تفسیر جزء 30 » سوره غاشیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ «2» وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ «3» عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ «4» تَصْلَى نَاراً حَامِیَةً «5» تُسْقَى مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ «6» لَّیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِیعٍ «7» لاَّ یُسْمِنُ وَلَا یُغْنِى مِن جُوعٍ
آیا خبر آن حادثه فراگیر به تو رسیده است؟ در آن روز، چهرههایى خوار و زبونند. (با آنکه) تلاش کرده و رنج بردهاند. (امّا) به آتشى سوزان درآیند. و از چشمهاى جوشان نوشانده شوند. و خوراکى جز خار خشک و تلخ ندارند. که نه فربه کند و نه گرسنگى را از میان برد.
نکتهها:
«غاشیة» به معناى پوشاننده است، و منظور از آن، حادثه قیامت است که همه را تحت پوشش قرار مىدهد. «عاملة» به معناى کوشنده و «ناصبة» به معناى کار پرمشقت است که انسان را خسته مىکند. «حامیة» به معناى بسیار داغ و «ءانیة» نهایت درجه سوزندگى است.
ممکن است مراد از «وجوه»، صاحبان وجوه و چهرههاى برجسته باشد، یعنى چهرههاى شاخص هر یک از دو گروه نیک و بد.
«ضریع» به فرموده پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله چیزى است در دوزخ شبیه به خار که از مردار بد بوتر و از آتش داغتر و بسیار تلخ است.(86) شاید گذاردن نام «ضریع» بر این خار به خاطر آن باشد که خوردن آن انسان را به فریاد و تضرّع وادار مىکند.
کارهاى پر زحمت فراوانى در دنیا انجام مىشود ولى به خاطر آنکه اخلاص در آن نیست یا طبق دستور الهى انجام نشده است و یا با عجب و غرور و منت و گناه و شرک همراه بوده، حبط مىشود و هدر مىرود و در قیامت مورد بهره قرار نمىگیرد.
در جهان بینى الهى، عنصر کار باید با عنصر هدف و جهت و عنصر رهبرى همسو و مقدّس باشند.
پیامها:
1- حادثه قیامت چنان فراگیر است، که همه باید به فکر آن باشند. «هل اتاک حدیث الغاشیة»
2- هر تلاش و زحمتى، در قیامت مفید نخواهد بود. «عاملة ناصبة»
3- تنها گروه مخلص از تلاشهاى خود بهره خواهند گرفت. «لسعیها راضیة»
4- معاد جسمانى است، زیرا مسئله چاقى و لاغرى تنها در مورد اجسام قابل قبول است. «لایُسمن»
«8» وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ «9» لِّسَعْیِهَا رَاضِیَةٌ «10» فِى جَنَّةٍ عَالِیَةٍ «11» لاَّ تَسْمَعُ فِیهَا لاَغِیَةً
در چنین روزى چهرههایى خرّم باشند. از کوشش خود خشنود. در بهشت برین (جاى دارند). در آنجا سخن بیهودهاى نشنوند.
نکتهها:
«ناعمة» به معناى در ناز و نعمت به سر بردن و «لاغیة» به معناى گفتار بیهوده است.
پیامها:
1- شادى و خرّمى واقعى، در چهره منعکس مىشود. «وجوه... ناعمة» رنگ رخساره خبر مىدهد از سرّ ضمیر.
2- نعمتهاى بهشت و الطاف خاص الهى، از نتایج سعى و تلاش است. «ناعمة لسعیها»
3- سختى کار در دنیا زودگذر است ولى شادمانى و کامیابى دائمى در آخرت را به همراه دارد. «لسعیها راضیة»
4- بهشت، نقطه اعتلاى مادى و معنوى است. «جنّة عالیة»
5 - کسانى که در دنیا از لغو دورى کنند، در سراى دیگر، در فضاى بدون لغو زندگى خواهند کرد.«لا تسمع فیها لاغیة»
6- در بهشت نه تنها لغو نیست بلکه کلامى که به نحوى سبب پدید آمدن لغو هم شود وجود ندارد. «لا تسمع فیها لاغیة»
«12» فِیهَا عَیْنٌ جَارِیَةٌ «13» فِیهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ «14» وَأَکْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ «15» وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ «16» وَزَرَابِىُّ مَبْثُوثَةٌ
در آنجا چشمهاى جارى است. در آنجا تختهایى است برافراشته. و سبوهایى چیده شده. و بالشهایى ردیف شده. و فرشهایى گسترده شده.
