تفسیر جزء 30 » سوره لیل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالَّیْلِ إِذَا یَغْشَى «2» وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى «3» وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثَى «4» إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى
به شب سوگند، آنگاه که (زمین را در پردهى سیاه) فرو پوشاند. به روز سوگند، آنگاه که روشن شود. سوگند به آن کس که نر و ماده را آفرید. همانا تلاشهاى شما پراکنده است.
نکتهها:
در حدیث مىخوانیم: خداوند به هر چه از مخلوقاتش که بخواهد، حق دارد سوگند یاد کند ولى مردم باید تنها به خدا سوگند یاد نمایند.(119)
«شتّى» جمع «شتیت» به معناى متفرّق است. سوگند، تنها براى تفاوت سعى و تلاشها نیست، زیرا این تفاوت بر همه روشن است، بلکه به خاطر نتایج وآثار متفاوت کار است.
پیامها:
1- زمان، امرى مقدّس و قابل سوگند است. «والیل اذا یغشى»
2- هم به نشانههاى آفاقى توجه کنید، «والّیل... والنهار» هم به نشانههاى انفسى. «و ما خلق الذکر و الانثى»
3- نظام زوجیّت در حیوان و انسان، نشانه قدرت و حکمت خداوند است. «ما خلق الذکر و الانثى»
4- تفاوت مهر یا قهر خداوند حکیمانه و عادلانه است نه گزاف، زیرا تلاشهاى شما انسانها گوناگون است. «ان سیعکم لشتّى»
«5» فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى «6» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى «7» فَسَنُیِّسرُهُ لِلْیُسْرَى «8» وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى «9» وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَى «10» فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى «11» وَمَا یُغْنِى عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى
امّا آن که انفاق کرد و پرواداشت. و پاداش نیک (روز جزا) را تصدیق کرد. به زودى او را براى پیمودن بهترین راه آماده خواهیم کرد. ولى آنکه بخل ورزید و خود را بىنیاز پنداشت. و پاداش نیک (روز جزا) را تکذیب نمود. پس او را به پیمودن دشوارترین راه خواهیم انداخت. و چون هلاک شد، دارایىاش براى او کارساز نخواهد بود.
نکتهها:
شاید مراد از عطاى همراه با تقوا، این باشد که عطا با نیّت خالص و بدون منت، آن هم از مال حلال و در مسیر خدا باشد که تمام این امور در کلمه تقوا جمع است.
اگر خدا براى برخى راه خیر را باز مىکند، «فسنیسّره للیسرى» و براى برخى راه شر را «فسنیسّره للعسرى» به خاطر تفاوت تلاش خود انسان است. «انّ سعیکم لشتّى»
در خانه شخصى ثروتمند درختى بود که کودکان همسایه هنگامى که میوه آن درخت به زمین مىریخت، آن را برگرفته و مىخوردند ولى صاحب درخت، میوه را از دهان اطفال مىگرفت. پدر اطفال مسئله را به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله گزارش داد. حضرت نزد صاحب خانه رفته و پیشنهاد کردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پیامبر داد و گفت: دنیاى نقد را به آخرت نسیه نمىفروشم. پیامبر برگشت. یکى از یاران پرسید: آیا اگر من آن درخت را بگیرم و با من نیز چنین معاملهاى مىکنید؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهایى چندین و چند برابر، درخت را خریدارى کند و در اختیار پیامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقیر آمده و درخت را به آنها بخشید. در این هنگام آیات این سوره نازل شد.(120) «فامّا من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى...»
هر کس گام اول سخاوت را بر اساس ایمان به معاد و تقوا بردارد، خدا ظرفیّت و شرایط روحى او را براى کارها هموار مىکند و روح او را با کار خیر مأنوس مىگرداند، تجربه و تعقل و کاردانى او را بالا مىبرد، الهام و ابتکار به او مىدهد، پذیرش مردمى و اجتماعى او را زیاد مىکند و راههاى جدیدى را براى کار خیر پیش پاى او مىگذارد که همه اینها مصداق «فسنیسّره للعسرى» است.
