تفسیر جزء 30 » سوره انشقاق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِذَا السَّمَآءُ انشَقَّتْ «2» وَ أَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ «3» وَ إِذَا الأَرْضُ مُدَّتْ «4» وَأَلْقَتْ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتْ «5» وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ
آنگاه که آسمان شکافته شود. و پروردگارش را فرمان برد که چنین سزاوار است. و آنگاه که زمین هموار شود. و آنچه در آن است بیرون اندازد و خالى گردد. و به فرمان پروردگارش گوش سپرد که چنین سزد.
نکتهها:
«انشقاق» به معناى شکافته شدن است. حضرت على علیه السلام فرمودند: «تنشق السماء من المجرة»(44) یعنى آسمان از طریق کهکشان از هم گسیخته شود.
«أذِنت» از «اُذُن» به معناى حرف شنوى و «حُقَّتْ» یعنى شایسته وسزاوار و حقّش این بود.
در قیامت آنچه در دل زمین است ،از مردگان و گنجها و... به بیرون پرتاب مىشود. چنانکه در سوره زلزال مىفرماید: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها...»
پیامها:
1- در آستانه قیامت، آسمانهاى استوار و محکم «سبعاً شداداً»(45) شکافته مىشوند. «اذا السماء انشقت»
2- هستى گوش به فرمان و تسلیم خداوند است. «اذنت لربّها» (این جمله درباره آسمان و زمین هر دو آمده است.)
3- طبیعت نوعى شعور دارد که فرمانپذیر خداوند است. «اذنت لربّها»
4- تسلیم خدا شدن، تنها تسلیم شدنى است که شایسته و سزاوار است. «حُقّت»
5 - در آستانه قیامت، زمین چنان دگرگون مىشود که تمام ناهموارىهاى آن از میان رفته و سطحى گسترده و هموار مىشود. «اذا الارض مدّت»
«6» یَآ أَیُّهَا الإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ «7» فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ «8» فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَاباً یَسِیراً «9» وَ یَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً «10» وَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتَابَهُ وَرَآءَ ظَهْرِهِ «11» فَسَوْفَ یَدْعُواْ ثُبُوراً «12» وَیَصْلَى سَعِیراً «13» إِنَّهُ کَانَ فِى أَهْلِهِ مَسْرُوراً «14» إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ «15» بَلَى إِنَّ رَبَّهُ کَانَ بِهِ بَصِیراً
هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسیارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسید. پس هر کس کارنامهاش به دست راستش داده شود، به زودى و به آسانى به حساب او رسیدگى خواهد شد، و شادمان به سوى خانوادهاش (یا همفکرانش) باز مىگردد. و هر کس نامهاش از پشت سر (و به دست چپ) او داده شود، پس زود فریاد فغان بر خواهد آورد، و داخل دوزخ خواهد شد. همانا او (در دنیا) در میان خانوادهاش شادمان بود. او گمان مىکرد که هرگز بازنمىگردد. چرا (باز خواهد گشت) و پروردگارش به او بیناست.
نکتهها:
کلمه «کَدح» هم به معناى تلاش و کوشش آمده و هم به معناى آسیب وارد کردن، یعنى انسان به سوى پروردگارش پیش مىرود ولى رفتنى همراه با رنج و تعب که گویا به خود آسیب و خدشه وارد مىکند.
در حدیث مىخوانیم: هر کس سه خصلت را دارا باشد، خداوند حساب او را آسان قرار مىدهد و با رحمت خود، او را به بهشت وارد مىسازد: به آن کس که محرومش کرده، عطا کند؛ با آنکه قطع رابطه کرده، صله رحم مىکند و از آن که به او ظلم کرده، درمىگذرد. «تعطى من حرمک تصل من قطعک و تعفو عمن ظلمک»(46)
پیامها:
1- انسان در حرکت به سوى خداست. «یا ایّها الانسان انّک کادح الى ربّک» (چنانکه در جاى دیگر مىفرماید: «انّا للّه و انّا الیه راجعون»(47))
2- انسان در مسیر حرکت به سوى خدا، با مشکلات بىشمارى روبروست. «انّک کادح الى ربّک»
3- خداوند در تاریخ و جامعه قوانینى ثابت قرار داده است که همه از آن تبعیّت مىکنند؛ نه مىتوانند توقف کنند، نه به عقب بازگردند و یا به سویى دیگر روند. «کادح الى ربّک کدحا»
4- پایان حرکت انسان، رسیدن به خداوند است. «فملاقیه»
5 - اعمال انسان در دنیا ثبت شده و در قیامت، به صورتى مکتوب و مستند به او ارائه مىشود. «اوتى کتابه»
6- در قیامت، حساب مردم گوناگون است و خوبان حسابى آسان دارند. «حساباً یسیراً» (و تبهکاران حسابى سخت. «حساباً شدیداً»(48))
7- به شادىهاى دنیوى مغرور نشوید که مىگذرد، به شادىهاى پایدار قیامت، فکر کنید. (اگر امروز به خاطر فرمان الهى از بعضى لذّتهاى خانوادگى صرف نظر کردیم و براى جهاد یا تحصیل علم یا خدمت از خانواده دور شدیم، در آینده جبران خواهد شد.) «ینقلب الى اهله مسرورا»
8 - در روزى که برخى از یکدیگر فرار مىکنند: «یوم یفرّ المرء من اخیه...»(49) آن که حسابش آسان و جایگاهش بهشت باشد، به سوى خانوادهاش بازمىگردد. «ینقلب الى اهله مسروراً» (شاید فراریان از یکدیگر، مراد کافران باشند)
«16» فَلاَ أُقْسِمُ بَالشَّفَقِ «17» وَالَّیْلِ وَمَا وَسَقَ «18» وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ «19» لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ «20» فَمَا لَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ «21» وَ إِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لاَ یَسْجُدُونَ
به شفق، (سرخى بعد از غروب) سوگند مىخورم، و به شب و آنچه (زیر پرده سیاهى خود) جمع مىکند سوگند، و به ماه آنگاه که کامل گردد سوگند. که شما همواره از حالى به حال دیگر درآیید. پس آنان را چه شده که ایمان نمىآورند؟ و آنگاه که قرآن بر آنان خوانده شود، سجده نمىکنند؟
نکتهها:
«یَحور» از «حور» به معناى رجوع و بازگشت است و مراد از آن بازگشت به حیات اخروى در قیامت مىباشد.