نکتهها:
کلمه «عین» به معناى چشمه، بر یک یا چند چشمه قابل تطبیق است و به دلیل آیه 15 سوره ذاریات، چشمههاى بهشتى متعدد است. «انّ المتّقین فى جنّات و عیون»
«سُرر» و «سرور» از یک ریشه است. «سَریر» به تختى گفته مىشود که براى سرور باشد و کلمه «مرفوعة» نشانه جایگاه بلند تختهاى بهشتى است که بر صحنههاى دیدنى بهشت اشراف دارد.
«اکواب» جمع «کوب» بر وزن خوب به معناى قدحى است که دسته ندارد. در سوره واقعه آیات 17 و 18 انواع ظرفها آمده است. «باکواب و اباریق و کأس من معین»
«نمارق» جمع «نمرقة» به معناى بالش و پشتى کوچک است. «زرابىّ» فرش فاخر و زربافت است.
پیامها:
1- عظمت چشمههاى بهشتى قابل شناخت نیست. «فیها عین جاریة» (کلمه «عین» نکره آمده است.
2- جایگاه بهشتیان، رفیع و بلند است، نه آنکه روى زمین بنشینند. «سُرر مرفوعة»
«17» أَفَلاَ یَنظُرُونَ إِلَى الإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ «18» وَإِلَى السَّمَآءِ کَیْفَ رُفِعَتْ «19» وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ «20»وَإِلَى الأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ
آیا به شتر نمىنگرند که چگونه آفریده شده؟ و به آسمان، که چگونه برافراشته شده. و به کوه که چگونه برپا داشته شده. و به زمین که چگونه گسترده شده است؟
نکتهها:
اگر روحیه تفکر در انسان باشد، همه هستى کلاس درس است. یک چوپان در بیابان هم گویى در بزرگترین کتابخانههاى دنیاست؛ زیر پایش زمین است، بالاى سرش آسمان، در اطرافش کوهها و جلوى رویش شترها، و اگر در هر یک دقت کند، اسرار بسیارى را کشف مىکند. مثلاً شتر از اسب بیشتر مىدود، از الاغ بیشتر بار مىبرد.
در میان حیوانات بعضى براى سوارى، بعضى براى گوشت و بعضى براى شیر مورد استفاده قرار مىگیرند، ولى شتر همه چیزش قابل استفاده است.
پلکهایش در برابر باد و خاک بیابان مقاوم است، در کوهان خود چربى و غذا را ذخیره کرده و در برابر گرسنگى مقاوم است. در بدنش آب را نگهدارى کرده و در برابر تشنگى مقاوم است، راه را مىداند، چنان رام است که صدها شتر تسلیم یک ساربان مىشوند، کف پاى او براى ریگزار آفریده شده، گردن او پله سوار شدن و اهرم بار برداشتن و خلاصه به قول عربها، شتر کشتى بیابان است.
قوىترین، کم خرجترین، پرفایدهترین و آرامترین و بردبارترین حیوان است.
پیدایش آسمانها و کوهها و زمین تصادفى نیست، بلکه کاملاً حکیمانه آفریده شده و در جاى خود قرار داده شدهاند.
در هر نعمتى یک جهتى برجستگى دارد (در شتر، نحوهى آفرینش؛ در آسمان، بلندى؛ در زمین، گستردگى و در کوهها نحوهى نصب شدن).
پیامها:
1- کسانى که در کشف حقایق هستى عمیق نمىشوند، مورد سرزنش خداوند هستند. «افلا ینظرون»
2- از محسوسات عبور کنید تا به معقولات برسید. «افلا ینظرون...»
3- در معاد و نعمتهاى ویژه بهشتیان شک نکنید، مگر آفریدههاى عجیب خدا را در دنیا نمىبینید؟ «افلا ینظرون الى الابل»
4- همان گونه که اصل آفریدهها دلیل بر وجود خداست، چگونگى و پیچیدگى آفریدهها هم دلیل بر قدرت و علم و حکمت اوست. «کیف، کیف، کیف...»