نکته لطیف آن است که قرآن مىفرماید: او را براى آسانترین راه آماده مىکنیم «فسنیسّره للیسرى» و نفرمود: کار را براى او آسان مىکنیم. «سنیسر له الیسرى» و فرق است میان آنکه انسان روان باشد یا کارش روان باشد. انسان مىتواند با توکل و دعا و اتصال به قدرت بى نهایت آسان داراى چنان سکینه و سعه صدر شود که هر کارى را به راحتى بپذیرد و انجام هر کار خیر براى او آسان باشد.
پیامها:
1- شیوه تبلیغ صحیح این است که بعد از کلیات، نمونهها و مصادیق بیان شود. «انّ سعیکم لشتّى فامّا مَن اعطى»
2- عطا همراه با تقواکار ساز است. «اعطى واتقى»
3- عطا باید بدون ریا و غرور و منت و آزار باشد.«اعطى و اتقى...»
4- آنچه عطا مىکنید مهم نیست، چگونه و با چه انگیزه و حالت عطا کردن مهم است. «اعطى و اتقى»
5 - شرط پذیرفته شدن عطا، تقواست. «اعطى و اتقى» (وگرنه عطاى مال حرام یا با نیّت غیر خالص اجرى ندارد، زیرا «انّما یتقبّل اللّه من المتّقین»(121))
6- آخرت، بهتر از دنیا است. «الحُسنى»
7 - کسى مىتواند به عطاى خود رنگ الهى داده و اهل پروا باشد که به معاد ایمان داشته باشد. «و صدق بالحُسنى» (قرآن به وعدههاى قیامت حُسنى گفته است. «کُلاً وعد اللّه الحُسنى»(122))
8 - ایمان به قیامت، شرط پذیرفته شدن عمل است. «و صدق بالحسنى»
9- بخل و مغرور شدن به مال، نشانه بىتقوایى است. «من بخل واستغنى»
10- گشایش یا گره خوردن کارهاى انسان، نتیجه سخاوت یا بخل انسان نسبت به دیگران است. «اعطى... للیسرى، بخل... للعسرى»
11- نیکى، نیکى مىآورد و شر، شر. «اعطى واتقى... فسنیسره للیسرى - بخل واستغنى... فسنیسره للعسرى»
12- پاداش و کیفر الهى متناسب با رفتار انسانهاست، اگر گره از کار فقرا باز کنیم، خداوند گره از کار ما باز مىکند. «فسنیسره للیسرى» و اگر فقرا را در عُسرت گزاریم، خداوند هم عسرت را پیش پاى ما مىگذارد. «فسنیسره للعسرى»
13- اهل بخل بدانند که ثروت نجات دهنده نیست. «و مایغنى عنه ماله اذا تردّى»
14- نتیجه بخل سقوط است، سقوط از انسانیّت و کمال و سقوط از چشم مردم همراه با سقوط در دوزخ و محروم شدن از درجات اخروى. «اذا تردّى»
15- گاهى منشأ بخل امروز، به خاطر ترس از فقر در آینده است. «بَخل واستغنى» (چنانکه در آیه 267 و 268 سوره بقره در کنار دستور انفاق مىفرماید: این شیطان است که شما را از فقر آینده مىترساند. «انفقوا... الشیطان یعدکم الفقر»)
16- گاهى سرچشمه بخل، مغرور شدن به دنیا و احساس بىنیازى نسبت به وعدههاى بهشتى است. «بخل و استغنى»
«12» إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى «13» وَإِنَّ لَنَا لَلآخِرَةَ وَالأُولَى «14» فَأَنذَرْتُکُمْ نَاراً تَلَظَّى «15» لاَ یَصْلاَهَآ إِلاَّ الأَشْقَى «16» الَّذِى کَذَّبَ وَتَوَلَّى «17» وَ سَیُجَنَّبُهَا الأَتْقَى «18» الَّذِى یُؤْتِى مَالَهُ یَتَزَکَّى «19» وَ مَا لاَِحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى «20» إِلاَّ ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَعْلَى «21» وَ لَسَوْفَ یَرْضَى
همانا هدایت (مردم) بر عهده ماست. و بى شک آخرت و دنیا از آنِ ماست. پس شما را از آتشى که زبانه مىکشد بیم دادم. (آتشى که) جز بدبختترین افراد در آن در نیاید. همان که (حق را) تکذیب کرد و روى بر تافت. ولى با تقواترین مردم از آن آتش دور داشته خواهد شد. همان که مال خود را مىبخشد تا پاک شود. در حالى که براى احدى (از کسانى که به آنان مال مىبخشد،) نعمت و منتى که باید جزا داده شود، نزد او نیست. جز رضاى پروردگار بلند مرتبهاش، نمىطلبد. و به زودى خشنود شود.
