اعجاز قرآن کریم و ابعاد آن
درآمد:
قرآن معجزه جاویدان پیامبر اسلام و سند زنده حقانیت راه اوست. قرآن عزیز تنها معجزه حاضر در عصر ماست که گواه همیشه صادق اسلام و راهنمای انسانها است.
از تعریفهایی که برای معجزه بیان شد برمیآید که معجزه در اصطلاح عبارت از امر خارق عادتی است که برای اثبات ادعای نوبت آورده میشود بطوری که موافق ادعا باشد و شخص دیگری نتواند مثل آن را انجام دهد بلکه همه درآوردن آن عاجز باشند. ولی با این حال معجزه امری منافی با حکم عقل یا باطل کننده اصل علیت نیست.[1]
اکنون پرسش این است که اعجاز قرآن از کدام جهت است یعنی تحدی قرآن به آوردن « مثل» آن یعنی چه؟ و مثلیت در چه جهتی مراد است. پاسخ به این پرسش موضوع این قسمت نوشتار است. که دیدگاهها را در این زمینه بررسی میکند . این نوشتار در چند قسمت ارائه میگردد.
قسمت اولک بررسی تحدی و مبارزه طلبی قرآن کریم ( دلیل اعجاز قرآن).
قسمت دوم : بررسی دیدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن(رمز مثل نداشتن آن9.
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن کریم.
قسمت اول : تحدی قرآن کریم (دلیل اعجاز قرآن)
الف: آیات تحدی (مبارزه طلبی)
آیاتی که تحدی (مبارزه طلبی) قرآن در آنها مطرح شده است چند گونه است. گاهی مردم را در مورد کل قرآن و یا ده سوره آن به مبارزه میطلبد و گاهی میفرماید اگر میتوانید یک سوره مثل آن بیاورید. به این آیات توجه کنید:
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا »[2]
« بگو اگر تمامی انسان و جن جمع شوند تا مثل این قرآن را بیاورند نخواهند توانست و لو آنکه برخی آنها به کمک دیگران بشتابند.»
« ام یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » [3]
« آیا میگویند که [ محمد (ص)] افترا میبندند (و کلام خود را کلام خدا می خواند) پس ده سوره مانند آن بسازید و بیاورید و از هر کس، غیر از خدا، میخواهید کمک بگیرید، اگر راست میگویید.»
« و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداکم من دون الله ان کنتم صادقین »[4]
« و اگر در مورد آنچه به بنده خود[محمد(ص)] نازل کردیم شکی دارید پس سورهای از جنس آن بیاورید و گواهان خود را ، غیر از خدا بخوانید، اگر راستگویانید.»
سوره یونس آیه 38 نیز مضمونی شبیه آیه 23 سوره بقره دارد. « فأتوا بسورة مثله » با این تفاوت که کلمه « من» در سوره بقره هست اما در سوره یونس « مثله» بدون کلمه « من» آمده است. ( در مورد این نکته بعدا توضیح خواهیم داد. )
« ام یقولون تقوله بل لایؤمنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین»[5]
« یا ( آیا) میگویند او قرآن را از خود بافته است بلکه ایمان نمیآورند . اگر راست میگویند پس کلامی مثل آن ( قرآن) را بیاورند.»
هر چند که ظاهر کلمه « مثله » این است که کل قرآن مراد باشد ولی کلمه حدیث « کلام» شامل کمتر از یک سوره هم میشود. و لذا برخی احتمال دادهاند که مقدار معجزه بودن قرآن یک سوره و یا تعدادی از آیات است که به اندازه یک سوره باشد.[6]
تذکر: نکته جالب در آیات فوق این است: آنجایی که سخن از آوردن مثل کل قرآن یاده سوره آن است سخنی از یاری افراد به همدیگر است اما جائی که سخن از یک سوره و حدیث است مسأله شاهدان ـ و نه یاوران ـ را مطرح میکند. علت این تعبیرات شاید این باشد که در صورت اول این کاربرای یک نفر مشکل است و یا اینکه اشاره به وجود اعجاز قرآن و مراتب آن است.
ب: قلمرو تحدی قرآن: مبارزه طلبی قرآن سه نوع شمول دارد
1ـ شمول افرادی: قرآن میفرماید: « لئن اجتمعت الجن و الانس علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله » [7] یعنی اگر همه افراد انسانها و حتی جنها جمع شوند نمیتوانند مثل قرآن را بیاورند و به اصطلاح، عام افرادی است. بطوری که شامل همه افراد موجود انسانها و حتی افرادی که در آینده میآیند میشود.
