تفسیر جزء 30 » سوره ضُحى
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَ الضُّحَى «2» وَالَّیْلِ إِذَا سَجَى «3» مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى «4» وَ لَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الأُولَى «5» وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى
به روشنایى آغاز روز سوگند. به شب سوگند آنگاه که آرامش بخشد. پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. همانا آخرت براى تو بهتر از دنیا است. وبه زودى پروردگارت (چیزى) به تو عطا کند که خشنود شوى.
نکتهها:
«ضحى» به معناى اوایل روز و هنگام چاشت است. «سَجى» هم به معناى پوشاندن و هم به معناى سکون و آرامش است.
«وَدّعک» از «تودیع» به معناى واگذاشتن و رها کردن است و «قلى» به معناى شدّت عداوت و بغض و خشم و قهر است.
براى چند روزى وحى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله قطع شد. مخالفان سرزنش کردند که خدا تو را رها کرده است. این آیات نازل شد و حضرت را دلدارى داد. شاید دلیل قطع وحى آن بود که خداوند به مردم بفهماند هر چه هست از اوست و پیامبر در الفاظ وحى و زمان نزول آن و مقدار آن، از خود اختیارى ندارد.
نشانه آنکه خدا پیامبرش را رها نکرده، این است که در این سوره کوچک، سیزده بار شخص پیامبر مورد خطاب قرار گرفته است.
پیامها:
1- روشنى روز و تاریکى و آرامش شب دو نعمت بزرگ الهى است که مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «و الضّحى و الّیل اذا سجى»
2- با قاطعیّت، زبان بدگویان را قطع و دل پاکان را بدست آورید. «والضحى و الّیل اذا سجى ما ودّعک ربّک»
3- به قضاوتها و پیش داورىها و تحلیلهاى نادرست، صریحاً جواب بدهید. «ما ودّعک ربُّک»
4- مربّى نباید کسى را که تحت تربیت اوست رها کند. «ما ودّعک ربُّک»
5 - قطع موقت لطف را نشانه غفلت و قهر الهى ندانید. «ما ودّعک ربُّک و ما قلى»
«6» أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فََاوَى «7» وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَى «8» وَ وَجَدَکَ عَآئِلاً فَأَغْنَى «9» فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ «10» وَ أَمَّا السَّآئِلَ فَلاَ تَنْهَرْ «11» وَ أَمَّا بِنَعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ
آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد و سامانت بخشید. و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد. و تو را تهىدست یافت و بىنیاز کرد. (حال که چنین است) پس بر یتیم قهر و تندى مکن. و سائل را از خود مران. و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو کن.
نکتهها:
مراد از «آخرت» در آیه «و للاخرة خیر لک من الاولى» یا روز قیامت است و یا عاقبت کار پیامبر در همین دنیا.
قبل از تولد پیامبرصلى الله علیه وآله، پدرش عبداللّه از دنیا رفت. در کودکى مادرش را از دست داد و هشت ساله بود که جدش عبدالمطلب از دنیا رفت و از این رو از درد یتیمان خبر داشت.
قرآن مىفرماید: «ما ضلّ صاحبکم و ما غوى»(126) یعنى پیامبر شما حتّى براى یک لحظه گمراه نبوده است. پس مراد از «وجدک ضالاً فَهَدى» آن است که اگر هدایت الهى نبود، راه به جایى نمىبردى. چنانکه در سوره شورى آیه 52 مىفرماید: «ما کنتَ تَدرى ما الکتاب و لا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدى به» اگر لطف ما نبود تو خبرى از کتاب و ایمان نداشتى. و در سوره یوسف آیه 3 نیز مىفرماید: «اوحینا الیک هذا القرآن و ان کنت من قبله لمن الغافلین» تو قبل از نزول قرآن از بىخبران بودى.
کلمه «ضالّ» هم به معناى گمراه است و هم به معناى گمشده، نظیر «الحکمة ضالة المؤمن»(127) حکمت گمشده مؤمن است. آرى پیامبر قبل از نزول وحى متحیّر بود و با نور وحى با دستورات و وظیفه الهى خود آشنا مىشد.
«عائل» به فقیر گفته مىشود و «قهر»، غلبه توأم با تحقیر است. «نهر» راندن همراه با خشونت است. عنوان نهر آب نیز به خاطر حرکت تند آب است.
اگر نیازهاى یتیم تأمین نشود مفاسد اخلاقى و اجتماعى فراوانى جامعه را تهدید مىکند و کمبود محبت ممکن است یتیم را به صورت فردى سنگدل و عقدهاى درآورد.
