تفسیر جزء 30 » سوره بروج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَالسَّمَآءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ «2» وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ «3» وَشَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «4» قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ «5» النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ «6» إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ «7» وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ «8» وَمَا نَقَمُواْ مِنْهُمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ «9» الَّذِى لَهُ مُلْکُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ شَهِیدٌ
سوگند به آسمان که داراى برجهاى بسیار است. به روز موعود سوگند. به شاهد و مشهود سوگند. مرگ بر صاحبان گودال (پر آتش). همان آتش پر هیزم. آنگاهکه آنان بالاى آن نشسته بودند. وتماشاگر شکنجهاى بودند که به مؤمنان روا مىداشتند. آنان هیچ ایرادى به مؤمنان نداشتند، جز آنکه به خداى عزیز و حمید ایمان آورده بودند. آن که حکومت آسمانها و زمین براى اوست و خداوند بر هر چیز گواه است.
نکتهها:
«بُروج» جمع «بُرج» به معناى امر ظاهر و آشکار است، چنانکه «تبرّج» به معناى آشکار ساختن زینت است. اگر به عمارتهاى بلند و مرتفع، برج گفته مىشود، از آن جهت است که در میان دیگر ساختمانها، آشکارتر است. مراد از «بروج» در این آیات، ستارگان آسمان است که همچون برجى بلند، از دور آشکار و درخشان هستند. چنانکه در آیهاى دیگر مىفرماید: «و لقد جعلنا فى السماء بروجاً و زیّناها للناظرین»(53)
براى آیه «شاهد و مشهود» حدود سى مصداق گفته شده است، از جمله اینکه شاهد، خداوند و مشهود، ما سوى اللّه است، یعنى سوگند به خالق و به کلّ هستى.
امام حسنعلیه السلام مىفرماید:(54) مراد از شاهد، پیامبر است به دلیل آیه «انّا ارسلناک شاهداً...»(55) و مراد از مشهود، قیامت است، به دلیل آیه «ذلک یوم مشهود»(56)
«وقود» به معناى آتش گیرانه و مایه سوخت است.
«اُخدود» به معناى گودال عمیق است و مراد از «اصحاب اخدود» کسانى هستند که در زمین گودالى وسیع ایجاد کردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مؤمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. اینکه این ستمگران و آن مؤمنان چه کسانى بودند، روایات گوناگونى وارد شده، ولى در قرآن ذکرى از آنها به میان نیامده است.
پیامها:
1- همه هستى در نزد خداوند ارزش دارد و قابل سوگند است، از جمله: آسمان و ستارگانش. «و السماء ذات البروج»
2- از قیامت غافل نباشید که میعادگاه همه است. «الیوم الموعود»
3- شما وکارهایتان، همه زیر نظر است، آن هم زیر نظر خدا. «و شاهد و مشهود»
4- اعلام برائت و اظهار تنفّر از ستمگر لازم است. «قتل اصحاب الاخدود»
5 - در نقل تاریخ، عبرتها مهم است نه جزئیات. (از مکان اخدود، زمان حادثه، نام و تعداد ستمگران و تعداد شهدا و... سخنى به میان نیامده است، چون اثرى در گرفتن عبرت ندارد.) «قتل اصحاب الاخدود»
6- تفکّر ظلمستیزى و ظالمکوبى ارزش است، گرچه ظالم وجود نداشته باشد. (اصحاب اخدود و ابولهب امروز حضور ندارند، اما روحیه تنفّر از آنان باید همچنان زنده باشد. «تبّت یدا ابىلهب») «قتل اصحاب الاخدود»
7- سوزاندن، سختترین نوع عذاب است و در میان انواع کشتنها، خداوند نام در آتش انداختن مؤمنان را نام برده است. «النار ذات الوقود»
8 - نقل ظلمها و مظلومیّتها و ذکر مصیبت و روضه خوانى، سابقه قرآنى دارد. «اصحاب الاخدود النار ذات الوقود اذ هم علیها قعود...»
9- ارتکاب گناه یک مسئله است، ولى سنگدلى و نظارهگرى و رضایت بر آن، مسئله دیگر. «و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود»
10- ستمگرانى که شاهد بر شکنجه مؤمنانند، بدانند که خدا شاهد بر آنان و کار آنهاست. «شاهد و مشهود - هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود»
11- پایدارى بر ایمان، تاوان دارد. «و ما نقموا منهم الاّ ان یؤمنوا» (جمله «یؤمنوا» به جاى «آمنوا» رمز آن است که کفّار از پایدارى مؤمنان ناراحت بودند و اگر دست بر مىداشتند شکنجهاى در کار نبود.)
