اعجاز قرآن، پیشینه، ضرورت
اعجاز از ریشه«عجز»(ناتوانی)به معنای ناتوان ساختن میباشد.ناتوان ساختنبر دو گونه است:یکی آن که توانایی کسی قهرا از وی سلب شود و او به عجز در آید،مثلا اگر شخصی قدرت مالی یا مقامی دارد،آن مال یا مقام از او با زور گرفته شود واو به خاک ذلتبنشیند.دیگر آن که کاری انجام گیرد که دیگران از انجام و یاهمآوردی با آن عاجز باشند،بدون آن که درباره آنان هیچ گونه اقدام منفی به عملآمده باشد،مثلا ممکن است کسی در کسب کمالات روحی و معنوی به اندازهایپیش رفت کند که دست دیگران بدو نرسد و از روی عجز دست فرو نهند.در مثلگویند:«فلان اخرس اعداءه،فلانی زبان دشمنان خود را بند آورد».مقصود آن استکه آن اندازه آراسته به کمالات گردیده و کاستیها را از خود دور ساخته که جاییبرای رخنه عیب جویان باقی نگذارده است. شاعر گوید:
شجو حساده و غیظ عداه ان یری مبصر و یسمع واع
«برای فزونی غم و اندوه حسودان وی و خشم و نگرانی دشمنانش،همین بسکه بینندهای چشم خود را بگشاید و شنوندهای گوش فرا دهد».یعنی آن اندازهفضایل محاسن اخلاقی وی فراگیر شده که هر کس چشم بگشاید و گوش فرا دهدجز آن نبیند و نشنود،به همین جهت دشمنان و حسودان خود را به زانو در آوردهاست.
اعجاز قرآن از نوع دوم است،یعنی در بلاغت،فصاحت،استواری گفتار،رسا بودن بیان،نو آوریهای فراوان در زمینه معارف و احکام و دیگر ویژگیها،آن اندازهاوج گرفته که دور از دست رس بشریت قرار گرفته است.از این جهت قرآن را«معجزةخالدة،معجزه جاوید»گویند.این حالتبرای قرآن،همیشگی و ثابت است،چرا کهاین کتاب بزرگ قدر،سند شریعت جاوید اسلام است.
پیشینه بحث
مساله«اعجاز قرآن»از دیر زمان مورد بحث و نظر دانش مندان بوده است.شایداولین کسی که در این زمینه بحث کرده و مساله را به صورت کتاب یا یک رسالهدر آورده-طبق گفته ابن ندیم (1) -محمد بن زید واسطی(متوفای 307)است.وی ازبزرگان اهل کلام میباشد و کتابهایی در این زمینه به نام«الامامة»و«اعجاز القرآنفی نظمه و تالیفه»نگاشته است.برخی پیش از او،ابو عبیدةمعمر بن المثنی(متوفای 209)را یاد میکنند،او کتابی در دو مجلد درباره اعجازقرآن نوشته است.هم چنین ابو عبید قاسم بن سلام(متوفای 224)کتابی در اعجازقرآن دارد.اما این نوشتهها اکنون در دست نیست.
قدیمیترین اثری که در این زمینه در دست است،رساله«بیان اعجاز القرآن»
نوشته ابو سلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم خطابی بستی (2) (متوفای 388)است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:29 عصر )
اعجاز قرآن کریم و ابعاد آن
درآمد:
قرآن معجزه جاویدان پیامبر اسلام و سند زنده حقانیت راه اوست. قرآن عزیز تنها معجزه حاضر در عصر ماست که گواه همیشه صادق اسلام و راهنمای انسانها است.
از تعریفهایی که برای معجزه بیان شد برمیآید که معجزه در اصطلاح عبارت از امر خارق عادتی است که برای اثبات ادعای نوبت آورده میشود بطوری که موافق ادعا باشد و شخص دیگری نتواند مثل آن را انجام دهد بلکه همه درآوردن آن عاجز باشند. ولی با این حال معجزه امری منافی با حکم عقل یا باطل کننده اصل علیت نیست.[1]
اکنون پرسش این است که اعجاز قرآن از کدام جهت است یعنی تحدی قرآن به آوردن « مثل» آن یعنی چه؟ و مثلیت در چه جهتی مراد است. پاسخ به این پرسش موضوع این قسمت نوشتار است. که دیدگاهها را در این زمینه بررسی میکند . این نوشتار در چند قسمت ارائه میگردد.
قسمت اولک بررسی تحدی و مبارزه طلبی قرآن کریم ( دلیل اعجاز قرآن).
قسمت دوم : بررسی دیدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن(رمز مثل نداشتن آن9.
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن کریم.
قسمت اول : تحدی قرآن کریم (دلیل اعجاز قرآن)
الف: آیات تحدی (مبارزه طلبی)
آیاتی که تحدی (مبارزه طلبی) قرآن در آنها مطرح شده است چند گونه است. گاهی مردم را در مورد کل قرآن و یا ده سوره آن به مبارزه میطلبد و گاهی میفرماید اگر میتوانید یک سوره مثل آن بیاورید. به این آیات توجه کنید:
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا »[2]
« بگو اگر تمامی انسان و جن جمع شوند تا مثل این قرآن را بیاورند نخواهند توانست و لو آنکه برخی آنها به کمک دیگران بشتابند.»
« ام یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » [3]
« آیا میگویند که [ محمد (ص)] افترا میبندند (و کلام خود را کلام خدا می خواند) پس ده سوره مانند آن بسازید و بیاورید و از هر کس، غیر از خدا، میخواهید کمک بگیرید، اگر راست میگویید.»