در حدیث مىخوانیم: امیدوارکنندهترین آیات قرآن، آیه «و لسوف یعطیک ربّک فترضى» مىباشد که مراد شفاعت است.(128)
رضاى پیامبر در دنیا و آخرت، مورد نظر خداست. چنانکه در دنیا قبله را براى رضاى او تغییر داد تا یهودیان بر او منت ننهند که رو به بیت المقدّس که قبله ماست نماز مىگزارى. «فلنولینک قبلةً ترضاها» و در آخرت، مقام شفاعت به او مىدهد تا راضى شود. «و لسوف یعطیک ربّک فترضى»(129)
امام باقر علیه السلام دوبار سوگند یاد فرمودند که مراد از آن عطاى مخصوص که خداوند به پیامبرش عطا خواهد کرد، شفاعت است. «واللّه الشفاعة واللّه الشفاعة»(130) و امام صادقعلیه السلام فرمود: رضایت جدم به این است که موحدى در آتش باقى نماند.(131)
امام صادق علیه السلام در ذیل آیه «و امّا بنعمة ربّک فحدّث» فرمودند: «حدّث بما اعطاک اللّه و فضّلک و رزقک و احسن الیک و هداک»(132) آنچه از عطاها، برترىها، رزقها، احسانها و هدایتهاى اوست بازگو کن.
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «التحدّث بنعمة اللّه شکر و ترکه کفر»(133) کسى که آثار نعمتهاى الهى در زندگى او دیده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى اوست.
پیامها:
1- خداوند پیامبرش را از هرگونه قهر و غضب در دنیا و آخرت بیمه کرده است. «وللاخرة خیر لک...»
2- نعمتهاى آخرت، زوال و رنج و نقص نعمتهاى دنیوى را ندارد. «وللاخرة خیر لک من الاولى»
3- در برابر قطع موقت وحى، خداوند وعده چشمگیر به پیامبرش مىدهد. «ولسوف یعطیک ربُّک»
4- مالکیّت تمام دنیا هم مردان خدا را راضى نمىکند، پس تحقق وعده خداوند، در جهان دیگرى است. «لسوف یعطیک ربّک فترضى»
5 - جلب رضاى پیامبر، مورد توجه خداست. «فترضى»
6- رهبر باید درد آشنا باشد تا درد دیگران را لمس کند. «الم یجدک یتیماً، عائلاً»
7- یتیمى، مانع رسیدن به کمال نیست. «الم یجدک»
8 - منت گذارى انسان بر انسان زشت است، ولى منت خدا بر انسان یک ارزش است. «الم یجدک یتیماً فاوى...»
9- یاد نعمتهاى الهى، روحیه تشکر از خدا و خدمت به دیگران را در انسان زنده مىکند. «الم یجدک یتیماً فاوى... فاما الیتیم فلا تقهر»
10- در هنگام قدرت، از زمان ضعف خود یاد کنید. «الم یجدک یتیماً »
11- الطاف الهى با واسطه است. «آوى» (مَأوى دادن و غنى کردن خداوند از طریق حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه بود).
12- پناه دادن به یتیم و غنى کردن فقیر، کارى الهى است. «فاوى - فاغنى»
13- اگر گذشته تلخ خود را یاد کنید، محرومان را منع و طرد نمىکنید. «فاما الیتیم فلا تقهر»
14- رسیدگى به یتیم، به دلیل شرایط سنى و روحى او در اولویّت است. «فلا تقهر - فلا تنهر»
15- نعمتها را از خدا بدانید و به آن مغرور نشوید. «نعمة ربّک»
16- بازگو کردن نعمت یک نوع شکرگزارى است. «فحدّث»
17- لطف گذشته خداوند، عامل امید به آینده است. (خدایى که در گذشته، یتیمى و فقیرى و تحیر تو را برطرف کرد، آینده و آخرت تو را بهتر قرار مىدهد.) «وللاخرة خیر لک... الم یجدک...»
18- خدا زیاد مىبخشد ولى کم مىخواهد، فقیر را غنى مىکند ولى از ما نمىخواهد فقیر را غنى کنیم، فقط مىفرماید: فقیر را طرد نکنید. «و امّا السائل فلا تنهر» یتیم را مأوى مىدهد ولى از ما در این حد مىخواهد که بر یتیم سلطه نیفکنیم. «و امّا الیتیم فلا تقهر»
19- خداوند، سؤال نکرده عطا مىکند، پس ما لااقل بعد از سؤال و درخواست، به دیگران کمک کنیم. «ووجدک عائلا فاغنى... و امّا السائل فلا تنهر»
20- نعمتها را محصولِ علم و تخصص و زرنگى خود ندانید، بلکه لطف او بدانید «بنعمة ربّک...»
21- یاد نعمتها انسان را از یأس و خودباختگى نجات داده و مقاومت او را در برابر حوادث زیاد مىکند. «بنعمة ربّک فحدّث»
22- مهمتر از غذا و لباس براى یتیمان، محبت است. «امّا الیتیم فلا تقهر»
23- اگر بیمارى و فقر و سختى براى انسان رخ دهد، یاد سایر نعمتها براى او مرهمى است. «و امّا بنعمة ربّک فحدّث»
24- نعمتهاى الهى باید در مسیر رشد و تربیت انسان باشد نه غفلت او. «نعمة ربّک»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
منبع: http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=16