تفسیر جزء 30 سوره عَلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِى خَلَقَ «2» خَلَقَ الإِنسَانَ مِن عَلَقٍ «3» اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأَکْرَمُ «4» الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ «5» عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ
بخوان به نام پروردگارت که (هستى را) آفرید. (او که) انسان را از خون بسته آفرید. بخوان که پروردگار تو از همه گرامىتر است. او که با قلم آموخت. آنچه را انسان نمىدانست به او آموخت.
نکتهها:
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: اولین بار که جبرئیل بر من ظاهر شد، فرمود: بخوان، گفتم: نمىتوانم، بعد از سه بار مرا فشار داد، دیدم مىتوانم بخوانم.(148)
در تفسیر نوین مىخوانیم: آنجا که به مسئله آفرینش انسان نظر دارد، خداوند، خود را کریم خوانده: «ما غرّک بربّک الکریم الّذى خلقک»(149) ولى آنجا که موضوع خواندن و یادگیرى و قلم مطرح است، خود را اکرم خوانده است. «اقرأ و ربّک الاکرم الّذى علّم بالقلم»
از افتخارات اسلام این است که کارش را با قرائت و علم و قلم شروع کرد و اولین فرمان خداوند به پیامبرش فرمان فرهنگى بود. خواندن لوحى که براى اولین بار در برابر پیامبر باز شد، منظم و مکتوب بود.
در فرمان اقرء این نکته نهفته است که آنچه بر تو نازل خواهد شد، خواندنى است، نه فقط دانستنى.
براى کلمه «علق» چند معنا شده است:
الف) چسبنده و مراد آن است که حضرت آدم از گل چسبنده آفریده شد و یا نطفه مرد شبیه زالو به نطفه زن مىچسبد.
ب) به معناى خون غلیظ و بسته باشد که معمولاً این معنا مطرح است.
آنکه از خون بسته انسان مىسازد، بر شخص درس ناخوانده فرمان اقرء مىدهد.
آغاز تحصیل علم باید با نام خدا باشد. «اقرء باسم ربّک» فارغ التحصیلان نیز باید در راه او باشند. «فاذا فرغت فانصب و الى ربّک فارغب»
پیامها:
1- قرائت قرآن باید با نام خداوند آغاز شود. «اقرء باسم ربّک»
2- اولین فرمان اسلام، فرمان فرهنگى است. «اقرء»
3- خواندن باید جهت الهى داشته باشد. «اقرء باسم ربّک»
4- خواندن قرآن وسیله رشد است. «اقرء و ربّک»
5 - پرورش الهى هم مادّى است، «ربک الّذى خلق - خلق الانسان من علق» هم معنوى. «ربّک الاکرم - الّذى علّم بالقلم»
6- پروردگار، همان آفریننده است. (بنابراین سخن مشرکان که خالق بودن خدا را پذیرفته بودند ولى بتها را ربّ مىدانستند باطل است.) «ربّک الّذى خلق»
7- بیان آفرینش انسان از خون بسته شده، هم یک پیشگوئى علمى است و هم راهى براى تربیت انسان که بداند مبدء او از چیست و گرفتار غرور نشود. «خلق الانسان من علق»
8 - آفرینش همه هستى در یکسو «الّذى خلق» و آفرینش انسان در یک سوى دیگر. «خلق الانسان من علق»
9- معلم اصلى انسان خداست. «علّم الانسان ما لم یعلم»
10- قلم، بهترین وسیله انتقال دانش است. «علّم بالقلم»
11- وحى الهى سرچشمه علوم بشرى است. «علّم الانسان ما لم یعلم»
12- خالقیّت، ربوبیّت، کریم بودن و معلم بودن خداوند، مستلزم قرائت کتاب اوست. «اقرء باسم ربّک... خلق... الاکرم... علّم...»