12- منطق کافر، تهدید و انتقام است. «و ما نقموا منهم»
13- در نزد کفّار، ایمان بزرگترین جرم است و جز با دست برداشتن از ایمان به چیز دیگرى راضى نمىشوند. «و ما نقموا منهم الاّ أن یؤمنوا...»
14- کافران بدانند که حامى مؤمنین خداى عزیز است که قدرت انتقام دارد. «یؤمنوا باللّه العزیز»
15- جاذبه اتّصال به خداى قادر، اشکالات وارده بر شهادت و از جان گذشتگى در راه خدا را حل مىکند. «یؤمنوا باللّه العزیز الحمید»
16- حکومت واقعى از آنِ خداوند است. «له ملک السموات و الارض»
17- حکومت الهى همراه با علم و حضور اوست. «واللّه على کُلّ شىءٍ شهید»
«10» إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُواْ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُواْ فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ «11» إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ذَ لِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ
همانا کسانى که مردان و زنان با ایمان را مورد آزار و شکنجه قرار دادند و توبه نکردند، پس براى آنان عذاب دوزخ و همچنین عذاب سوزان است. همانا براى کسانى که اهل ایمان و عمل صالح هستند، باغهایى بهشتى است که نهرها از زیر آن جارى است، این است رستگارى بزرگ.
نکتهها:
«فتنة» در اصل به معناى قرار دادن طلا در آتش، براى به دست آوردن میزان خلوص آن است و در اصطلاح، به معناى عذاب و شکنجه و یا آزمایشهاى سخت نیز به کار مىرود. امّا در آیه مورد بحث به معناى عذاب و آزار است.(57) چنانکه در آیهاى دیگر مىفرماید: «یوم هم على النار یفتنون ذوقوا فتنتکم هذا الّذى کنتم به تستعجلون»(58)
در حوادث تلخ و سخت تاریخ، همواره زنان و مردان مؤمن در کنار یکدیگر بودهاند و نقش زنان در حرکتهاى اصلاحى و انقلابى فراموش نشدنى است. لذا ستمگران نیز، آنان را همچون مردان مورد آزار وشکنجه قرار مىدادند. «فتنوا المؤمنین و المؤمنات»
پیامها:
1- اصحاب اخدود وهمه شکنجهگران، مورد قهر الهى هستند. «الّذین فَتنوا المؤمنین...»
2- زنان با ایمان در کنار مردان، آزار و شکنجهها را به جان مىخریدند. «فَتنوا المؤمنین و المؤمنات»
3- در دفاع از مظلوم، تفاوتى میان زن و مرد نیست. «فَتنوا المؤمنین و المؤمنات ...»
4- راه توبه همواره باز است و براى هیچ کس بنبست وجود ندارد و لذا یأس از رحمت خدا ممنوع است. (آرى، خداوند حتّى شکنجهگرانى که مؤمنان را مىسوزاندند، دعوت به توبه کرده است.) «فتنوا... ثمّ لم یتوبوا»
5 - خداوند توبهپذیر است، گرچه مدّتى طول کشیده باشد. «ثُمّ»
6- کیفر سوزاندن، سوزاندن است. «النّار ذات الوقود - عذاب الحریق»
7- بشارت و انذار باید همراه یکدیگر باشد. «عذاب الحریق... جنات تجرى...»
8 - بهترین لذّتها، لذّت بردن از طبیعت است. «جنّات... اَنهار»
9- براى کفّار شکنجهگر دو عذاب است: عذاب کفر و عذاب شکنجه. «فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحریق»
10- دنیا زودگذر است. هم کامیابىهاى ستمگران گذراست و هم سختىهاى مؤمنان. به فکر آخرت باشید که عذاب دوزخیان بى پایان و پاداش بهشتیان، جاودان است. «فتنوا المؤمنین... لهم عذاب الحریق - الّذین آمنوا... لهم جنّات»
«12» إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ «13» إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَیُعِیدُ «14» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «15» ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ «16» فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ
همانا قهر و مجازات پروردگارت شدید است. بى تردید اوست که (آفرینش را) آغاز مىکند و باز مىگرداند. و هموست بخشنده و دوستدار (مؤمنین). صاحب عرش و داراى مجد و عظمت. آنچه را اراده کند حتماً انجام مىدهد.
