عوامل ایجاد و سلب آرامش
آن چه پرسش این نوشتار را تشکیل می دهد، این مطلب است که چرا آدمی پس از این همه تلاش و کوشش که به آسایش می رسد آن را به سرعتی باورنکردنی از دست می دهد. چه علل و عوامل درونی و بیرونی سبب می شود که آسایش از آدمی و یا جامعه ای سلب شود؟ در نهایت دیدگاه قرآن درباره علل و عوامل سلب آسایش چیست؟ مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
اهداف و مقاصد رفتاری انسان
انسان هماره دغدغه خوشبختی و سعادت دارد. تفسیری که از این کلمه از سوی همه فرهیختگان داده شده بیانگر آن است که اگر برای انسان انگیزه های حرکتی متعددی فرض شود که به عنوان اهداف و مقاصد وی مورد نظر است، دو امر سرلوحه این اهداف و مقاصد تلاش بشر است که عبارتند از آرامش و آسایش است. از این روست که مقصد هر تلاشی و کوششی در وهله نخست دست یابی به امنیت های روحی و روانی و جسمی و جانی و مالی و در سطح بالاتر امنیت ملی و جهانی و در افق و کرانه ای دورتر امنیت و آرامش جاودانه در دنیا و آخرت است. در گام دوم انسان می کوشد تا همه ابزارهای آسایش خویش را فراهم آورد و از نظر غذایی و خورد وخوراک و خواب شرایطی را فراهم آورد که بی رنجی یا در کم ترین رنجی همه آن چه نیازهای جسمی او را برآورده می سازد تامین باشد.
بر این اساس است که تمام ذهن و برنامه و تلاش های بشر مصروف فهم و درک و تحقق این دو عنصر حیاتی در زندگی است. محدودیت های دنیوی و عوامل متعدد درونی و بیرونی همواره این دو مقصد آدمی را حتی پس از دست یابی به آن مورد تهدید جدی قرار می دهد. بسیاری از انسان ها پس از دست یابی به آرامش و آسایش ناگهان دچار بحران می شوند و آن چه را عمری برای آن تلاش کرده اند به یک باره از دست می دهند.
مشکل مهم تر و اساسی تر این است که ظرفیت زندگی در دنیا به آدمی فرصت این را نمی دهد تا درباره مفهوم آسایش و آرامش مطلق بیندیشد؛ زیرا مرگ همه آن چه فراهم آورد به یک باره از وی سلب می کند و او را به دیار نیستی می برد. این گونه است که آدمی در حالتی از تضاد تلاش و بیهودگی دست و پا می زند. از سویی خواسته اساسی و اصلی هر حرکت و انگیزه تمام تلاش و کوشش بشر دست یابی به آسایش و آرامش و خوشبختی است که پایدار نیست و در نهایت چیزی که نصیب و بهره آدمی می شود، اموری نسبی است که از ثبات برخوردار نمی باشد و هر دم و آنی ممکن است که به تندباد رخدادها و حوادث طبیعی و غیرطبیعی از وی گرفته شود؟ ازاین روست که اندیشه جهان پایدار دیگر در آدمی تقویت شد و آموزه های وحیانی پیامبران (ع) این معنا را تشدید کرد. این گونه است که آدمی افزون بر طلب خوشبختی در دنیا در اندیشه خوشبختی و سعادت پایدار در جهان دیگر فرو رفت و چاره جویی برای دست یابی به آن را هدف خویش قرار داد.
علل ایجادی آسایش
پیش از بیان علل و عوامل زوال آسایش و سلب آن، به نظر می رسد که لازم است تا نگاهی هر چند تند و گذرا به علل و عوامل ایجاد آن شود؛ زیرا یکی از علل و عوامل یا مجموعه آن ها ارتباط تنگاتنگی با علل ایجادی آن دارند؛ چون برای تحقق هر چیزی افزون بر عدم مانع وجود شرایط و مقتضیات ایجادی نیز لازم است. شاید علل ایجادی آرامش در آن اندازه نبوده است که موجب بقای آن در مراحل نهایی زندگی آدمی باشد. از این روست که در این بخش نخست به خوانش تحلیل قرآن درباره علل و عوامل ایجادی و تحقق آسایش پرداخته می شود.