« و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداکم من دون الله ان کنتم صادقین »[4]
« و اگر در مورد آنچه به بنده خود[محمد(ص)] نازل کردیم شکی دارید پس سورهای از جنس آن بیاورید و گواهان خود را ، غیر از خدا بخوانید، اگر راستگویانید.»
سوره یونس آیه 38 نیز مضمونی شبیه آیه 23 سوره بقره دارد. « فأتوا بسورة مثله » با این تفاوت که کلمه « من» در سوره بقره هست اما در سوره یونس « مثله» بدون کلمه « من» آمده است. ( در مورد این نکته بعدا توضیح خواهیم داد. )
« ام یقولون تقوله بل لایؤمنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین»[5]
« یا ( آیا) میگویند او قرآن را از خود بافته است بلکه ایمان نمیآورند . اگر راست میگویند پس کلامی مثل آن ( قرآن) را بیاورند.»
هر چند که ظاهر کلمه « مثله » این است که کل قرآن مراد باشد ولی کلمه حدیث « کلام» شامل کمتر از یک سوره هم میشود. و لذا برخی احتمال دادهاند که مقدار معجزه بودن قرآن یک سوره و یا تعدادی از آیات است که به اندازه یک سوره باشد.[6]
تذکر: نکته جالب در آیات فوق این است: آنجایی که سخن از آوردن مثل کل قرآن یاده سوره آن است سخنی از یاری افراد به همدیگر است اما جائی که سخن از یک سوره و حدیث است مسأله شاهدان ـ و نه یاوران ـ را مطرح میکند. علت این تعبیرات شاید این باشد که در صورت اول این کاربرای یک نفر مشکل است و یا اینکه اشاره به وجود اعجاز قرآن و مراتب آن است.
ب: قلمرو تحدی قرآن: مبارزه طلبی قرآن سه نوع شمول دارد
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:28 عصر )
اعجاز قرآن
اعجاز مصدر باب افعال از ریشه (عـجـز) به معناى ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسى یا چیزى بهکار رفته[37] و در قرآن کریم به معناى نخست آمده است: «و ما أنتم بمُعجزین= و شما درمانده کنندگان (خدا) نیستید». (انعام/6،134....)
اعجاز و معجزه از اصطلاحات کلامى و به معناى امرى خارق العاده همراه با تحدى و سالم از معارضه است که خداوند آن را به دست پیامبرش پدید مىآورد تا نشان راستى رسالت وى باشد.[38] اصطلاح معجزه* و اعجاز به این معنا در قرآن کریم بهکار نرفته; اما الفاظ دیگرى آمده که بر معجزه حمل شده است; مانند: بیّنه و آیه (اعراف/7،73، 106)، برهان (قصص/28،32)، سلطان (ابراهیم/14،11)، بصیرت (انعام/6،104) و شئ مبین. (شعراء/26،30)
اما اعجاز قرآن ترکیبى اضافى و بدین معناست که قرآن کریم معجزه پیامبر اسلام و دلیلى بر راستى رسالت وى از سوى خداونداست.
پیامبر اسلام افزون بر داشتن معجزاتى شبیه آنچه پیامبران پیشین از آن برخوردار بودند[39] از معجزه قرآن کریم نیز برخوردار بوده که اصلىترین معجزه آن حضرت است. راغب معجزات را به دو قسم حسى و عقلى تقسیم کرده و معتقد است که بیشتر معجزات عرضه شده بر امتهاى پیشین، مانند ناقه صالح، طوفان نوح، عصاى موسى و غیره حسى و بیشتر معجزات عرضه شده بر مخاطبان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، مانند خبر دادن از غیب و آوردن حقایق علمى بدون آموختن از کسى عقلى بوده است. قرآن کریم با برخوردارى از امتیازى خاص، معجزه و نشانهاى معرفى شده که هر دو جنبه حسى و عقلى را در خود فراهم آوردهاست، با این ویژگى که تا پایان جهان باقى و در دسترس همه بشر قراردارد.[40]
امتیاز دیگر این معجزه جاودان الهى آن است که در عین برخوردارى از وصف اعجاز، کتاب تشریع و مشتمل بر معارف وحیانى است، ازاینرو خود شاهد صدق خویش است و در عین حال که مدعى وحیانى بودن است معارف موجود در آن نیز دلیل بر وحیانى و الهى بودن آن است.[41]
بحث درباره اعجاز قرآن کریم به عنوان متنى مقدس که از سوى خداوند نازل شده و بشر را قدرت آفریدن متنى همانند آن نیست، به زمان نزول آن باز مىگردد و در خود قرآن کریم در ضمن آیاتى موسوم به «آیات تحدّ*ى» به آن تصریح شده است. به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارقالعادهاى معجزه نیست، بلکه زمانى معجزه است که اولا مدعىِ پیامبرى، آن کار خارقالعاده را شاهد صدق ادعاى خود معرفى کند. ثانیاً مخاطبانش را به هماوردى و معارضه فرا خواند. ثالثاً مخاطبان انگیزه معارضه داشته باشند. رابعاً از معارضه سالم بماند.[42] این 4مورد را مىتوان مبانى یا ارکان[43] اعجاز قرآن معرفى کرد. در قرآن کریم به آیاتى برمىخوریم که همه مخاطبان را دعوت کرده تا اگر در الهى بودن قرآن تردیدى دارند همانند آن یا 10 سوره یا یک سوره مانند آن را بیاورند. (بقره/2،23; هود/11،13; اسراء/17،88)
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:28 عصر )
قرآن یک معجزه گویااست. نیازی به معرفی ندارد. خودش بسوی خود دعوت میکند، مخالفان را به مبارزه میخواند، محکوم میسازد، و از میدان مبارزه پیروز بیرون میآید، لذا پس از وفات پیامبراسلام(ص) همانند زمان حیات او به دعوت خود ادامه میدهد،هم دین است و هم معجزه، برای اثبات آن هم قانون است و هم سند صحت قانون.
