تفسیر جزء 30 » سوره مطفّفین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ «2» الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ «3» وَ إِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ «4» أَلاَ یَظُنُّ أُوْلَئِکَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ «5» لِیَوْمٍ عَظِیمٍ «6» یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
واى بر کمفروشان. کسانى که هرگاه از مردم پیمانه بگیرند کامل مىگیرند. و هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان (کالایى را) وزن کنند، کم مىگذارند. آیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟ براى روزى بزرگ. روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (براى پاسخ به کارهایشان) خواهند ایستاد.
نکتهها:
«وَیل» به معناى هلاک و عذاب است و بر اساس روایات، نام درّهاى در دوزخ یا درى از درهاى آن مىباشد.
«طفیف» و «قلیل» به یک معناست و «تطفیف» به معناى کاستن و کم گذاشتن و ریشه آن از «طفّ» به معناى کنار است. به فروشندهاى که از کنار اجناس مىزند، «مطفّف» گویند. ابن مسعود نقل مىکند که هر کس از نمازش بکاهد مشمول این آیه است.(33)
کم فروشى هر صنفى متناسب با خودش مىباشد: معلم، کارگر، نویسنده، فروشنده، مهندس، دکتر و دیگر مشاغل، هر کدام در انجام وظیفه خود کوتاهى کنند، کم فروشند.
کمفروش، خود را زرنگ مىداند، مردم را دوست ندارد، خدا را رازق نمىداند و ظلم اقتصادى به جامعه مىکند.
کم فروشى از گناهان کبیره است، زیرا وعده عذاب براى آن آمده است.
امکانِ کم فروشى یا حساسیّت در کیل بیش از وزن است، لذا در یک آیه فقط از کیل و در آیه پس از آن، ابتدا مجدداً از کیل و سپس وزن، سخن به میان آمده است.
در روایات مىخوانیم: هرگاه مردم گرفتار گناه کمفروشى شوند، زمین روئیدنىهاى خود را از مردم باز مىدارد و مردم به قحطى تهدید مىشوند.(34)
انضباط و دقّت اقتصادى، در رأس برنامههاى اصلاحى انبیاست. چنانکه حضرت شعیب به قوم خود فرمود: «اوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین وزنوا بالقسطاس المستقیم و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدین»(35) پیمانه را (در معامله) کامل و تمام بدهید و از کم کنندگان و خسارت زنندگان نباشید و با ترازوى درست وزن کنید و کالاهاى مردم را کم ندهید و روى زمین مفسدانه عمل نکنید.
پیامها:
1- خطر را با کلماتِ هشدار دهنده اعلام کنید. «ویل للمطفّفین»
2- مال حرام از راه کمفروشى، عامل سقوط انسان است. «ویل للمطفّفین»
3- تفاوت گذاردن در گرفتن و دادن کم فروشى است. آنچه بر خود نمىپسندى بر دیگران مپسند. «اکتالو... یستوفون - کالوهم... یخسرون»
4- کم فروشى نسبت به هر کس، گرچه مسلمان نباشد، نارواست. «على الناس»
5 - بالاتر از گناه، انس گرفتن با گناه است، به گونهاى که کم فروشى شغل انسان شود. «یخسرون» (فعل مضارع، نشانه استمرار است.)
6- براى جلوگیرى از مفاسد اقتصادى، باید یاد معاد را در دلها زنده کنیم. «الا یظنّ اولئک انّهم مبعوثون»
7- اعتقاد به معاد حتّى در حدّ گمان بازدارنده است. «الا یظنّ اولئک انّهم مبعوثون»
8 - حوادث روز قیامت، بزرگ و هولناک است. «لیومٍ عظیم»
9- براى کمفروشى و حق الناس باید پاسخگو باشیم. «یقوم النّاس لربّ العالمین»
10- کیفر ومجازاتِ مجرمان، از شئون ربوبیّت خداست. «یقوم النّاس لربّالعالمین»
«7» کَلاَّ إِنَّ کِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِى سِجِّینٍ «8» وَمَآ أَدْرَاکَ مَا سِجِّینٌ «9» کِتَابٌ مَّرْقُومٌ «10» وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ «11» الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ «12» وَمَا یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ «13» إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ
چنین نیست (که آنان مىپندارند)، همانا پرونده بدکاران در سجّین است. و تو چه مىدانى که سجّین چیست؟ این، سرنوشتى است رقم خورده (و حتمى). واى بر تکذیب کنندگان در آن روز. کسانى که روز جزا را انکار مىکنند. و جز تجاوزگر گناهکار، کسى آن را تکذیب نمىکند. هرگاه آیات ما بر او تلاوت شود، گوید: افسانههاى پیشینیان است.
