تفسیر جزء 30 » سوره تکویر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ «2» وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ «3» وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ «4» وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ «5» وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ
آنگاه که خورشید در هم پیچیده و تاریک شود. و آنگاه که ستارگان به خاموشى گرایند. و آنگاه که کوهها به حرکت درآیند. و آنگاه که شتران باردار به حال خود رها شوند. و آنگاه که حیوانات وحشى، برانگیخته و گرد هم آیند.
نکتهها:
«تکویر»، به معناى درهم پیچیدن است که در مورد خورشید، به جمع شدن شعلههاى آن و خاموش شدن آن منجر مىگردد.
حرکت کوهها در آستانه قیامت، ناشى از زلزله بزرگى است که باعث فروپاشى و متلاشى شدن کوهها مىگردد و چنانکه در آیات دیگر نیز آمده است، همچون ریگ بیابان روان مىشوند.
«عِشار» جمع «عَشْراء» به معناى شتر حامله ده ماهه است که در نزد عرب، با ارزشترین اموال محسوب مىشده است. امّا به هنگام بروز علائم قیامت، بىصاحب مىماند و کسى به فکر آن نیست.
«وحوش» جمع «وحش» به معناى حیوانى است که هرگز با انسانها انس نمىگیرد. مانند درّندگان.
پیامها:
1- نظام موجود خورشید و ستارگان در آسمان و کوه و دریا و زمین، روزى دگرگون مىشود. «اذا الشمس کوّرت و...»
2- هستى، محکوم اراده خداوند است و هرگاه او اراده کند، نظام عالم به هم مىخورد. «اذا الشمس کوّرت و...»
3- شاید در قیامت، حیوانات وحشى نیز زنده شوند. «و اذا الوحوش حُشرت»
«6» وَإِذَا البِحارُ سُجِّرَتْ «7» وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ «8» وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ «9» بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ «10» وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ «11» وَإِذَا السَّمَآءُ کُشِطَتْ «12» وَإِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ «13» وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ «14» عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّآ أَحْضَرَتْ
و آنگاه که دریاها به جوش آیند. و آنگاه که جانها جفت و قرین شوند. و آنگاه که از دختر زنده به گور شده پرسیده شود. که به کدامین گناه کشته شده است؟ و آنگاه که نامههاى عمل گشوده شود. و آنگاه که آسمان از جاى کنده شود. و آنگاه که دوزخ شعلهور شود. و آنگاه که بهشت (براى اهلش) نزدیک آورده شود. هر کس بداند که چه حاضر کرده است.
نکتهها:
«سُجّرت» چند معنا شده است: 1. به جوش آمدن 2. به هم پیوستن 3. پُر و لبریز شدن دریاها که همه آنها طبیعى است، زیرا از یک سو کوهها از جا کنده شده و دریاها به یکدیگر متصل مىشوند و از سوى دیگر زمین لرزه شدید، گداختگى درون زمین را بیرون ریخته، آبها به جوش آیند و بخار شوند.
در قیامت، حوریان بهشتى به تزویج بهشتیان سعادتمند در آید. چنانکه در آیات دیگر مىفرماید: «و زوّجناهم بحور عین»(24) و جهنّمیان دوزخى با قرینهاى شیطانیشان ازدواج مىکنند. چنانکه در آیهاى دیگر مىفرماید: «و من یعش عن ذکر الرّحمن نقیّض له شیطاناً فهو له قرین»(25) چنانکه امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه «و اذا النفوس زوِّجت» فرمودند: اهل ایمان با همسران بهشتى و اهل دوزخ با شیطان قرین مىشوند.(26)
«موؤدة» به معناى دختر زنده به گور شده است. یکى از عادات بسیار بد جاهلیّت این بود که به خاطر فقر یا احساس ننگ، گاهى دختران خود را زنده به گور مىکردند.