13- خداوند کارهاى خود را از طریق اسباب انجام مىدهد. «علّم بالقلم»
14- رهائى از جهل با استفاده از قلم، جلوهاى از کرم و ربوبیّت اوست و نویسندگى هنر مطلوب و مورد ترغیب اسلام است. «علّم بالقلم»
15- خداوند هم جسم انسان را رشد مىدهد و هم روح او را. (کلمه «ربّک» میان دو کلمه «خَلَق» و «اِقرء» آمده است.) «اقرء باسم ربّک الّذى خلق»
«6» کَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَى «7» أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى «8» إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى «9» أَرَأَیْتَ الَّذِى یَنهَى «10» عَبْداً إِذَا صَلَّى «11» أَرَأَیْتَ إِن کَانَ عَلَى الْهُدَى «12» أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى «13» أَرَأَیْتَ إِن کَذَّبَ وَتَوَلَّى «14» أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى
نه چنین است (که مىپندارند). بىگمان آدمى طغیان مىکند. چون خود را بىنیاز مىبیند. همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست. آیا دیدى آن که منع مىکند. بندهاى را که نماز مىخواند. آیا اندیشیدهاى که اگر (آن بنده) بر طریق هدایت باشد یا به تقوا سفارش کند. (سزاى نهى کننده او جز آتش نیست) آیا اندیشیدهاى که اگر تکذیب کند و روى برتابد (فقط خود را هلاک ساخته است؟) آیا او نمىداند که خداوند مىبیند.
نکتهها:
کلمه «کلاّ» یا به معناى نفى گذشته است یعنى این گونه نیست که انسان به یاد گذشته خود باشد که خداوند او را آفرید و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلکه به جاى بندگى طغیان مىکند و مانع بندگى دیگران نیز مىشود.
و ممکن است کلمه «کلاّ» به معناى حقًا و براى تأکید باشد.(150)
در احادیث مىخوانیم: ابوجهل از اطرافیان خود پرسید: آیا پیامبر در میان شما نیز براى سجده صورت به خاک مىگذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مىخوریم، اگر او را در چنین حالى ببینم، با پاى خود گردن او را له مىکنم. زمانى که متوجه شد پیامبر در حال نماز است، تصمیم گرفت با لگد بر سر مبارک آن حضرت در سجده بکوبد، همین که نزدیک شد، با حالتى عجیب عقب نشینى کرد و به مشرکان گفت: وقتى به او نزدیک شدم، در مقابل خود خندقى از آتش دیدم.(151)
با اینکه مراد از «عبداً» شخص پیامبر است ولى نکره آوردن آن، به خاطر تعظیم و بزرگداشت است. «عبدًا اذا صلّى»
پیامها
1- انسان ناسپاس است. ما او را آفریدیم و هر چه نمىدانست به او آموختیم. امّا او در برابر پروردگارش طغیان مىکند. «کلاّ انّ انسان لیطغى»
2- انسان به خاطر آنکه به غلط خود را بىنیاز مىپندارد دست به طغیان مىزند. «لیطغى ان رآه استغنى»
3- بازداشتن از نماز، روشنترین نوع منکرات است. «ینهى عبداً اذا صلّى»
4- حتى اگر احتمال حقانیّت دهند نباید اینگونه با پیامبر برخورد کنند. «ان کان على الهُدى»
5 - انسان کم ظرفیّت است و پندار بىنیازى او را مست مىکند. «لیطغى ان رآه استغنى»
6- علم به تنهایى کافى نیست. با اینکه به انسان علم دادیم امّا طغیان مىکند. «علّم الانسان ما لم یعلم - انّ الانسان لیطغى»
7- غنى بودن کمال است، ولى خود را غنى دیدن زمینه لغزشهاست. «راه استغنى»
8 - ایمان به معاد مانع طغیان است. «انّ الى ربّک الرجعى»
9- هر چه داریم مىگذاریم و مىرویم خود را بى نیاز نپنداریم. «انّ الى ربّک الرجعى»
10- انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «انّ الى ربّک الرجعى»
11- طاغوتیان مخالف نمازند. «لیطغى - ینهى عبدًا اذا صلّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مىگیرد که دوام داشته باشد.)
12- نشانه بندگى خدا نماز است. «عبدًا اذا صلّى»
13- طاغوتها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بىتفاوت و یا بنده هوسهاى خود یا دیگران) «ینهى عبدًا اذا صلّى»
14- نام و نشان مهم نیست، عملکردها مهم است. (نام نهى کننده و نمازگزار نیامده است.) «ینهى - صلّى»
15- سزاوار است کسى که امر به تقوا مىکند خودش از راه یافتگان باشد. «کان على الهُدى او امر بالتّقوى»
16- ریشه طغیان دو چیز است: یکى آنکه خود را بىنیاز مىبیند. «رآه استغنى» دیگر آنکه خدا را نمىبیند و گمان مىکند خدا هم او را نمىبیند. «ألم یعلم بانّ اللّه یرى»
«15» کَلاَّ لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ «16» نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ «17» فَلْیَدْعُ نَادِیَهُ «18» سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ «19» کَلاَّ لاَ تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب
چنین نیست (که او مىپندارد.) اگر از کار خلافش دست باز ندارد موى پیشانى او را سخت بگیریم. موى پیشانى دورغگوى خطاکار را. پس او اهل محفلش را (به یارى) بخواند. ما هم بزودى مأموران دوزخ را فرامىخوانیم. حاشا از او پیروى مکن و سجده کن و (به خدا) تقرّب جوى.