نکتهها:
«سجّین» از «سِجْن» به معناى زندان و براى مبالغه است: زندان ابد و سخت.
«مرقوم» از «رقم»، به معناى خط درست و مشخص است، به گونهاى که با دیگر نوشتهها اشتباه نشود. بنابراین، «کتاب مرقوم» یعنى سرنوشت فاجران، کاملاً مشخص و معیّن است و آنان گرفتار زندانِ همیشگى در دوزخاند.
مراد از «دین» در آیات مربوط به قیامت، جزاست. «یکذّبون بیوم الدّین» همان گونه که در سوره حمد، آیه «مالک یوم الدین» به معناى مالک روز جزاست.
«أثیم» از «اِثم» به کسى گویند که در گناه فرو رفته باشد.
جمله «ویل یومئذ للمکذّبین» را دو گونه مىتوان تفسیر کرد:
الف: واى به کم فروشى که سرنوشتش به تکذیب قیامت مىانجامد.
ب: واى به کسانى که کیفر کم فروشان در قیامت را باور ندارند.
«اساطیر» جمع «اسطورة» به معناى افسانه است که مطالب زیبا و دلنشین دارد ولى واقعیّت ندارد و بافته ذهن و خیال داستان سرایان است. «اساطیر الاولین» یعنى آنکه پیشینیان افسانهها را ساختهاند و پیامبر آنها را بازگو مىکند.
در تاریخ عاشورا مىخوانیم که امام حسینعلیه السلام چندین مرتبه لشگر یزید را موعظه کرد و از آنان اقرار گرفت که مگر من فرزند فاطمه دختر پیامبر شما نیستم، مگر حلالى را حرام یا حرامى را حلال کردهام؟ مگر شما با هزاران نامه از من دعوت نکردید؟ و... در پایان فرمود: «قد مُلئت بطونکم من الحرام» شکمهاى شما از حرام پر شده و دیگر سخن حق در روح شما اثرى ندارد.
پیامها:
1- کم فروش، فاجر است و پرده دیانت را مىدرد. «للمطفّفین... الفجّار»
2- سرنوشت فاجران، قطعى و مشخص است. «کتاب مرقوم»
3- گناه، انسان را به کفر و انکار حقایق وامىدارد. «و ما یکذّب به الاّ کُل معتد اَثیم»
4- کسانى آیات قرآن را افسانه و اسطوره مىخوانند که در گرداب گناه و طغیان فرو رفتهاند. «کُلّ معتد اَثیم اذا تتلى علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین»
5 - توجیه وحى به افسانه، راهى است براى کافر ماندن. «قال اساطیر الاولین»
6- لقمهى حرام، انسان را تا مرز کفر پیش مىبرد. (در آغاز سوره سخن از کم فروشى بود که عامل کسب لقمه حرام است، در آیات بعد سخن از فجور شد و در ادامه سخن از تکذیب است.) «ویل یومئذ للمکذّبین»
7- رفتار انسان، در عقائد و باورهاى او اثر مىگذارد. تجاوز و گناه پىدرپى، انسان را به تکذیب وامىدارد. «و ما یکذّب به الاّ کلّ معتد اثیم»
8 - به یک تذکّر و انذار نباید قناعت کرد، تذکّر و تلاوت باید دائمى باشد. «تُتلى علیه آیاتنا» (فعل مضارع، نشان استمرار است.)
9- قرآن، حتّى نزد مخالفان پرجاذبه است. «قال اساطیر الاولین» (اسطوره به داستانهاى زیبا و پر جاذبه گفته مىشود.)
«14» کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ «15» کَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ «16» ثُمَّ إِنَّهُم لَصَالُواْ الْجَحِیمِ «17» ثُمَّ یُقَالُ هَذَا الَّذِى کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ
چنین نیست، بلکه آنچه کسب مىکردند بر دلهایشان زنگار نهاده است. آنان در آن روز از (الطاف) پروردگارشان محجوب و محرومند. و آنگاه آنان به دوزخ وارد خواهند شد. سپس (به آنان) گفته خواهد شد: این همان چیزى است که آن را دروغ مىپنداشتید.