احسان و نیکوکاری
خداوند در آیه 58 سوره بقره و نیز 85 سوره مائده احسان و نیکوکاری به دیگری را از مهم ترین علل و عوامل دست یابی شخص و یا جامعه به آسایش برمی شمارد.
به نظر می رسد که هرجامعه در زمانی به آسایش دست می یابد که بتواند سرمایه تلاش های خویش را به شکلی فراتر از توزیع عادلانه دراختیاردیگری بگذارد و همگان از تلاش فردی وجمعی سود و بهره ببرند. در تفسیری که قرآن برای احسان بیان می کند به این نکته توجه داده می شود که احسان و نیکوکاری به معنای بخشیدن هر نعمت و چیزی است که دیگری بدان نیاز دارد و بخشی از خواسته های مادی و معنوی او را برآورده می سازد بلکه احسان در تحلیل قرآنی شامل هر نوع کمک و یاری رساندن به دیگری نیز می شود. از این رو می توان گفت که احسان به عنوان مهم ترین عامل همبستگی اجتماعی مورد توجه قرآن است و خداوند با تاکید براحسان می کوشد تا این مفهوم را القا کند که جامعه بدون احسان و نیکوکاری نمی تواند تحقق یابد واگر عنصر احسان ازجامعه ای سلب شود، این عمل موجب می شود جامعه از درون فرو پاشد؛ زیرا بی یاری و کمک و احسان دیگری جامعه نمی تواند نیازهای خود را برطرف سازد و هر کسی به سویی می رود که با منافع جمعی و یا فردی دیگری در تضاد می باشد.
عدالت در همه اشکال آن هرچند که می تواند تعادلی را میان مردمان یک جامعه ایجاد کند ولی هرگز نمی تواند الفت و همبستگی و همدلی درونی جامعه را ایجاد و یا تضمین نماید. نقش عدالت ولو عدالت قسطی که عدالت مشهود و محسوس است می تواند جامعه را در حالت تضاد منافع و درگیری های براساس قواعد عقل و حقوق از تشتت و درگیری حفظ نماید ولی آن چه جامعه را به سوی همدلی و انسجام سوق می دهد احسان است که نوعی گذشت از حق و حقوق و رعایت حال دیگری وکمک و یاری به او بی چشم داشت چیزی است.
آیات بسیاری بر احسان به سبب این نقش و کار کرد مهم وتاثیر گذار در فرآیند همدلی و انسجام اجتماعی تاکید می کنند و احسان و نیکوکاری و انجام کارهای پسندیده به عنوان مهم ترین عمل از اعمال آدمی مورد توجه و ترغیب و تشویق قرار می گیرد.
به هرحال گسترش احسان و نیکوکاری در سطح جامعه موجب می شود تا همه افراد جامعه با تفاوت های طبیعی و غیرطبیعی درزندگی از یک آسایش نسبی برخوردار شوند. از این روست که خداوند احسان و نیکوکاری را برای دست یابی به آسایش فردی و جمعی به عنوان یکی از علل و عوامل مهم شناسایی و بیان می کند.
خداوند در آیه 161 سوره اعراف با بیان این که کمک و یاری و احسان به دیگران نه تنها موجب کاهش توانایی های مادی و مالی شخص نمی شود بلکه باعث افزایش توان و قدرت مالی و مادی احسان کننده می گردد می کوشد تا مردم را به احسان ترغیب و تشویق نماید؛ از این رو در پایان آیه بر این نکته تاکید می کند که احسان و نیکوکاری به دیگران موجب می شود تا خداوند بر احسان کنندگان از هر جهتی بیافزاید و بهره ایشان را افزایش دهد.
