «12» فَأَکْثَرُواْ فِیهَا الْفَسَادَ «13» فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ «14» إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ
آیا ندیدى که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ (همان قوم) ارم، (شهرى) که داراى بناهاى ستون دار بود. (بناهایى) که مانندش در دیگر شهرها ساخته نشده بود. و با قوم ثمود که در وادى خود تخته سنگها را (براى ساختن خانه) مىبریدند. و با فرعون، صاحب قدرت و سپاه عظیم. آنها که در شهرها طغیانگرى کردند. و در آن، فساد و تباهى افزودند. پس پروردگارت تازیانه عذاب بر آنان فرود آورد. همانا پروردگارت در کمینگاه است.
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره فجر...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:23 عصر )