نکتهها:
«رَین» به معناى زنگار است که بر اجناس قیمتى مىنشیند. امام باقرعلیه السلام مىفرماید: هرگاه گناه بر انسان غالب شود، امیدى به رستگارى او نخواهد بود و این است معناى «کلا بل ران على قلوبهم».(36)
امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ بندهاى نیست مگر آنکه قلبش سفید است. با انجام هر گناه، در آن سفیدى نقطهى سیاهى پدید مىآید و اگر توبه کند، آن سیاهى محو مىشود و اگر اصرار بر گناه کند، سیاهى توسعه یافته و تمام سفیدى قلب را فرامىگیرد و دیگر انسان به خیر و سعادت برنمىگردد.(37)
امام رضاعلیه السلام فرمود: مراد از «انّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون» آن است که از پاداش خداوند محرومند وگرنه خداوند مکان ندارد.(38)
پیامها:
1- افسانه پنداشتن قرآن، ناشى از ناپاکى دل است. «کلاّ بل ران على قلوبهم»
2- گناه، روح انسان را دگرگون و از درک حق باز مىدارد. «بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون»
3- فطرت انسان سالم است، آنچه آن را مىپوشاند، گناه است. «ران على قلوبهم»
4- در فرهنگ قرآن، قلب و روح مرکز درک حقایق است. «ران على قلوبهم»
5 - اصرار و تداوم بر گناه، سبب زنگار قلب است. «ما کانوا یکسبون»
6- عمل، سرمایه انسان است که با آن، خوبىها یا بدىها را کسب مىکند. «کانوا یکسبون»
7- زنگار گناه که در دنیا مانع درک حقیقت است، در آخرت نیز مانع دریافت الطاف الهى مىشود. «انهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون»
8 - مأموران دوزخ، دوزخیان را سرزنش مىکنند. «ثم یقال هذا الّذى کنتم به تکذّبون»
«18» کَلاَّ إِنَّ کِتَابَ الأَبْرَارِ لَفِى عِلِّیِّینَ «19» وَمَآ أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ «20» کِتَابٌ مَّرْقُومٌ «21» یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ «22» إِنَّ الأَبْرَارَ لَفِى نَعِیمٍ «23» عَلَى الأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ «24» تَعْرِفُ فِى وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِیمِ «25» یُسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ «26» خِتَامُهُ مِسْکٌ وَفِى ذَ لِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ «27» وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِیمٍ «28» عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ
چنین نیست، همانا نامه عمل نیکوکاران در جایگاهى بلند است. و تو چه دانى که علّیّین چیست؟ سرنوشتى است رقم خورده و (حتمى). که مقرّبان الهى گواه آنند. همانا نیکوکاران در ناز و نعمت بهشتىاند. برتختها (تکیه زده و) مىنگرند. در چهره آنان خرّمى و طراوت نعمت را مىشناسى. از شرابى خالص ومُهر وموم شده به آنان نوشانند. مُهر آن از مُشک است و هرکس که اهل مسابقه است، شایسته است که در (رسیدن به این نعمتها) رقابت ورزد. و مخلوط آن، تسنیم است. چشمهاى که مقرّبان (الهى) از آن مىنوشند.
نکتهها:
«عِلّیّین» جمع «عِلِّى» به معناى درجات و مراتب بلند تا بىنهایت است.
مراد از کتاب ابرار، سرنوشت نیکان در قیامت است و «مرقوم» یعنى مشخص و نشاندار به گونهاى که با سایر نوشتهها اشتباه نمىشود.
«ارائک» جمع «اریکة» به معناى تختى است که زینت شده و براى آرمیدن مهیاست.
«نَضرة» به معناى زیبایى و خرّمى و «نعیم» به معناى نعمت فراوان و «رَحیق» به معناى شراب خالص است.
«تنافس» یا از «نفیس» است، یعنى دو نفر براى به دست آوردن یک شىء نفیس تلاش مىکنند و یا از «نفس» است، یعنى دو نفر براى به دست آوردن چیزى، آخرین نفس خود را به کار برده و تلاش مىکنند.(39)
پذیرایى در بهشت، مراتب و درجاتى دارد: براى گروهى «یسقون» و براى گروهى دیگر «سقاهم ربّهم»(40) یعنى بعضى با واسطه وبعضى بىواسطه دریافت مىکنند.
بعضى گفتهاند که مراد از مسک در «ختامه مسک»، ظرف شراب مُهر شده است.
مقرّبان از تسنیم مىنوشند، و ابرار از نوشیدنى که با آن مخلوط شده، خواهند نوشید.
نوشیدنىهاى بهشتى انواعى دارد: بعضى در نهرها جارى است: «انهار من ماء، انهار من لبن، انهار من خمر، انهار من عسل»(41) بعضى در ظرفهاى مُهر شده است: «ختامه مسک» و بعضى از آسمانِ بهشت یا از طبقات بالاى آن فرو مىریزد که همان تسنیم است.(42)
امام باقرعلیه السلام فرمود: تسنیم، بهترین نوشیدنى بهشت است و مخصوص پیامبر و اهل بیت اوست و از بالا مىریزد و در منزلهاى آنان جارى است.(43)
پیامها:
1- وعدههاى الهى در مورد پاداش خوبان قطعى است. «ان الابرار لفى نعیم» (کلمه انّ و حرف لام و جمله اسمیه، بیانگر قطعى بودن وعده است.)