نکتهها:
هدایت کردن از جانب خداوند، امرى حتمى است، «انّ علینا للهدى» ولى پذیرش آن از سوى مردم حتمى نیست. چنانکه در جاى دیگر مىفرماید: «و امّا ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمى على الهدى»(123)
«تلظّى»، شعله آتش بدون دود است که سوزندگى زیادترى دارد.
خلود و جاودانگى در دوزخ مخصوص افراد شقى است. «لایصلاها الاّ الاشقى» در کلمه «صَلى» ملازمت و همراهى نهفته است. شاید «نارًا تلظّى» که نوع خاصى از آتش است مخصوص افراد شقى باشد و سایر مجرمان به انواع دیگرى از آتش گرفتار شوند.
آیه «و لسوف یرضى» را دو گونه مىتوان معنا کرد: یکى آنکه انسان با رسیدن به اهدافش از خدا راضى مىشود، دیگر آنکه خداوند از او راضى مىشود. البتّه در قرآن، هر دو مورد یعنى رضاى خداوند از انسان و رضاى انسان از خداوند، در کنار هم آمده است: «رضى اللّه عنهم و رضوا عنه»(124)، «ارجعى الى ربّک راضیة مرضیة»(125)
پیامها:
1- یکى از سنّتهاى الهى که خداوند بر خود واجب کرده، هدایت مردم از طریق عقل و فطرت و پیامبران است. «انّ علینا للهدى»
2- پذیرش هدایت، به نفع خود شماست، وگرنه خداوند بىنیاز است. «و انّ لنا للآخرة و الاولى»
3- هشدار و انذار وسیله هدایت الهى است. «فانذرتکم» (هشدارهاى الهى را باید جدى گرفت، زیرا از سوى کسى است که دنیا و آخرت به دست اوست)
4- آتش آخرت، امرى ناشناخته و عظیم است. «ناراً» به صورت نکره آمده است.
5 - شقاوت مثل تقوا داراى مراحلى است. «الاشقى... الاتقى» (کسى که آن همه نشانههاى هدایت را نادیده بگیرد بدبختترین است «اشقى، الّذى کذّب و تولىَّ»
6- تقوا، همراه کمک به محرومان سپرى است در برابر آتش دوزخ. «سیجنّبها الاتقى الّذى یؤتى ماله»
7- کمک به محرومان، شیوه دائمى پرهیزگاران است. «یؤتى»
8 - کمک از مال شخصى ارزش است. «ماله»
9- نشانه تقوا، کمکهاى مالى خالصانه است. «الاتقى الّذى یوتى ماله»
10- کمک به فقرا، راهى است براى تزکیه و خودسازى. «یؤتى ماله یتزکى»
11- کمکهاى مالى که براساس جبران خوبىهاى دیگران باشد، مایه رشد نیست. «ما لاَحدٍ عنده من نعمة» (انفاقى ارزش بالایى دارد که انسان مدیون دیگران نباشد و چشم داشتى هم نداشته باشد)
12- متّقى، جز رضاى خدا به دنبال چیز دیگرى نیست. «الاّ ابتغاء وجه ربّه الاعلى»
13- قصد قربت، شرط لازم است. «الاّ ابتغاء وجه ربّه»
14- انفاق باید در راههاى خداپسندانه باشد. «یؤتى ماله... ابتغاء وجه ربّه»
15- او پروردگار اعلى است، پس فقط رضاى او را جستجو کنید که پاداش اعلى مرحمت مىکند. «ابتغاء وجه ربّه الاعلى»
16- انسان مخلص، به مقام رضا مىرسد و همواره از خداوند خشنود است. «و لسوف یرضى»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
منبع: http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=15