2ـ شمول زمانی: یعنی این دعوت و تحدی قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و همیشه ادامه دارد و لذا میفرماید:
« فان لم تفعلوا و لن تفعلوا » [8]
اگر در گذشته نتوانستید مثل قرآن را بیاورید و هرگز هم نخواهید توانست .
3ـ شمول احوالی: در هیچ حالی نمیتوانید مثل قرآن را بیاورید یعنی اگر عرب و یا عجم،ادیب(متخصص ادبیات عرب) و یا متخصص در هر زمینه دیگر باشد نمیتوانید مثل قرآن را بیاورید. البته این مطلب از اطلاق آیه استفاده میشود.[9]
و از این شمول و عموم و اطلاق آیه میتوان استفاده کرد که آن جهت و رمز اعجاز قرآن باید چیزی دیگر باشد. که شامل همه زمانها و همه احوال باشد. و این در حالی است که برخی مثل شاطبی میگویند: اعجاز قرآن مخصوص زمان صدر اسلام است. و همین که ادیبان آن دوره نتوانستند مثل قرآن را بیاورند دلیل معجزه بودن قرآن است و در اعصار بعدی فقط به همین مطلب احتجاج میشود.[10]
پ: مرجع ضمیر « من مثله »
در سوره بقره آیه 12 میخوانیم : « فأتوا بسورة من مثله » در مورد مرجع ضمیر غایب « مثله» میتوان چند احتمال را مطرح کرد:
1ـ مرجع ضمیر قرآن (مانزّلنا) باشد یعنی: « پس سورهای از جنس (از مثل) قرآن بیاورید.»
از ظاهر آیه همین معنا استفاده میشود و مشهور در زبانها هم همین است و علامه طباطبائی (ره) در المیزان نیز این احتمال را ذکر میکند.[11]
2ـ مرجع ضمیر خدا باشد یعنی : « اگر میتوانید سورهای از مثل خدا بیاورید» این مطلب در کلام الزملکانی (م 651 ق) به عنوان یک احتمال نقل شده که ضعیف است چرا که سیاق این آیه با آیه «قل فأتوا بعشر سور مثله » [12] واحد است در حالی که ضمیر در این آیه به خدا بر نمیگردد.[13]
3ـ مرجع ضمیر به عبد (پیامبر (ص)) برمیگردد،یعنی : « پس سورهای از مثل پیامبر (ص) ( که امی است) بیاورید.» یعنی صدور یک سوره مثل سورههای قرآن از فردی درس نخوانده مثل پیامبر (ص) ممکن نیست. این احتمال را علامه طباطبائی در المیزان [14] بیان میکند.
تذکر: شاید این مطلب اشاره به مراتب اعجاز نیز باشد. یعنی آوردن یک سوره با توجه به اینکه همه جهات اعجاز را در برندارد از فردی امی معجزه است و از افراد امی برنمیآید همانطور که آوردن ده سوره ( با توجه به محتوای آن سورهها و جهات عدیده اعجاز آنها) از دست افراد کثیر با تخصصهای گوناگون هم ساخته نیست.
یعنی هر آیهای خطاب به شخص یا اشخاص خاص(امی ـ جن و انس) است و مرتبهای از اعجاز را بیان میکند . و شاهد این مطلب همان چیزی است که قبلاً بیان کردیم که تحدی قرآن در مورد ده سوره و کل قرآن همراه با اشاره به یاوران انس و جن است اما در مورد تحدی به یک سوره سخنی از آنها به میان نمیاید بلکه داوران و شاهدانی را برای قضاوت بین دو سوره که از فرد امی صادر میشود فرا میخواند . تا روشن شود که هیچ فرد امی نمیتواند مثل پیامبر(ص) باشد و سورهای معجزه آسا آورد.
و از این مطلب جواب « الزملکانی » هم روشن شد که سیاق دو آیه یکسان نیست چرا که در سوره هود سخن از ده سوره ـ و نه یک سوره ـ است. و نیز در سوره هود مرجعی مثل « عبد » وجود ندارد و نیز کلمه « من» در آنجا نیست.
پس هر چند ظاهر آیه معنای اول را نشان میدهد اما معنای سوم دقیقتر بنظر میرسد.
4ـ علامه طباطبائی (ره) در المیزان[15] احتمال دیگر نیز مطرح میکند که ضمیر به خود سوره(بقره مثلاً) برگردد. و سپس آن احتمال را تضعیف میکند.