2- دریافت نعمت در حضور دیگران، لذّت را چند برابر مىکند. «یشهده المقرّبون»
3- جایگاه بلند و اِشراف بر منظرههاى زیبا، از نعمتهاى بهشتیان است. «على الارائک ینظرون»
4- حالات روحى و روانى انسان، بر جسم او تأثیرگذار است. «تعرف فى وجوههم» (درخشندگى صورت بهشتیان براى انسان مشهود است.)
5 - بکر و دست نخورده بودن نعمتهاى بهشتى، یک ارزش است. «مختوم»
6- لذّتهاى بهشتى، عوارض ندارد. «ختامه مسک»
7- در فرهنگ اسلام، دنیا، میدان مسابقه و رقابت است، البتّه رقابت براى به دست آوردن نعمتهاى اخروى. «و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون»
8 - بهشتیان، درجات و مراتبى دارند. «الابرار - المقربون»
«29» إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُواْ کَانُواْ مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ یَضْحَکُونَ «30» وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِمْ یَتَغَامَزُونَ «31» وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَکِهِینَ «32» وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلاَ ءِ لَضَآلُّونَ «33» وَمَآ أُرْسِلُواْ عَلَیْهِمْ حَافِظِینَ «34» فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُونَ «35» عَلَى الأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ «36» هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ
همانا مجرمان پیوسته به اهل ایمان مىخندیدند. و هرگاه از کنارشان مرور مىکردند، (از روى تمسخر) با چشم و ابرو به یکدیگر اشاره مىکردند. و هرگاه به سوى اهل خودشان (و همفکران منحرفشان) باز مىگشتند، (شادمان از تمسخر) طنزگونه و بذلهگویان باز مىگشتند. و هرگاه اهل ایمان را مىدیدند، مىگفتند: شکّى نیست که آنان گمراهند. در حالى که آنان، رسالت نگهبانى بر مؤمنان را نداشتند. پس امروز، اهل ایمان بر این کفّار مىخندند. در حالى که بر تختهاى بهشتى نظارهگرند. که آیا کافران کیفر عملکرد خود را دیدهاند؟
نکتهها:
«غَمز» به معناى عیبجویى از دیگران با اشاره چشم و ابرو است.
پیامها:
1- مؤمنان باید آماده برخوردهاى نارواى گنهکاران و مجرمان باشند. «انّ الّذین اجرموا»
2- خنده، غمزه، نیش و نوشهاى دیگران شما را دلسرد نکند، زیرا خود آنان مجرم هستند. «انّ الّذین اجرموا»
3- تمسخر و تحقیر، روش دیرینه مجرمان است. «کانوا... یضحکون»
4- مجرم به گناه خود قانع نیست، پاکان را تحقیر مىکند و به آنان ضربه روحى مىزند. «یضحکون، یتغامزون»
5 - ساختن طنز و فکاهى براى تمسخر مؤمنان، از شیوههاى مجرمان است. «انقلبوا فکهین»
6- اصرار بر گناه، دید و قضاوت انسان را عوض مىکند. (جالب است که مجرمان، مؤمنان را گمراه مىپندارند.) «قالوا انّ هؤلاء لضالّون»
7- گنهپیشگان، لایق قضاوت و اظهار نظر درباره مؤمنان نیستند. «قالوا انّ هؤلاء لضالّون و ما ارسلوا علیهم حافظین»
8 - مؤمنان، نباید انتظار تأیید مخالفان را داشته باشند. «و ما ارسلوا علیهم حافظین»
9- گویا مجرمان، خود را قیّم مؤمنان مىدادند که خداوند آن را نفى مىکند. «و ما ارسلوا علیهم حافظین»
10- مؤمنان در قیامت، عامل رنج روحى مجرمان هستند، زیرا در آنجا مؤمنان نیز به آنان خواهند خندید. «فالیوم الّذین آمنوا من الکفّار یضحکون»
11- کیفر در قیامت، با گناه در دنیا تناسب دارد. (کیفر خندههاى تمسخرآمیز در دنیا، مورد خنده قرار گرفتن در آخرت است.) «الّذین اجرموا کانوا... یضحکون - الّذین آمنوا... یضحکون»
12- کیفرهاى قیامت، بازتاب اعمال خود انسان است. «هل ثُوّب الکفّار ما کانوا یفعلون»
«والحمد للّه ربّ العالمین»
33) تفسیر نمونه.
34) تفسیر المیزان.
35) شعراء، 181 - 183.
36) تفسیر مجمع البیان.
37) تفسیر نور الثقلین.
38) توحید صدوق، ص 162.
39) تفسیر راهنما.
40) انسان، 21.
41) محمّد، 15.
42) تفسیر نمونه.
43) تفسیر برهان.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=6