قرآن مرز مکان و زمان را در هم شکسته و مافوق مکان و زمان قرار گرفته چرا که معجزات پیامبران گذشته و حتی معجزات خود پیامبر اسلام(ص) غیر از قرآن، روی نوار معینی از زمان و منطقه مشخصی از مکان و در برابر عدهای خاص صورت گرفته است. چنانکه میدانیم اموری که رنگ زمان و مکان را به خود گرفته باشند به همان نسبت که ازآنها دورتر میشویم حقیقت آنها کمرنگتر جلوه میکند و کهنه میگردد، این از خواص حوادث زمانی است.
ولی قرآن بستگی به زمان و مکان ندارد، همچنان به همان شکلی که در 1400 سال پیش در محیط تاریک حجاز تجلی کرد، امروز برما تجلی میکند. بلکه گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش به ما امکاناتی داده که بتوانیم استفاده بیشتری از آن نسبت به اعصار گذشته بنماییم. پیداست که هرچه رنگ زمان و مکان به خود نگیرد تا ابد و در سراسر جهان پیش خواهد رفت.و بدیهی است که یک دین جهانی و جاودانی باید سند حقانیت جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
امورخارق العادهای که از پیغمبران قبل از رسول الله بعنوان صدق گفتار آنها دیده شده همه جنبه جسمانی داشته، شفای بیماران غیر قابل علاج، زنده کردن مردگان، سخن گفتن کودک، عصای موسی،همه و همه جنبه جسمانی دارند، یعنی چشم و گوش انسان را تسخیر میکنند، ولی الفاظ قرآن که از همین حروف و کلمات معمولی ترکیب یافته آنچنان معانی بزرگی دربردارد که دراعماق جان و دل انسان نفوذ میکند. روح فرد را مملو از اعجاب و تحسین میسازد، و افکار وعقول را در برابر خود وادار به تعظیم کرده و تنها با مغزها و اندیشه و ارواح انسانها سروکار دارد.
و بدین ترتیب است که قرآن مخالفان خود را و آنانی که در اعجاز آن شک و تردید دارند را به تحدی دعوت کرده، چرا که در طریقه نزول این کتاب آسمانی و درهر قسمت آن که دقت و تامل کنیم، سراسر رمز و راز بوده و از پس تامل و تفکر در آن به حقایق این هستی دست پیدا میکنیم.
از جهتی اعجاز قرآن را میتوان به دو بعد، اعجاز در لفظ و اعجاز در معنی تقسیم کرد. از جهتی قرآن دریچهای نوین را به جهان هستی، و جهان آخرت باز کرد. کتابی که افقی دیگر، نسبت به هستی و حیات را، برای بشر به ارمغان آورد،در قرآن حکمتی بیپایان نهفته است. توانسته در طول تاریخ علت و منشاء تحولات روحی عمیقی بشود، بطوری که این تحولات مبدا تحولات اجتماعی گردیده است(3).
کتابی که اسرار بسیاری که در طبیعت وجود دارد را گفته، و ناگفتههای بسیاری را نیز برای پژوهش و تحقیق بشر به کنه کائنات و حیات روی زمین قرار داده. علی رغم اینکه اگر بنا بود تمامی سخنان خداوند ذکر شود تمام دریاها برای مرکب شدن و تمامی درختان برای قلم شدن نیز کمبود.(4) واز جهت دیگر قرآن از شیوایی و بلاغت خارقالعاده و شگفتانگیزی برخوردار است. ویژگیای که بسیاری از متفکران و اندیشمندان را به تامل وتفکر واداشته. بطوریکه با تلاش و تحقیقات فراوان به نتایجی فوقالعاده و جالب دست پیدا کردهاند.و بدین ترتیب بود که اندیشمندان و متفکران اسلامی به این حقیقت دست یافتند که خارقالعاه بودن قرآن تنهادر مفهوم آن ختم نمیشود.
چنانچه دکتر علی شریعتی در این مورد میگوید(5):
اثبات یک "نظم علمی ریاضی"در ترکیب قرآن، امروز از طریق تحقیقات علمی جدید امکانپذیر شده است. بر مبنای تحقیقات انجام شده، آیات نازل شده در مکه کوتاه، و آیات نازل شده در مدینه بلند میباشد، مسائل توصیفی با جملات کوتاه و مسائل تحلیلی با جملات بلند، همچنین مجموع کلمات قرآن 66600 کلمه و مجموع آیات قرآن 6660 میباشد که به طور متوسط طول معدل هر آیه 10 کلمه میباشدو از نظر شماره کلمات نازل شده هر سال به نسبت مشابهی افزایش مییابد. به عبارتی در هر سال حدود 500 کلمه بر مقدار کلمات نازل شده سال قبل افزوده میشده است.