قسمت دوم: دیدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن (سر مثل نداشتن آن9:
در این مورد آراء و نظریههای متفاوتی از زمانهای قدیم مطرح بوده است ولی این نظریهها را میتوان در یازده دیدگاه خلاصه کرد، که ما به آنها اشاره میکنیم و به مهمترین طرفداران هر دیدگاه اشاره میکنیم، و اگر یک نفر در مورد چند دیدگاه نظر مثبت دارد او را در همه موارد ذکر میکنیم:
اول: فصاحت و بلاغت :
یعنی قرآن یک معجزه ادبی است به طوری که فصیح بودن آن در حد اعلای فصاحت و بلیغ و رسا بودن آن نیز کامل است به طوری که در قبل و بعد از ظهور اسلام هیچ شعر یا خطبه و کلام عربی به پایه آن نرسیده است. [16]
دوم : سبک و نظم خاص قرآن:
هر چند قرآن از حروف و کلمات معمولی زبان عرب تشکیل شده است اما نظم خاص خود و تألیف منحصر به فرد آن در ترکیبات کلامی ان معجزه است یعنی سبک خاص آن، نه شعر، نه نظم است بلکه کلامی خاص است که قابل تقلید نیست.
چرا که خداوند از همه حروف و کلمات و ترکیبات آگاهی دارد و بهترین آنها را انتخاب کرده است ولی ما نه علم کامل الهی را داریم و نه قدرت او را و لذا نمیتوانیم مثل او سخنی بگوئیم.[17]
سوم: شیرینی و جذبه خاص یا موسیقی خاص قرآن یا روحانیت قرآن :
از همان اوایل بعثت پیامبر(ص) تأثیر شگرف قرآن در قلوب مردم واضح بود به طوری که مشرکین عرب، مردم رااز گوش دادن به قرآن منع میکردند تا جذب کلام الهی نشوند و شیرینی آن را نچشند.
و همین مطلب امروزه گاهی، تحت عنوان« موسیقی قرآن» خوانده میشود که برخی از متأخران مصر و ایران به آن تمایل دارند. و میگویند این جنبه از قران معجزه است و دیگران از آوردن کلامی که چنین تأثیری داشته باشد عاجزند.[18]
چهارم: معارف عالی الهی قرآن از یک فرد امی:
وقتی معارف قرآن در زمینه توحید و صفات خدا با دیگر کتابهای آسمانی و سخنان فلاسفه و حکما، مقایسه میشود متوجه میشویم که قرآن چیز دیگری است که عقلها را متحیر مینماید. و دیگران از آوردن معارفی مثل آن عاجزند و این در حالی است که همه این معارف توسط یک فرد امّی ( بیسواد ) بیان شده است قائل این سخن آیة الله خوئی (ره) است.[19]
پنجم: قوانین محکم قرآن:
نظام تشریع و قانون گذاری قرآن از چنان متانت و استواری برخوردار است که هیچ کس قادر نیست مثل آن را بیاورد بلکه انسانها هر قانونی که میگذارند پس از گذشت چندی اشکالات و سستی آن آشکار میشود و خود ناچار به تغییر آن میشوند. برای مثال قرآن به نظام عدل و وسط، برادری و علم دعوت میکند و در جایی که به آخرت میپردازد دنیا را هم فراموش نمیکند . قائل این سخن نیز آیة الله خوئی (ره) است.[20]
ششم: برهانهای عالی قرآن:
قرآن کریم وقتی سخن از توحید و معاد و نبوت میکند چنان استوار و بر اساس قوانین صحیح فکر ( منطق ) سخن میگوید، تو گویی پیامبر اسلام(ص) دهها سال منطق و فلسفه خوانده است در حالی که او یک فرد امی بود. این ، اعجاز قرآن را میرساند چرا که هیچ فرد امی نمیتواند اینگون سخن بگوید.
از جمله قائلین این سخن شیخ محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر آلاء الرحمن است.[21]
هفتم: خبرهای غیبی از گذشته و آینده:
قرآن در موارد متعددی از اقوام گذشته که اثری از آنها نبود مثل قوم لوط و عاد و ثمود و ... سخن گفته است و اکتشافات بعدی باستانشناسان این مسائل را اثبات کرده و میکند. و یا در مواردی از مسائل آینده سخن میراند مثل پیشبینی شکست ایران از روم که به وقوع پیوست . این اخبار غیبی است که بشر عادی از آوردن مثل آن عاجز است . [22]
هشتم: اسرار خلقت در قرآن ( اعجاز علمی):
یکی از ابعاد اعجاز قرآن که در چند قرن اخیر ظاهر شد و بسیاری از متخصصان علوم را به شگفتی واداشت و برخی صاحبنظران علوم قرآن بدان تصریح کردهاند همان گزارههای قرآن در مورد مسایل علمی مثل: زوجیت گیاهان و حرکت خورشید و زمین است. در حالی که انسانها تا قرنها بعد از نزول قرآن بدان مطالب علمی دسترسی نداشتند. یا به نظریه بطلمیوسی که برخلاف آنهاست، معتقد بودند.[23]
نهم: استقامت بیان ( عدم اختلاف در قرآن) :
قرآن در طی 23 سال بر پیامبر (ص) نازل شد که گاهی در شرایط جنگ، صلح، سفر و ... بود ولی با این حال اختلاف و تناقضی در بیانات قرآنی وجود ندارد. در حالی که اگر یک نویسنده در طی چند سال مشغول نوشتن باشد گاهی در ابتدا و انتها و مطالب داخل نوشته تناقضاتی به چشم میخورد.