«طَبَق» به معناى تطبیق و انطباق است، یعنى قرار گرفتن دو چیز روى هم و به حالت نیز گفته مىشود، چون روح انسان با آن حالت منطبق شده است. پس «لترکبن طبقاً عن طبق» یعنى شما بر حالتى وخصلتى سوار مىشوید که مثل مَرکبى شما را بهسوى مقصد مىبرد.(50)
مراد از «لترکبنّ طبقاً عن طبق»، مراحل مختلف زندگى است که انسان در مسیر حرکتش به سوى پروردگار آنها را طى مىکند؛ حیات دنیوى، حیات برزخى و حیات اخروى.(51) ممکن است مراد از «لترکبنّ طبقاً عن طبق» این باشد که سرنوشت شما، طبق سرنوشت اقوام گذشته است. اگر مثل آنان انکار کنید، هلاک مىشوید و اگر مثل آنان ایمان آورید، نجات مىیابید. حدیثى نیز این معنا را تأیید مىکند.
مراد از سجده در آیه «اذا قرىء القرآن لا یسجدون»، خضوع و تصدیق و ایمان است و گرنه باید هر آیهاى که تلاوت شود مردم به سجده افتند.
پیامها:
1- منشأ بدبختى انسان، غفلت از معاد یا انکار آن است. «ظنَّ ان لن یحور»
2- منکران معاد بر اساس گمان انکار مىکنند نه علم. «ظنّ ان لن یحور»
3- ریشه خوشىهاى مستانه، غفلت از آخرت است. «کان فى اهله مسرورا... ظنّ ان لن یحور»
4- عقل و احتیاط حکم مىکند که اگر یقین به قیامت ندارید، لااقل به وقوع آن گمان داشته باشید، «یظنّون انهم ملاقوا ربّهم»(52) نه آنکه به عدم وقوع قیامت گمان برید که منشأ هلاکت است. «ظنّ ان لن یحور»
5 - نتیجه قرائت قرآن باید عبودیّت و تسلیم باشد. «اذا قرىء... القرآن لا یسجدون»
«22» بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ «23» وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُوعُونَ «24» فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ «25» إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ
بلکه کافران (آیات الهى را) تکذیب مىکنند. و خدا به آنچه در دل دارند آگاهتر است. پس ایشان را به عذابى دردناک بشارت ده. مگر کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند که براى آنان پاداشى است ابدى و قطع نشدنى (و بى منّت).
نکتهها:
«یوعون» از «وِعاء» به معناى ظرف است و مراد از آن در اینجا، ظرف دل است و آنچه انسان در دل دارد. «بَشّر» از بشارت، به خبرى گویند که به واسطه آن، در چهره و بَشَره انسان تغییرى صورت گیرد و معمولاً به خبرهاى خوش گفته مىشود. گاهى براى تحقیر نیز مىآید، چنانکه مىگویند: «خبر خوش فلانى، مرگ است»
پیامها:
1- کافران، نه تنها در برابر آیات قرآن تسلیم نمىشوند، بلکه آن را تکذیب مىکنند. «لایسجدون بل... یکذّبون»
2- کسى که خط کفر را پذیرفت، به هر مسئلهاى که رسید تکذیب مىکند. «بل الّذین کفروا یکذّبون»
3- خداوند، به اسرار درونى انسان احاطه دارد. «واللّه اعلم بما یوعون»
4- گاهى انسان در قالب انکار و تکذیب، اهداف دیگرى را دنبال مىکند که خداوند به آن آگاه است. «یکذّبون واللّه اعلم بما یوعون»
5 - گاهى انسان به خاطر حفظ منافعش، در ظاهر تکذیب مىکند ولى در دل آن را مىپسندد. «یکذّبون واللّه اعلم بما یوعون»
6- گرچه مبناى کیفر و پاداش عمل است، امّا ارزش عمل به هدف و انگیزه آن است که خداوند به آنها آگاه است. «واللّه اعلم بما یوعون»
7- لازمه ایمان، انجام هر عمل است که صالح و شایسته باشد، در هر زمینهاى که باشد. «آمنوا و عملوا الصالحات» (عبادت، یکى از مصادیق عمل صالح است.)
8 - ایمان از عمل جدا نیست و لازم ملزوم یکدیگرند. «آمنوا و عملوا الصالحات»
9- پاداشهاى الهى، گسسته نمىشود و همراه با منّت نیست. «لهم اجر غیر ممنون»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
44) تفسیر درّالمنثور.
45) نبأ، 12.
46) تفسیر نورالثقلین.
47) بقره، 156.
48) طلاق، 8.
49) عبس، 34 - 36.
50) تفسیر راهنما.
51) تفسیر المیزان.
52) بقره، 46.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=7