تفسیر جزء 30 » سوره شمس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا «2» وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا «3» وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا «4» وَالَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا «5» وَالسَّمَآءِ وَمَا بَنَاهَا «6» وَ الأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا «7» وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا «8» فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
به خورشید سوگند وگسترش نورش. به ماه سوگند آنگاه که از پى خورشید درآید. به روز سوگند آنگاه که زمین را روشن سازد. به شب سوگند آنگاه که آنرا بپوشاند. به آسمان سوگند و آنکه آن را بنا کرد. به زمین سوگند و آنکه آن را گسترانید. به نفس سوگند و آنکه آن را سامان داد. پس پلیدىها و پاکىهایش را به او الهام کرد.
نکتهها:
شاید رمز سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و... آن است که آنچه را که براى آن سوگند یاد شده (تزکیه نفس) به مقدار عظمت خورشید و ماه ارزش دارد.
ارزش خورشید وماه و شب وروز، بر کسى پوشیده نیست. حیات جانداران وپیدایش ابر و بارش باران و رویش گیاهان و تغذیه حیوانات و انسان، مرهون تابش خورشید است.
در قرآن، گاهى به خورشید سوگند یاد شده و گاهى به انجیر و زیتون کوچک و این شاید بهخاطر آن باشد که براى قدرت خدا فرقى میان خورشید و انجیر نیست. همان گونه که دیدن کاه و کوه براى چشم انسان یکسان است و دیدن کوه براى چشم، زحمتى اضافه بر دیدن کاه ندارد. البتّه بالاترین سوگندها، سوگند به ذات خداست، آن هم درباره تسلیم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. چنانکه در آیه 65 سوره نساء مىخوانیم: «فلا و ربّک لا یؤمنون حتّى یحکموک»
پرسوگندترین سورهها، همین سوره شمس است که طبیعتاً باید در مورد مهمترین مسائل باشد و آن تزکیه روح از هرگونه پلیدى و آلودگى است. شاید این همه سوگند براى بیان اینکه رستگارى در سایه تهذیب است، به خاطر آن باشد که خداوند به انسان بفهماند که من تمام مقدّمات را براى تو آماده کردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمینه تلاش و استراحت شما را فراهم کردم. زمین را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درک خوبىها و بدىها را به روح شما الهام کردم تا به اختیار خود، راه تزکیه نفس را بپیمایید.
ابر و باد و مه و خرشید و فلک در کارند تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى
«فجورها» از فجر به معناى شکافتن است.
برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمین، با اراده مستقیم الهى یا از طریق نیروها و عوامل طبیعى است و لذا قرآن مىفرماید: «والسماء و ما بناها» و نفرمود: «من بناها» زیرا کلمه «ما» شامل غیر خداوند نیز مىشود. یعنى آنچه آسمان را بنا کرد از نیروها و جاذبهها و دافعههاى طبیعى است که خداوند حاکم کرده و اگر مراد از کلمه «ما» در «و ما بناها» خدا باشد، به خاطر آن است که در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همین دلیل به جاى کلمه «من» کلمه «ما» گفته شده است. (واللّه العالم)
بعضى کلمه «طحاها» را اشاره به حرکت زمین دانستهاند، چون یکى از معانى «طحو» راندن و حرکت دادن است.
اسلام، فکر انسان مادى را از شکم و شهوت و شمشیر و شراب، به تأمّل در عمق آسمانها و زمین و گردش کرات و پیدایش ایام وا داشته است.
در تفاوت میان وحى و الهام، گفتهاند که الهام، درکى است که انسان سرچشمه آن را نمىشناسد، در حالى که گیرنده وحى، سرچشمه وحى را مىشناسد.(113)
ادامه مطلب تفسیر جزء 30 » سوره شمس...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( چهارشنبه 91/5/4 :: ساعت 11:25 عصر )