همین معنا نیز در آیه 26 سوره یونس با بیان پاداش عمل نیک بیان شده و توضیح داده شده که شخص افزون بر پاداش احسان و بهره مندی از آن با بهره اضافی نیز مواجه و روبه رو خواهد بود که آن فضل و عنایتی از سوی خداوند به نیکوکاران است.
خداوند در آیه 56 سوره یوسف مکنت و حکومت و قدرت یوسف را نتیجه احسان وی بر می شمارد و با اشاره به داستان بنی اسرائیل در آیه 6 و 7 سوره اسراء دست یابی به قدرت و شوکت جامعه یهودی را در زمانی ریشه در احسان و نیکوکاری ایشان می داند.
آیات بسیاری چون آیه 89 سوره نمل و 34 سوره زمر و همچنین آیات 41 تا 44 سوره مرسلات براین نکته تاکید و توجه می دهد که کارکرد احسان را درحوزه دست یابی فرد و یا جامعه به آسایش نمی بایست از نظر دور داشت؛ زیرا خداوند به نیکوکاران توجه ویژه ای داشته و آنان را به خواسته هایشان می رساند به گونه ای که با عنوان پاداش نیکوکاری هر آن چه را بخواهند خداوند برای آنان فراهم می آورد.
پرداخت زکات
آیه 156 سوره اعراف یکی دیگر از علل و عوامل دست یابی به آسایش را پرداخت حقوق مالی از سوی مردم می شمارد و با تاکید بر واژه زکات بیان می کند که اگر فرد و یا جامعه ای بخواهد به آسایش دست یابد می بایست افزون بر احسان و نیکوکاری به حقوق مالی دیگران در مال خویش که خداوند به ودیعت نهاده است توجه کند. خداوند در هر مالی زکاتی برای دیگران گذاشته است که دست کم این حق به شکل حقوق شرعی نسبت به سائلان و محرومان بارها تاکید شده است. افزون بر این حق عمومی نوعی مالیات بر اموال وضع شده است تا انسان ها با پرداخت آن دیگران را از فواید نعمتی که به آنان داده شده است بهره مند سازند. از این روست که خداوند پرداخت حقوق مالی از سوی شخص و یا افراد جامعه را عامل مهمی برای آسایش فردی و جمعی می شمارد.
این مطلب که پرداخت حقوق مالی از علل و عوامل دست یابی به آسایش فردی و جمعی است برکسی پوشیده نیست. در پژوهش های میدانی که از سوی جامعه شناسان غربی انجام شده این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که یکی از علل طغیان ها و شورش های اجتماعی شکاف عمیق میان دارا و ندار است. براین مبنا اگر دارندگان و سرمایه داران بخش کوچکی از اموال خویش را به فقیران و محرومان جامعه دهند هم خود به آسایش دست می یابند و هم مردمان فقیر و بینوا به نوایی می رسند و از آسایش در سطح خود بهره مند می گردند.
خداوند در آیه 55 سوره نور عمل صالح در کنار ایمان را زمینه ساز برخورداری انسان از خلافت الهی در زمین می شمارد که به معنا و مفهوم برخورداری وی به شکل جمعی از آرامش و امنیت در کنار آسایش است.