همچنین جان دیوپورت در خصوص ویژگیهای این کتاب عظیم میگوید: قرآن به اندازهای ازنقائص مبرا و منزه است که نیازمند کوچکترین تصحیح و اصلاحی نیست و ممکن است از او تا به آخر آن خوانده شود، بدون آنکه انسان کمترین ناراحتی از آن احساس کند.(6)
وی در ادامه میگوید: همه این معنی را قبول دارند که قرآن با بلیغترین و فصیحترین لسان و به لهجه قریش که نجیبترین و مودبترین عربها هستند نازل شده است. قرآن کتابی است مملو از درخشندهترین اشکال و محکمترین تشبیهات که از معجزات این کتاب عظیم میباشد(7).
اینکه قرآن در وصف خود و ذکر ویژگیهایش، بعنوان کتابی محکم و استوار یاد میکند، یکی از علل آن، همین موزونیت و هماهنگی در استفاده وکاربرد کلمات و حروف میباشد. چنانچه یکی از راز و رمزهای این کلام خدا که در پیچیدگی و ابهام فراوانی قرار دارد حروف مقطعه قرآن هستند.
حروف مقطعه در آغاز 29 سوره از قرآن آمده است که 26 سوره آن مکی و 3 سوره آن مدنی است.
چنانچه به سورههایی که با این حروف آغاز شدهاند دقت کنیم،(بجز سه سوره که جهت دیگری دارد)بعد از این حروف بلافاصله یا بالفظ قرآن یا کتاب، از قرآن گفتگو میشود(8).
طبه عبارتی در 26 سوره بلافاصله بعد از حروف مقطعه، با بیانی محکم و قاطع از ویژگیهای کتاب خدا سخن گفته شده که به نظر میرسد بین حروف رمز و قرآن یک رابطه و همبستگی خاصی وجود دارد.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:27 عصر )
ادعای بشری بودن قرآن در تاریخ اسلام بیسابقه است
سیدیحیی یثربی در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، درباره اینکه آیا کتابهای آسمانی را میتوان انشاء پیامبران دانست، اظهار داشت: کتابهای آسمانی موجود، کلاً بر دو قسم کاملاً متفاوتاند: یک قسمت از آنها که شامل تورات و انجیلهاست (کتب عهد عتیق و عهد جدید)، که انشاء پیامبران نیستند، بلکه گزارش دیگران درباره پیامبران و سرگذشت و اظهارات آنانند.
وی افزود: پیروان آنها یعنی یهودیان و مسیحیان نیز کتابهای موجودشان را کلام الهی نمیدانند بلکه این مجموعهها بیشتر نوشتههایی هستند که از جریان بعثت و فعالیت انبیا گزارش میدهند. مثلاً انجیل یوحنا را شخصی به نام یوحنا نوشته و نامههای پولس رسول را نیز که جزء کتب مقدس است، پولس نوشته است. بنابراین کسی از پیروان این ادیان، مجموعه کتب مقدس را کلام پیامبران خود نمیدانند، بلکه آنها به منزله سیرههایی هستند که درباره پیامبر اسلام نیز نوشته شدهاند مانند سیره ابن هشام و غیره.
یثربی ادامه داد: قسم دیگر از کتابهای آسمانی قرآن است. قرآن نه کلام پیامبر اسلام است و نه گزارش دیگران از زندگی پیامبر، بلکه متنی است که خداوند انشاء نموده و جبرئیل آنها را آیه به آیه بر پیامبر اسلام خوانده است. بنابراین هیچیک از آیات قرآن، انشاء پیامبر نیست و این سخن بارها در قرآن مورد تأیید قرار گرفته است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: از قضا خود این موضوع، در هیچ یک از ادیان و مکاتب موجود، سابقه نداشت. این تنها قرآن است که به عنوان مجموعهای از وحی الهی، در اختیار پیامبر قرار گرفته است. البته قرآن میگوید که کتب آسمانی دیگر نیز همین حالت را داشتند؛ یعنی مجموعهای از کلام الهی بودند، اما پیروان آن ادیان آنها را تغییر داده و دستنوشتههای خود را به جای آن نهادهاند.
یثربی درباره ادعای بعضی که وحی پیامبر خاتم را به گونهای از جنس شعر میدانند، گفت: قطعاً اینطور نیست، زیرا اولاً سبک و سیاق آیات قرآن به هیچوجه شبیه اشعار عربی آن روز و امروز عربها نیست و تاکنون کسی نیز از دوست و دشمن، قرآن را از نوع شعر به معنای شناخته شده آن ندانسته است. ثانیاً شعر را اگر به معنای منطقی آن در نظر بگیریم، باز قرآن خود را «برهان» معرفی میکند نه شعر و در عمل هم چنین است.
وی افزود: ثالثاً اگر شعر را به معنای دوران جاهلی آن (سجع کُهّان) در نظر بگیریم، اگرچه سورههای مکی را دشمنان قرآن، از جنس همین شعر میدانستند اما قرآن در آیات متعددی این سخن را رد کرده و به شدت از اینکه به حساب اینگونه شعرها گذاشته شود، پرهیز کرده است.
یثربی گفت: بنابراین، میتوان قرآن را کلاً نپذیرفت، اما نمیتوان آن را انشاء پیامبر و از نوع شعر دانست. در صورتیکه دستکم قسمتی از متون مقدس به گونهای از جنس شعر است و این را خود یهودیان و مسیحیان نیز میپذیرند و حتی قسمتی عنوان «غزل» دارد، غزلهای سلیمان و غیره.