پیامها:
1- دفاع از مظلوم، اسلام و کفر ندارد. با اینکه دختران زنده به گور شده مسلمان نبودند، ولى قرآن از حقّ آنان دفاع مىکند. «و اذا الموؤدة سئلت»
2- دفاع از مظلوم، زن و مرد، کوچک و بزرگ و فرد و جمع ندارد، حتى از یک دختر کوچک باید دفاع کرد. «باىّ ذنب قتلت»
3- با سؤال، وجدانها را بیدار کنید. «بأىّ ذنب قتلت»
4- ولایت پدر بر فرزند، شامل حق کشتن فرزند نمىشود. «بأىّ ذنب قتلت»
5 - بیم و امید در کنار هم سازنده است. «الجحیم سُعِّرت - الجنّة اُزلفت»
6- در قیامت، بهشت و دوزخ به اهلش نزدیک مىشود. «الجنّة ازلفت» (و در آیه 23 سوره فجر مىفرماید: «و جىء یومئذ بجهنّم» در آن روز جهنّم آورده شود.)
7- اعمال انسان در دنیا ثبت شده و پرونده عمل هر کس در قیامت باز مىشود. «و اذا الصحف نشرت»
«15» فَلآ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ «16» الْجَوَارِ الْکُنَّسِ «17» وَالَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ «18» وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ «19» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ «20» ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى الْعَرْشِ مَکِینٍ «21» مُّطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ
سوگند به ستارگانى که بازمىگردند. در حرکت هستند و پنهان مىشوند. و سوگند به شب آنگاه که برود. و سوگند به صبح آنگاه که بدمد. که همانا قرآن، کلام پیامآورى گرامى است. آن که نزد خداوندِ صاحب عرش، داراى قدرت و مقام والا است. (فرشتهاى که) فرمانش برند و امینش شمرند.
نکتهها:
«خُنَّس» جمع «خانس»، به معناى رجوع کننده است. «جَوار» جمع «جاریة» به معناى روان و در جریان است و «کُنَّس» جمع «کانس» به معناى مخفى شدن است. مفسران با توجّه به آیات بعد که در مورد به پایان رسیدن شب و دمیدن صبح است، آیاتِ «فلا اقسم بالخنّس الجوار الکنّس» را در مورد ستارگان دانستهاند که هر شب ظاهر مىشوند و با طلوع خورشید پنهان مىگردند، گرچه در همان حال پنهانى، در حرکت اند و لذا شب بعد به جاى خود بازمىگردند.
«عَسعس» به معناى تاریکى رقیق است که به فرموده حضرت على علیه السلام به هنگام پایان شب مشاهده مىشود.(27) شبیه آیه «والّیل اذ ادبر»(28).
«تَنَفَّس» به معناى نفس کشیدن صبح است. گویا روز از حبس شب آزاد شده و در هواى آزاد نفس مىکشد.
پیامها:
1- روز قیامت روز شهود و تجسّم عمل است. «علمت نفس ما احضرت»
2- در قیامت، انسان به جزئیّات کار خود آگاه مىشود. «ما احضرت»
3- فرشته وحى، کریم، امین، قوى و مطاع است. «کریم، ذى قوّة مکین، مطاع، امین»
4- کرامت و بزرگوارى، توانایى و مکنت، داشتن نیروهایى فرمانبر و امانتدار از شرایط لازم براى پیامرسانى و ارشاد است. «کریم، ذى قوّة، مکین، مطاع، امین»
5 - جبرئیل مأمورانى فرمانبردار در اختیار دارد. «مطاع»
«22» وَ مَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ «23» وَلَقَدْ رَآهُ بِالأُفُقِ الْمُبِینِ «24» وَ مَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ «25» وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ
و همانا مصاحب شما (پیامبر،) جنّ زده نیست. و قطعاً آن (فرشته وحى) را در افق روشن دیده است. و او بر غیب بخیل نیست (و آنچه را دریافت کرده، دریغ نمىکند). و آن قرآن، از القائات شیطانِ رانده شده نیست.
نکتهها:
«ضَنین» از «ضَنّ» به معناى بخل ورزیدن است. این کلمه یک بار بیشتر در قرآن به کار نرفته است.
مخالفان پیامبر، به او نسبتِ مجنون مىدادند و مراد آنان، ارتباط پیامبر با جنّیان بود و در واقع، قرآن را از القائات جنّ بر پیامبر مىدانستند.