نکتهها:
«بَطش» به معناى گرفتن همراه با قهر و غلبه و «عَرش» به معناى تخت فرمانروایى و کنایه از تدبیر الهى است. عرش را به معناى جایگاهى که همه هستى را در برگرفته است نیز گفتهاند. بنابراین «ذوالعرش» یعنى صاحب همه هستى و مرکز اداره هستى.
پیامها:
1- قهر و غلبه الهى به گونهاى است که هیچ کس و هیچ چیز نمىتواند مانع آن شود. «انّ بطش ربّک لشدید»
2- قهر و کیفر از شئون ربوبیّت و در جهت پیشبرد اهداف رسالت و دلدارى پیامبر است. «بطش ربّک»
3- آفریدن و بازگرداندن، کار همیشگى خداوند است. «انّه هو یبدئ و یعید»
4- قدرت خداوند بر آفریدن و بازگرداندن یکسان است. «یبدئ و یعید»
5 - خدا هم قهر وغلبه دارد و هم بخشش ومحبّت. «بطش ربّک... الغفور الودود»
6- علاوه بر آفریدن، تدبیر و فرمانروایى همه چیز براى اوست. «ذوالعرش»
7- در قهر و مهر، هیچ چیز مانع اراده الهى نیست. «بطش ربّک لشدید - هو الغفور الودود - فعّال لما یرید»
8 - کارهاى الهى محدودیّت ندارد. «لما یُرید» (ناگفته پیداست که اراده الهى همراه با حکمت است و کارى که حکیمانه نباشد، اراده نمىکند تا انجام دهد.)
«17» هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ «18» فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ «19» بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِى تَکْذِیبٍ «20» وَاللَّهُ مِن وَرَآئِهِم مُّحِیطٌ «21» بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مَّجِیدٌ «22» فِى لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ
آیا سرگذشت آن سپاه به تو رسیده است؟ (سپاه) فرعون و ثمود. آرى، کافران (پیوسته) در تکذیب (حق) هستند. و خداوند از هر سو بر ایشان احاطه دارد. آرى آن قرآن مجید است. که در لوحى محفوظ ثبت است.
نکتهها:
قوم فرعون و ثمود، در قدرت و تمدن و امکانات، بالاترین اقوام بودند و در آیات دیگر قرآن به قدرت آنها اشاره شده است. لذا در اینجا از این دو قوم نام برده شده است.
اعلام توانایى خداوند در قلع و قمع ابرقدرتها، نوعى آرام بخشى به مؤمنان است.
پیامها:
1- ابتدا شنونده را تشنه کنیم، سپس سخن خود را بگوییم. «هل اتاک حدیث الجنود»
2- باید از تاریخ گذشتگان آگاه بود و از برخورد خداوند با آنان عبرت گرفت. «هل اتاک حدیث الجنود فرعون و ثمود»
3- مجهّزترین سپاه و لشکرها در برابر قهر او ناچیزند. «الجنود فرعون و ثمود»
4- کافران، در تکذیب قرآن و وعدههاى آن اصرار و پافشارى دارند. «بل الّذین کفروا فى تکذیب»
5 - ستمگران از مدار قدرت الهى خارج نیستند و هیچ راه گریزى ندارند، ولى خودشان نمىفهمند. «و اللّه من ورائهم محیط» (کلمه «ورائهم» نشانه غفلت آنان از علم و قدرت خداست.)
6- هم خداوند، صاحب مجد و عظمت است و هم قرآن او. «ذو العرش المجید... بل هو قرآن مجید»
7- لوحى که قرآن بر آن ثبت شده، براى ما ناشناخته است، گرچه در نزد خداوند محفوظ است. «فى لوح محفوظ»
8 - قرآن، از هر گونه تهدید و تحریف بیمه است. «قرآن مجید فى لوح محفوظ»
53) حجر، 16.
54) تفسیر نور الثقلین.
55) احزاب، 45.
56) هود، 103.
57) تفسیر نمونه.
58) ذاریات، 13 و 14.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=8