وی در پاسخ به ادعای مسبوق به سابقه بودن بشری دانستن وحی در سدههای میانه اسلامی گفت: خیر! در دوران گذشته هم کسی چنین دیدگاهی نداشته است. نظر معتزله در مورد «مخلوق بودن قرآن» به معنای آن نیست که قرآن را حضرت محمد(ص) انشاء نموده است. معتزله و اشاعره، هر دو بدون استثنا، قرآن را کلام خدا میدانند، اما در حادث و قدیم بودن آن اختلاف دارند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:16 عصر )
حق و تکلیف در نگاه قرآن
چکیده: در این نوشتار، اشاره ای به تاریخچه مسأله حق و تکلیف شده است که در مباحث فرق اسلامی ابعاد گسترده ای داشته است. در مسائل کلامی، موضوعاتی همچون حسن و قبح عقلی، جبر و اختیار، تفضلی یا استحقاقی بودن ثواب، از دیر باز مورد مناقشه بوده است. در حالی که اشاعره تنها از تکلیف سخن می گفتند، شیعه و معتزله حقوقی را نیز برای بنده قائل بودند. از این میان، حسن و قبح عقلی خود کلید حل بسیاری از مباحث و عقاید شیعه امامی و معتزله است که پاداش الهی را به استحقاق می دانستند. برخی نیز مانند علامه طباطبایی دیدگاهی نزدیک به اشاعره دارند. امروزه، برخی مسأله را با نگاه برون دینی نگریسته از بستر اصلی خارج می کنند و حقوق بشر مصوب سازمان مللل را معیار ارزیابی حقوق و تکالیف می دانند. در نتیجه اگر اسلام موافق با آنها نبود راه حل را در این می دانند که گفته شود این حقوق، دینی نیستند، بلکه برون دینی هستند و اثبات یا سلب آنها از سوی دین نخواهد بود. باید گفت حتی پذیرش حسن و قبح عقلی، و برون دینی بودن این موضوع، باز هم هیچ دلیل عقلی بر معیار بودن حقوق بشر سازمان ملل در این زمینه وجود ندارد، بویژه که منشور اسلامی آن نیز تدوین شده است. نیز جدا کردن باورهای دینی از برنامه ها ابتر کردن دین است.
حق و تکلیف یکی از اساسی ترین مباحث امروز و دغدغه های فکری نسل حاضر است. این مسأله اگر چه در عصر حاضر مورد توجه جدی قرار گرفته است؛ اما به هیچ وجه جدید نیست. در گذشته نیز این بحث در بین مسلمانان به شدت جریان داشته و حتی در اصول دین ردپای این بحث به طور جدی دیده می شود.
بحث از حق و تکلیف به دو صورت ممکن است: یکی به صورت بیرون دینی و دیگر درون دینی. هریک از دو نوع بحث، هم ممکن است و هم انجام شده، و هر دو نوع بحث ضرورت دارد.
در بحث بیرون دینی، پیش از اینکه دیندار باشیم یا خود را ملزم به بی دینی بدانیم، از اصولی بحث می کنیم که می تواند معیار داوری ما درباره روش حقوقی و حقوق و تکلیف باشد. اینکه می گوییم بیرون دینی؛ به معنای ضد دینی نیست، به این معنی است که معیار ارزیابی ما درباره حق و تکلیف یک امر کلی بیرونی است که گزاره های شرع را نیز با این معیار می سنجیم، و نه تنها در امور فرعی، که حتی در اصول دین نیز این بحث های بیرونی جایگاه اساسی دارد.
بحث های بیرون دینی در گذشته بر محور پذیرش یا ردّ حسن و قبح عقلی دور می زد، اما امروزه دست کم در ظاهر شکل متفاوتی دارد، مثلاً به جای حسن و قبح عقلی که یک مسأله کلی است، امروز از یک واقعیت بیرونی که پشتوانه سیاسی فرهنگی قوی دارد و با اهرم های اقتصادی و نظامی، اگر چه یک سویه، اجرا می شود، سخن گفته می شود و آن منشور جهانی حقوق بشر است که در سازمان ملل به تصویب رسیده است. آنچه در حقوق بشر مورد توجه قرار گرفته در دو جنبه می تواند خلاصه شود:
1. محتوای حقوقی این قانون، عادلانه بودن، و دربردارنده راهکار روابط بین المللی، روابط بین دولت ها و ملت ها و روابط اجتماعی است، و بدین لحاظ، تساوی انسان ها و حقوق آنها را یادآور شده است. محتوای حقوق بشر برای بسیاری از دانشمندان و روشنفکران جای هیچ گونه تردید و چند و چون ندارد، حق و عادلانه است و جایگزینی نیز برای آن تصور نمی رود.
کسانی که با این نگاه به حقوق بشر نظر می کنند طبیعی است که آن را معیاری برای درستی، حقانیت و عادلانه بودن تمامی قوانین دیگر بدانند.