پیامها:
1- گاهى باید تهمتها را بىجواب نگذاشت و پاسخ داد. «و ما صاحبکم بمجنون»
2- پیامبر، همراه با مردم و در کنار آنان زندگى مىکرد.«صاحبکم»
3- بهترین نشانهى سالم بودن عقل پیامبر، آن است که شما عمرى با او مصاحبت و معاشرت داشته و هیچ فکر و کردار و گفتار و رفتار ناروایى از او ندیدهاید. «و ما صاحبکم بمجنون»
4- پیامبر، جبرئیل را مىدید. «و لقد رآه» (چنانکه در سوه نجم آیه 13 مىفرماید: «لقد رآه نزلةً اخرى»)
5 - در برابر تحقیرها، تکریم تحقیر شدهها لازم است. «لقد رآه بالافق المبین»
6- در جایگاه ملاقات پیامبر با جبرئیل، جاى هیچ ابهامى نیست. «الافق المبین»
7- شکر علم، بازگویى آن است و بخل علمى، امرى ناپسند است. «و ما هو على الغیب بضنین»
8 - پیامبر اکرم علم غیب مىدانست. «و ما هو على الغیب بضنین»
9- رسول خدا، نه از درون گرفتار جنون است: «ما صاحبکم بمجنون» و نه از بیرون تحت تأثیر القائات شیطانى است. «و ما هو بقول شیطان رجیم»
10- قرآن، در مرحله نزول از هرگونه تحریفى محفوظ است و جبرئیل هیچ گونه دخل و تصرّفى در آن نمىکند، «رسول کریم... امین» همان گونه که در مرحله ابلاغ، دچار هیچ کم و کاست نمىشود. «و ما هو على الغیب بضنین»
11- قرآن، سخن فرشته وحى است، نه شیطان مطرود. «لقول رسول کریم... ما هو بقول شیطان رجیم»
«26» فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ «27» إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ «28» لِمَن شَآءَ مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ «29» وَمَا تَشَآءُونَ إِلاَّ أَن یَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ
پس به کجا مىروید؟ آن (قرآن) جز پند و تذکّرى براى جهانیان نیست. براى هر کس از شما که بخواهد راستى و درستى پیشه کند. و شما نمىخواهید جز آنچه خداوند، پروردگار جهانیان بخواهد.
پیامها:
1- انسان بىهدف و بىمکتب نداریم، حتى کفار ومشرکان براى خود راه و مرامى دارند، «لکم دینکم» آنچه مهم است، انتخاب راه درست است. «این تذهبون»
2- قرآن، بهترین وسیله پند، تذکّر و موعظه است. «ان هو الاّ ذکر»
3- قرآن، براى همه است و به زمان و مکان و نژاد خاصى وابسته نیست. «للعالمین»
4- در شیوه تبلیغ، تذکّر آرى ولى اجبار نه. «ذکر للعالمین لمن شاء منکم ان یستقیم»
5 - راهیابى به راه راست و پایدارى در آن، در گرو خواست خود انسان است. «لمن شاء منکم ان یستقیم»
6- راه قرآن، راه مستقیم است و به دور از هرگونه افراط و تفریط و اعوجاج مىباشد. «لمن شاء منکم ان یستقیم»
7- خواست ما در مدار خواست خداست، نه به اجبار او، که در این صورت، خواست ما بى معنا مىشود. «و ما تشاؤن الاّ ان یشاء اللّه»
8 - مشیّت خداوند بر مبناى ربوبیّت اوست. «یشاء اللّه ربّ العالمین»
9- چون خداوند ربّ العالمین است و بر همه امور تسلّط دارد، پس خواست انسان نیز مشروط به خواست اوست. «و ما تشاؤن الاّ ان یشاء اللّه ربّ العالمین» مثلاً در ماشینهاى تعلیم رانندگى، دو دستگاه گاز و ترمز وجود دارد؛ یکى زیر پاى کارآموز و دیگرى زیر پاى مربّى. در این ماشین کارآموز مىتواند از گاز و ترمز سمت خود استفاده کند، ولى به شرط آنکه مربّى هم بخواهد. یا نظیر چکهاى دو امضائى که هر یک از دو صاحب امضا مىتواند امضا کند، اما اثر و پرداخت چک زمانى است که دیگرى نیز آن را امضا کرده باشد.
«والحمد للّه ربّ العالمین»
24) دخان، 54.
25) زخرف، 36.
26) تفسیر المیزان.
27) تفسیر مجمع البیان.
28) مدّثر، 33.
منبع http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=87&pages=4