اعمال صالح
در تفسیر قرآنی عمل صالح هرکار نیک و پسندیده ای است که نقص و فسادی را بردارد. واژه صلاح در برابر فساد به این معنا خواهد بود که شخص با این گونه کارها فساد و نقصی را می زداید و کاری خوب و تمامی را انجام می دهد. براین اساس دستگیری مستمندان و نیازمندان جامعه به معنای جلوگیری از نقص و فسادی است که در زندگی آنان راه یافته است. بنابراین با ازمیان رفتن شرایط طغیان در افراد فقیر و بینوا هم شخص به آسایش دست می یابد و هم جامعه از فساد و گسترش آن جلوگیری به عمل می آورد و شرایط عمومی برای آسایش جمعی فراهم می آید. این معنا را می توان از آیات دیگری چون 127 سوره انعام و 97 سوره نحل و 37 سوره سبا و 21 تا 24 سوره حاقه نیز به دست آورد هرچند که این آیات ناظر به نتایج اخروی دست یابی انسان به آسایش و آرامش ابدی در بهشت و آخرت است ولی به خوبی نشان می دهد که آثار و کارکردهای آن به گونه ای است که آسایش و آرامش ابدی و مطلقی را برای آدمی فراهم می آورد. پس امری که چنین تاثیرات شگرفی در بلند مدت دارد بی گمان در کوتاه مدت نیز می بایست دارای آثار باشد که آسایش فردی و جمعی اجتماع در جهان مادی دنیا نیز یکی از آن هاست.
ایمان و تقوا
خداوند در آیات 96 و 156 سوره اعراف و نیز 112 سوره مائده و 2 تا 4 سوره طلاق توضیح می دهد که یکی از راه های جلب محبت و رحمت الهی به سوی خود، داشتن تقوا و ایمان است. کسی که اهل تقوا باشد از پلشتی ها و نابهنجاری ها پرهیز می کند و در عمل انسانی هنجاری و پاک و سالم است. این افراد با چنین تفکر و نگرش و منش خود می کوشند تا به گونه ای عمل کنند که دیگران نیز از نعمت های خداوندی سود برند. با این همه نفس تقوا و ایمان ایشان خود موجب جلب رحمت خاص می شود و آسایش به سوی شخص بلکه جامعه جلب و جذب می شود.
در آیات 21 سوره یونس و نیز 75 سوره مومنون و 50 سوره فصلت جلوه رحمت خداوندی را در زندگی بشر برخورداری از آسایش می شمارد که این مطلب خود بیانگر آن است که آدمی اگر بخواهد به این جلوه رحمت الهی دست یابد باید در زندگی اهل ایمان و تقوا باشد.
امنیت و آرامش
حضور امنیت و آرامش در جامعه از دیگر علل و عوامل جلب و جذب آسایش به سوی آن است که در آیه 126 سوره بقره و نیز 112 سوره بقره و آیه 57 قصص بدان اشاره و تاکید شده است. هیچ کسی درباره نقش مهم امنیت در جلب سرمایه گذاری ها و تلاش های فردی و جمعی شک و تردیدی ندارد ازاین رو به همین مقدار بسنده می شود.
البته از آن جایی که بسیاری از مشکلات آدمی براساس تحلیل و تفسیر قرآن، به نوع بینش و نگرش او بازمی گردد و این که گناه و خطا و اشتباهات آدمی پیامدهای خطرناکی برای او در زندگی دنیوی و اخروی دارد آیات بسیاری نیز به نقش توبه (هود آیه 3) و استغفار و درخواست آمرزش از گناه و خطا و اشتباه (هود آیه 3 و نوح آیه 10 تا 12) اشاره می کند؛ زیرا جامعه ای که گناه در آن رواج دارد و یا شخصی که گرفتار گناهی است می بایست امید این را که از آسایش برخوردار باشد از خود سلب کند؛ زیرا گناه موجبات خشم الهی را فراهم می آورد و شخص را از نعمت و رحمت خداوندی محروم می سازد. بنابراین یکی از راه های دست یابی به آسایش و آرامش آن است که شخص و جامعه از گناه پرهیز و در صورت ارتکاب از آن توبه و استغفار نماید و از خداوند بخواهد که گناهان و خطاها و اشتباهات وی را بپوشاند.
علل و عوامل سلب آسایش
براساس آن چه بیان شد می توان دریافت که از علل و عوامل سلب آسایش همان اموری است که موجب تحقق آسایش می شود.