2. پشتوانه اجرایی این قانون. حقوق بشر به عنوان یک قانون بین المللی، در شرایط سخت بین المللی و پس از تجربه تلخ جنگ و آثار مخرب آن تصویب شد، به همین سبب برای مردم بحران دیده در کشورهایی که جنگ در آنجا ویرانی و مرگ به ارمغان آورده بود، همانند مائده ای آسمانی شیرین و پذیرفتنی بود، و به هر صورتی که بود به تصویب کشورهای عضو نیز رسید. اما مسأله تنها یک تصویب نبود. خاستگاه این قانون بیشتر غربی بود، ا گرچه کشورهای دیگر نیز بی نقش نبودند، اما نقش محوری غرب در این قانون روشن تر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت. کشورهای قدرتمند غربی که گویی خود را صاحب این قانون می دانستند این حق را نیز به خود دادند که خود را مجری آن بدانند. توانمندی این قانون، نشان توانمندی فرهنگ غرب نیز می توانست باشد، و پذیرش آن از سوی مردم هر کشوری نشان تمدن آن کشور… بنابراین دانشمندان غربی به پشتوانه فرهنگی آن پرداختند؛ و هنرمندان به نشان دادن ارزش های مثبت، و کشورهای قدرتمندتر نیز به عنوان مجری آن، نقش اخطاردهی، تهدید و اقدام به حمله و یا محاصره اقتصادی و سایر راهکارهای فشار بر کشورهایی را که ـ به زعم ایشان ـ با این قانون نمی ساختند ایفا کردند.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:15 عصر )
مفهوم ، فلسفه و فواید حجاب
خبرگزاری فارس: حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
مفهوم و ابعاد حجاب
مفهوم حجاب چیست و از نظر قرآن و حدیث، حجاب و پوشش اسلامی دارای چه ابعاد و اقسامی است؟
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است[1]. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است[2]. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد[3].
در این نوشتار مراد ما از حجاب، پوشش اسلامی است، و مراد از پوشش اسلامی زن، به عنوان یکی از احکام وجوبی اسلام، این است که زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.
بنابراین، حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
گاهی مشاهده میکنیم که بسیاری از زنان محجبه در پوشش خود از رنگهای شاد و زیبا و تحریک برانگیز استفاده میکنند که به اندامشان زیبایی خاصی میبخشد و در عین پوشیده بودن بدن زن، زیباییاش آشکار است، گویی که اصلاً لباس نپوشیده است[4]؛ و این دور از روح حجاب است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛
مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده اند:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ[5]؛ ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ[6]؛ ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند.
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ[7]؛ پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود باعث جلب توجه نامحرم شوند:
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:14 عصر )
باطن قرآن
یـکـى از مـبـاحثى که از قدیم مطرح بوده است , این است که چند درصد آیات قرآن کریم , آیات الاحکام است .
اولین عالمانى که تفسیر موضوعى نوشته اند کسانى هستند که در رابطه با آیات الاحکام رساله یا کتاب نوشته اند زیرا این بحث , نوعى تفسیر موضوعى است .
آنـچه اکنون مطرح است , این است که در حدود پانصد آیه , آیات الاحکام را تشکیل مى دهد یعنى حدود یک دوازدهم آیات قرآن کریم , زیرا قرآن داراى شش هزار و دویست و سى و شش آیه است .
لـکن این بیان از جنبه اى ممکن است درست باشد ولى با توجه به واقعیت امر, صحیح نیست زیرا آنـان کـه آیـات الاحـکـام را در ایـن حدود تصور کرده اند, تنها به آیاتى توجه داشته اند که صریحا متعرض احکام و تکالیف شده است مثل : (اقیموا الصلوه و آتوا الزکاه ), (احل اللّه البیع و حرم الربا) و امـثـال ایـنها.
در حالى که به اعتقاد این جانب احکام شامل تمامى دستورات شرع , نسبت به روش زنـدگى انسان مى شود و اساسا قرآن , تمامى آیاتش , دستور العمل است و شیوه زندگى انسان را بـیان مى کند, حتى آنجا که قصه نقل مى کند.
لذا قصه ها را بریده بریده و تنها قطعه هایى از آنها را نقل مى کند که جنبه پند و موعظه و دستور زندگى دارد و مربوط به زندگى فعلى انسان است .
قـرآن کـتاب تاریخ نیست , زیرا تاریخ , حکایت مردگان است و قرآن حکایت زندگان است و تمام قـرآن دسـتـورالعمل و احکام الهى براى زندگى انسان است .
منتهى نحوه استفاده و نظر به آیات قـرآن فـرق مـى کـند.
اگر به نظر سطحى نگاه کنیم , به اینکه نقل تاریخ کرده و یا مربوط به یک حـادثـه اسـت و خـیال کنیم یک نسخه اى است براى درمان موقت و به همین قانع باشیم , در این صـورت آیات الاحکام محدود مى شود ولکن باید نگاه به آیات قرآن عوض شود و خصوصیات را الغا کـنـیـم و ببینیم هدف آیات قرآن چیست و دنبال آن هدف برویم که این بطن قرآن است و اساسا ظهر و بطن به این معناست .
ظهر یعنى آنچه به نظر سطحى و بر اساس تعبیر ظاهرى قرآن و ترجمه تحت اللفظى کلمات و با ملاحظه شان نزول ها از آیات فهمیده مى شود.
بـطـن یعنى معنایى و راى ظهر قرآن که یک معناى گسترده تر و قابل دوام و همیشگى و جاوید است .
لذا پیامبر اکرم (ص ) مى فرماید: (ما فى القرآن آیه الاولها ظهر و بطن ).
مـعـنـاى این کلام پیامبر این است که تمامى آیات قرآن ظاهرى دارد و یک هدفى در پشت پرده ظاهر, و جاویدان بودن قرآن نیز به همان معناى باطنى قرآن است .
امـام بـاقر(ع ) مى فرماید: ... لو ان الایه اذا نزلت فى قوم ثم مات اولئک القوم ماتت الایه , لما بقى من القرآن شى و لکن القرآن یجرى اوله على آخره , مادامت السماوات والارض ... اگر آیه اى که در باره قومى نازل شده است با مردن آن قوم از بین برود, دیگر از قرآن چیزى باقى نمى ماند, در صورتى که قرآن همیشه زنده و جاویدان است و مانند ستاره و ماه و خورشید جریان دارد.