نکتهها:
«نسفعاً» فعل است و نون تأکید آخر آن به صورت تنوین نگاشته شده است. این کلمه از ریشه «نسفع» به معناى گرفتن، به شدت کشیدن و سیلى به صورت زدن است. «ناصیة» به معناى موى جلوى پیشانى است که براى تحقیر، آن را گرفته و مىکشند.
هنگامى که سوره الرحمن نازل شد پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پرسید: چه کسى آن را براى رؤساى قریش مىخواند؟ اصحاب به خاطر برخورد تند و خشن رؤساى قریش ساکت شدند، ولى عبداللّه بن مسعود که جثّهاى ضعیف داشت قبول کرد. همین که نزد کعبه سران را دید، آیات را تلاوت کرد. ابوجهل چنان سیلى به او زد که از گوش او خون جارى گشت. او گریان نزد پیامبر آمد و حضرت غمناک شد. در جنگ بدر، عبداللّه بن مسعود در میان کشتههاى مشرکان ابوجهل را در آخرین لحظات دید و روى سینه او نشست. ابوجهل گفت مىدانى کجا نشستهاى؟! گفت «الاسلام یعلو و لا یُعلى علیه» ابوجهل گفت به پیامبر بگو: حتى در این حال، او مبغوضترین فرد نزد من است. حضرت فرمود: فرعونِ موسى در آخرین لحظه ایمان آورد ولى فرعونِ من حتى در آخرین لحظه ایمان نیاورد. ابن مسعود سر ابوجهل را از تن جدا و موى سر او را گرفته و نزد پیامبر مىکشید و آیه «لنسفعاً بالنّاصیة» در همین دنیا عملى شد.(152)
کلمه «نادى» به مجلس عمومى یا تفریح گفته مىشود.
«زبانیة» جمع «زبینة» به معناى مأمور است.
امام علىعلیه السلام مىفرماید: ثمره علم بندگى خداست. آغاز این سوره فرمان قرائت و تعلیم با قلم بود و پایانش سجده و تقرّب است. یعنى علم مفید، علمى است که ما را به خدا برساند. البته راه قرب به خداوند شامل تمام کارهایى است که با قصد قربت انجام مىشود، لیکن سجده بهترین راه قرب است.
در این سوره کوچک سه بار کلمه «کلاّ» آمده است. یعنى باید از توهمات و پندارهاى بى اساس پرهیز نمود.
امام رضاعلیه السلام به استناد آیه «و اسجد و اقترب» فرمودند: نزدیکترین حالات انسان نسبت به خداوند حالت سجده است.(153)
پیامها:
1- راه توبه براى همه باز است ولى اگر توبه نکردند و دست بر نداشتند، گرفتار کیفر مىشوند. «لئن لم ینته لنسفعاً»
2- در برابر ستمگران تهدید لازم است.«لنسفعًا بالناصیة»
3- دروغ و دروغگویى ریشه دیگر خطاها و خلافکارى است. «کاذبة خاطبة»
4- پشتوانه عملهاى ایذایى مخالفان، جلسات مخفیانه است. «ینهى عبدا اذا صلى - فلیدع نادیه»
5 - با اینکه مخالفان پیامبر، متشکل و سازمان یافته بودند، ولى کارى از پیش نبردند. «فلیدع نادیه»
6- کلوخ انداز را پاداش سنگ است.«فلیدع نادیه - سندع الزّبانیة»
7- قدرت خداوند بر همه توطئهها غالب است. «سندع الزبانیة»
8 - در برابر نهى و منع دیگران، شما اصرار بر انجام کارهاى عبادى داشته باشید. «ینهى عبدًا اذا صلّى - واسجد»
9- اول برائت، بعد عبادت. «لاتطعه واسجد» (از ابوجهلهائى که از نماز نهى مىکنند پیروى نکن و به عبادت و سجده بپرداز.)
10- سجده بهترین وسیله قرب به خداست. «واسجد واقترب»
«والحمدللّه ربّ العالمین»
148) تفسیر نمونه.
149) انفطار، 6 - 7.
150) تفسیر نمونه.
151) تفاسیر مجمع البیان و نمونه.
152) تفسیر نمونه به نقل از تفسیر کبیر.
153) تفسیر نورالثقلین.
منبع: http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=19