براین اساس هرگونه ظلم و ستمی موجب سلب آسایش فرد و یا جامعه می شود و گرفتاری ها و سختی های مختلفی آنان را دربرمی گیرد. خداوند در چند آیه با گزارش از وضعیت سخت و دشواری که بنی اسرائیل به آن دچار می شوند می کوشد به تاثیر مخرب و زیانبار ظلم و ستم در سلب آسایش توجه دهد. (بقره آیات 58 و 59 و نیز اعراف آیات 160 و 162) همین مشکل را قوم سبا با اعمال زشت و ستم های خویش ایجاد کردند که خداوند در آیات 15 تا 19سوره سبا با گزارش آن بیان می کند که چگونه این مردم با ستم خویش موجبات سلب نعمت های فراوان را از جامعه خویش فراهم آوردند.
ظلم
آیات 19تا 24سوره اعراف ظلم به نفس را موجب محرومیت حضرت آدم(ع) و همسرش از نعمت های بهشتی و آسایش آن دانسته است و در آیات 11تا 14 سوره انبیا توضیح می دهد که ستمگری اقوام و جوامع مختلف در طول تاریخ موجب زوال نعمت و آسایش از آنان شده است.
خداوند در آیات 49 سوره بقره و نیز 141 سوره اعراف و 6سوره اعراف و همچنین 30و 31 سوره دخان توضیح می دهد که وجود حاکمان مستبد و دیکتاتور جامعه را به سمت سویی می برد که آسایش و آرامش از آن سلب می گردد و جامعه دچار بحران های مختلف می شود.
فسق و فجور
افزایش فسق و فجور در جامعه چون زنا و خودفروشی و هم جنس بازی و نادیده گرفتن قوانین و زیرپا نهادن حدود الهی و مانند آن موجبات سلب و زوال آسایش و آرامش می باشد که در آیه16 سوره اسراء بدان توجه داده می شود.
گزارش قرآن از علل و عوامل سقوط جامعه بنی اسرائیل پس از دست یابی به آسایش به خوبی روشن می سازد که در تحلیل قرآنی فسق چگونه می تواند جامعه را دچار بحران فقدان آسایش و آرامش کند و از هم بپاشاند. (بقره آیات58و 59)
کفر
کفر (اعراف آیه130و 131 و نیز کهف آیات 32تا 43 و نیز شرک (همان) از مهم ترین علل و عوامل سلب آسایش و آرامش است؛ زیرا آن چه مردم را به سوی کنش های نابهنجار و ضداخلاقی سوق می دهد و آدمی را به تجاوز از حدود عقلی و عقلایی و شرعی می کشاند، بینش و نگرش آنان است که موجب می شود تا به اعمالی چون استبداد و ظلم و ستم و فسق و فجور روی آوردند و زمینه های سلب آسایش را فراهم کنند.
کفران نعمت
کفران نعمت به اشکال مختلف نیز از دیگر علل و عوامل سلب نعمت و آسایش است که انسان آن را با کارهای خوب فراهم آورده بود. خداوند در آیات 112 سوره نحل و نیز 15تا 17 سوره سبا به این علل و عوامل اشاره می کند و از مردم می خواهد که با بهره گیری درست از نعمت ها و شکر و سپاس آن زمینه های بقاو استمرار آسایش را فراهم آورند.
این ها نمونه هایی از علل و عوامل سلب آسایش در تحلیل قرآنی است. اگر موارد دیگری نیز می باشد که در این نوشته به آن اشاره نشده است به یکی یا چند عامل پیش گفته باز می گردد از این رو ضروری دانسته نشده است که به ذکر جداگانه آن توجه شود. از جمله مسئله دعا و نیایش است که به شکلی به یکی از مطالب پیش گفته باز می گردد. باشد با بهره گیری از علل و عوامل ایجادی و دوری از علل زوال و مانع بقای آسایش همواره از آرامش و آسایش در سطح فردی و اجتماعی برخوردار باشیم.