آرى قـرآن همیشه قابل تطبیق است و باید از محتواى آیات یک معناى کلى , همگانى , گسترده , بـه گـسـتـردگـى زمـان و به پهناى جهان استفاده کرد وبااین دید قرآن را مطالعه کرد و مورد بـهره بردارى قرار داد.
از این نقطه نظر تمامى آیات قرآن , آیات الاحکام است , زیرا همه اش دستور زندگى انسان است و بر صاحبان اندیشه است که با دقت نظر و با یک دیدى تازه به قرآن بنگرند و موشکافى کنند و ظرافت هاى باطنى قرآن را بدست آورند.
روش ائمه (ع ) در تفسیر آیات اسـاسـا ائمه (ع ) در تفسیر قرآن کریم , نقش کلیدى دارند و اگر آیه اى را تفسیر کردند, در صدد آمـوزش روش تـفـسـیـر بودند و مواردى را به عنوان نمونه تفسیر کردند.
زیرا امامان معصوم (ع ) نـیـامـدنـد از اول تـا آخـر قرآن را تفسیر کنند, بلکه با تفسیر بعضى آیات , روش تفسیر را آموزش داده انـد.
و ایـنـکـه به اخباریها نسبت مى دهند که مى گویند هرآیه اى را که معصوم تفسیر نکرده بـاشـد مـا نمى فهمیم , این یک دروغ محض است زیرا ما نسبت به تمام آیات قرآن , تفسیر ماثور از مـعصومین (ع ) نداریم بلکه نسبت به برخى از آیات , آنهم نسبت به بعضى کلمات یا جمله ها و غالبا آیـه را بـه صورتکامل تفسیر نکرده اند.
و چون نقش کلیدى داشتند و در صدد بیان روش بوده اند, تمام آیات را تفسیر نکرده اند.
مـثلا امام صادق (ع ) از یک آیه با الغا خصوصیت یک معناى عام را استفاده مى کند.
این یک روش است , از باب نمونه آیه خمس , سال سوم هجرى در جنگ بدر نازل شد و در سوره انفال هم هست : (و اعلموا انما غنمتم من شى فان للّه خمسه و للرسول ولذى القربى ) (انفال 8/41).
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:13 عصر )
نظریه قرآن در باب چیستى علم (2)
در این مقاله با شرحى از نظریه «طرح جامع شناخت در قرآن» پایه ها و پیامدهاى علوم جدید نقادى شده و مبانى و مختصات علم از منظر قرآن، که حاصل همنهادى حس، تجربه، ایمان، خرد و تقواست، تبیین مى گردد.
یقین در طرح جامع شناخت
علوم جدید یا علوم سکولار، که در روش شناسى اصالت حس و تجربه را مى پذیرد، به ناچار با شکاکیت که در واقع سفسطه پنهان است39 دست و پنجه نرم مى کند. اما طرح جامع شناخت که قرآن کریم راهنماى آن است، با تعیین موارد یقین، هم آرامش و اطمینان علمى و روان شناختى را تأمین مى کند و هم مبادى لازم براى اخلاق و زندگى را فراهم مى نماید، از سوى دیگر، انسان را از فرو افتادن در دام قطعى انگارى گمان ها و مظنونات بى نیاز ساخته و باز مى دارد.
با اینکه قرآن کارکردهاى شناختى حس و تجربه را مى پذیرد و به مشاهده و تأمّل در پدیده هاى مادى و طبیعى تشویق مى کند. اما هیچ کدام از دستاوردهاى حس و تجربه را به عنوان موضوعات یقین بر نمى شمرد. چیزهایى که در قرآن امکان شناخت یقینى آن ها وجود دارد موارد زیر است:
1. لقاء پروردگار (یُفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبَّکُمْ تُوقِنون.)(رعد:2)
2. آخرت (وِ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنوِن.)(بقره: 4)، (نمل: 3)، (لقمان: 4)، (مدّثر: 47)، (تکاثر: 5)، (سجده: 12)
3. بهترین بودن احکام الهى (وَ مَنْ اَحْسَنُ مِن اللّهِ حُکماً لِقَوم یُوقِنون.) (مائده: 50)
4. آیات الهى از جهت آیت بودن و خدا نمایى (وَ فى الأَرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنین) (ذاریات: 20) آیات الهى گاهى تکوینى و در عالم آفرینش است و گاهى آیات کلامى و تشریعى است که براى هدایت بشر بر پیامبران نازل گردیده است. (قَد بَیَّنّا الآیاتَ لِقوم یُوقِنوِن) (مائده: 50)، (نمل: 82)، (سجده: 24)، (جاثیه: 4 و 20)، (طور: 36)، (نمل: 14)
5. ربوبیت خداوند متعال (رَبُّ السَّمواتِ وَ الأَرضِ وَ ما بَیْنَهُما إنْ کُنتُمْ مُوقِنین) (دخان: 7)، (شعراء: 24)، (انعام: 75)
با جمع بندى آیات مربوط به یقین، که تنها بخشى از آن ها در اینجا بیان گردید، به این نتیجه مى رسیم که آنچه در ظرف معرفت بشرى با وصف یقین تحقق مى یابد، وجود خداوند متعال آیات و اوصاف اوست. البته آیات تکوینى تنها از جهت آیه بودن و ربط به پروردگار موضوع یقین هستند، نه از حیث ذات خودشان. مثلا آمدن روز و شب یا رعد و برق آیات قدرت و حکمت و رحمت الهى است. اما قوانینى که از ذات این پدیده ها و روابط میانشان بر مى آید، همچنین آثار و عوارض آن ها مى توانند مورد شناخت واقع شوند. اما این شناخت به صورت ظنى است نه یقین و ممکن است این قوانین در دانش بشرى دست خوش تحول و تکامل قرار گیرد، چنان که تاریخ علم همین حقیقت را نشان داده است. اما با این حال، یقین آور بودن این آیات براى همه است حتى کسانى که پس از مشاهده این آیات آن را انکار مى کنند. چنان که فرمود: (وَ جَحَدوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُم)(نمل: 14)