«21» فَذَکِّرْ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٌ «22» لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ «23» إِلاَّ مَن تَوَلَّى وَ کَفَرَ «24» فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الأَکْبَرَ «25» إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ «26» ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُم
پس تذکّر بده که همانا تو تذکّر دهندهاى، و بر آنان سیطره و تسلّطى ندارى (که به ایمان آوردن مجبورشان کنى). مگر آن کس که روى گرداند و کفر پیشه کرد. که خداوند او را به بزرگترین عذاب مجازات مىکند. همانا بازگشت آنان به سوى ماست. آنگاه حسابشان بر ماست.
نکتهها:
تذکّر براى اتمام حجت است تا کافران در قیامت نگویند: «لولا ارسلت الینا رسولاً فنتّبع»(87) خدایا! چرا براى ما هشدار دهندهاى نفرستادى، که از او پیروى کنیم. البتّه جز صاحبان خرد از این تذکّرها پند نمىگیرد. «انّما یتذکّر اولوا الالباب»(88)
در سوره قبل (سوره اعلى) خداوند به پیامبرش دستور تذکّر داد و فرمود: تو تذکّر بده که هر کس خشیت دارد متذکّر مىشود و افراد شقى از تذکّر دورى خواهند کرد و به بزرگترین عذاب گرفتار خواهند شد. «یتجنّبها الاشقى الّذى یصلى النّار الکبرى»
در این سوره نیز مىفرماید: تو تذکّر بده ولى بدان که گروهى اعراض خواهند کرد و به عذاب اکبر گرفتار خواهند شد. «الاّ من تولّى و کَفَر فَیُعذّبه اللّه العذاب الاکبر» به هر حال «نار کبرى» در سوره اعلى و «عذاب اکبر» در این سوره، کیفر کسانى است که تذکّرپذیر نیستند و پند و اندرز الهى را پشت گوش مىاندازند.
«مُصیطر» از «سطر» و «سیطره» به کسى گفته مىشود که افراد تحت امر خود را به بند مىکشد و آنان را در جهتى که خود مىخواهد تنظیم مىکند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «کلّ امّة یحاسبها امام زمانها و یعرف الائمة اولیائهم و اعدائهم بسیماهم»(89) حساب هر امت به عهده امام زمان آنهاست و امامان، دوستان و دشمنان خود را از سیمایشان مىشناسند، همان گونه که در سوره اعراف چنین آمده است: «و على الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم»(90)
در زیارت جامعه خطاب به معصومینعلیهم السلام نیز مىخوانیم: «و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم»(91) رجوع مردم به سوى شماست و حساب مردم با شماست.
از امام کاظم و امام باقر و امام هادىعلیهم السلام نیز این معنا نقل شده است.(92)
پیامها:
1- پیامبر، مأمور به وظیفه است نه نتیجه. «انّما انت مُذکّر» (پیامبرصلى الله علیه وآله براى هدایت مردم اهتمام وحرص داشت و خداوند به او فرمود: وظیفه تو فقط تذکّر است.)
2- وظیفه پیامبران، تذکّر است نه تسلط و تحمیل عقیده. «لَسْت علیهم بمصیطر»
3- بىاعتنایى مردم، وظیفه را ساقط نمىکند. «انما انت مذکّر لَست علیهم بمصیطر»
4- منشأ کفر، عناد و لجاجت و روى گردانى از حق و حقیقت است. «من تولّى و کفر»
5 - قهر خدا درجاتى دارد. «العذاب الاکبر»
6- فرار از قهر الهى براى هیچکس امکان ندارد. «انّ الینا ایابهم»
7- حسابرسى از سنّتهایى است که خداوند بر خود واجب کرده است. «انّ علینا حسابهم»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
86) تفسیر مجمع البیان.
87) طه، 134.
88) رعد، 19.
89) بحار، ج 8، ص339.
90) اعراف، 46.
91) مفاتیح الجنان.
92) تفسیر المیزان.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=11