کارکردهاى علم
با توجه به ظنى بودن و تحول پذیرى دانش طبیعى اساساً دانش به چه کار انسان مى آید؟ در قرآن کریم دو کارکرد عمده براى علم معرفى شده است: نخست معرفت الهى با ثمراتى که در پى دارد. و دیگر تسخیر طبیعت به منظور بهره بردارى مادى. در واقع علم هم حیات مادى را آباد مى کند، و هم مایه حیات معنوى است. (سَخَّرَ لَکُم ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الأَرضِ جَمیعاً مِنهُ اِنَّ فِى ذالِکَ الآیاتٌ لِقوم یَتَفَکَّروُن)(جاثیه: 13) و بسیارى دیگر از آیات شریفه قرآن.40
ادارک رابطه پیوسته ماده و معنا و دنیا و آخرت به صورت ظاهر و باطن41 این دو کارکرد را همراه هم قرار داده است. اگر شناخت ظاهر عالم مؤمنانه وباطن نگر باشد، خود کلید گشایش ابواب برکات آسمان و گنجینه نعمات زمین است. (وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ القُرى ءآمِنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیْهِم بَرَکت مِن السَّماءِ والارضِ)(اعراف: 96) این مطلب بدین ترتیب قابل تعلیل است: یکم، همه علم از آن خداست و اگر رابطه با او اصلاح شود، رشد دانش بهبود مى یابد.
دوم، عالم واقعاً و حقیقتاً الوهى است. اگر شناخت انسان غیر از این باشد، علم او در مقام نظر نادرست و بوده و در مقام عمل هم چنین خواهد شد و چندان کامیاب نبوده و کارگر نمى افتد. پس اگر عالم را چنان که هست، الهى بشناسیم و هر کدام از تجربه و حکمت و دین را در جاى خود و کنار هم بنشانیم و تمامى امکانات شناخت را به کار زنیم، آن گاه آثار علم از جمله تسخیر و تسلط بر طبعیت و تنظیم روابط انسانى و تدبیر جوامع بشرى بسیار شایسته تر تحقق مى یابد. چنان که در مدت کمى پس از ظهور حضرت حجت (عج) که حیات طبیه قرآنى تحقق مى پذیرد، دانش بشرى پیشروى چشم گیرى خواهد یافت.42
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:10 عصر )
راههای مبارزه با فشارهای روانی از منظر قرآن
فشار روانى یکى از رایجترین بیماریهاى زمان معاصر است، بهگونهاى که طبق برآورد کارشناسان سازمان بهداشت جهانى حدود شش درصد کلّ جمعیّت جهان از بیماریهاى روانى رنج مىبرند و شروع هشتاد درصد از بیماریهاى جسمى با فشار روانى همراه بوده است. روانشناسان راهکارهایى را براى مقابله با فشار روانى مطرح نمودهاند و اسلام نیز در طى قرون متمادى موفّق شده است میلیونها نفر را در مناطق مختلف جغرافیایى و از نژادهاى گوناگون به خود جذب کند و با تغییر سبک زندگى آنها، براى زندگى اجتماعى و فردى آنان قوانین مطلوبى وضع نماید. بىشک دین مبین اسلام از روشهایى تبعیّت نموده که حتّى اگر عنوان سازمان و نظام روانشناسى بدان ندهیم، داراى یک دستگاه روانشناسى مخصوص به خود است که خاستگاه نخستین آن قرآن کریم است. لذا توجّه به قرآن در ریشهکنى این نوع بیماریها مىتواند به عنوان مؤثرترین شیوه به شمار آید و این خود بُعدى فراگیر از عظمت قرآن کریم، اعجاز و اثرگذارى آن در امور خدماتى و درمانى را نمایان مىسازد(1).
امید است راهکارها و شیوههاى بررسى شده در این مقاله زمینهساز تحقیقات بیشترى در این مسائل بوده، باعث اُنس بیشتر با قرآن کریم گردد.
بازگشت به فطرت
اوّلین مسئله و نخستین شیوه مقابله با فشارهاى روانى از نظر قرآن کریم، بازگشت به فطرت است که اساس آرامش روانى مىباشد. فطرت، اصلى واقعى، طبیعى و جهانشمول است که مربوط به انسان و زمان و مکانى خاص نیست، بلکه مرتبط به همه انسانهاست. از دیدگاه قرآن، انحرافات روانى ریشه در انحراف از فطرت دارد؛ از این رو بازگشت به فطرت در بهداشت روانى از نظر اسلام مورد عنایت قرار گرفته است و در آن مباحث ذیل قابل بررسى است:
مدار فطرت و شهوت؛ جریان فطرت؛ فطرت راه انحصارى آرامش روانى؛ پیامدهاى خروج از فطرت؛ جهاد اکبر (کنترل شهوات).
در این نوشتار به بررسى برخى از مسائل یاد شده که ارتباط بیشترى با موضوع دارند مىپردازیم.
الف ـ مدار فطرت و شهوت
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م -ح ( شنبه 89/6/27 :: ساعت 6:9 عصر )