این مطلب، اعجاز قرآن را میرساند که هیچ انسانی نمیتواند مثل قرآن اینگونه سخن گوید. از جمله کسانی که این نظریه را پذیرفتهاند آیه الله خوئی(ره) در البیان است . [24]
همچنین شیخ محمد جواد بلاغی نیز قبل از ایشان قائل به این نظر شدهاند.[25]
دهم: ایجاد انقلاب اجتماعی:
برخی از صاحبنظران برآنند که اعجاز قرآن کریم این است که تغییر عظیم و جدی و انقلاب بزرگی در حیات انسان به وجود آورده است که با قوانین عادی و تجربی بشر در اجتماعی و سنن تاریخی سازگار نیست.
به عنوان نمونه وضع اجتماعی اعراب جزیرة العرب را مثال میزنند که قبل از اسلام با تمدن و مدنیت آشنا نبودند ولی کتابی مثل قرآن از آنجا برخاست در حالی که هر کتاب آئینه فرهنگ و علم جامعه خویش است اما قرآن کریم برخلاف قوانین طبیعی و اجتماعی بوجود آمد و توانست جامعه عرب را صاحب فرهنگ و تمدن جدیدی کند.[26]
یازدهم: صرف:
برخی معتقدند که اعجاز قرآن از ان جهت است که خداوند اجازه نمیدهد کسی مثل قرآن را بیاورد یعنی قدرت را از مخالفین سلب میکند. البته این نظریه به سه صورت تصویر شده است.[27]
اول: این که بگوئیم خداوند انگیزه افراد مخالف قرآن را سلب میکند.
دوم: اینکه بگوئیم خداوند علوم لازم آنها را سلب میکند.
سوم : اینکه بگوئیم با اینکه قصد مخالفت دارند و قدرت برآوردن مثل قرآن دارند، اما خداوند جلوی آنها را جبرا میگیرد.
البته به این دیدگاه جوابهای متعددی داده شده است. [28] و معمولاً اساتید و صاحبنظران علوم قرآن این دیدگاه را نمیپذیرند.[29]
دوازدهم: همه این جهات از اعجاز قرآن است(مگر صرفه):
این حاصل کلام علامه طباطبائی (ره) و آیه الله خوئی (ره) و نیز استاد معرفت است که در ادامه نوشتار بدان میپردازیم. این دیدگاه در بین علمای سابق هم طرفدارانی داشته است مثل:
1ـ سید عبدالل شبر(م 1242 ق)[30]
2ـ شیخ محمد جواد بلاغی.[31]
نظریه مختار و بررسی آن
قرآن کریم دارای ابعاد گوناگونی مثل فصاحت، بلاغت، اخبار غیبی گذشته و آینده، اسرار علمی، موسیقی خاص(جذب نفوس یا روحانیت خاص قرآن)، معارف عالی، قوانین محکم، براهیم عالی و استقامت بیان است . که همه این ابعاد از اعجاز قرآن است.
و فقط قرآن از لحاظ صرف معجزه نیست. بلکه صرفه باطل است.
البته همانطور که گذشت این دیدگاه مورد قبول ما، یعنی دیدگاه دوازدهم،در علمای سابق و حاضر طرفدارانی دارد و هر کدام این دیدگاه را به روش خاص تفسی کردهاند. که به برخی آنها اشاره میکنیم:
1ـ از کلمات علامه طباطبایی (ره) و آیة الله معرفت برمیآید که :
تمام ابعاد قرآن معجزه است ولی با اختلاف مخاطبین متفاوت است. برای مثال قرآن معجزه ادبی برای ادیبان و معجزه سیاسی برای اهل سیاست و معجزه در حکمت برای حکیمان و .... است . بنابراین نظریه اعجاز قرآن، شامل همه افراد و همه زمانها و همه حالات میشود.[32]
2ـ شیخ محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر آلاء الرحمن میفرماید:
برای اعراب و بقیه مردم ابعاد دیگر اعجاز (مثل اسرارغیبی و ...) وجود دارد.[33]
آیة الله معرفت میفرماید اگر چه ظاهر قرآن این است که ( با توجه به تبحر مردم عرب صدر اسلام در علوم ادبی) اعجاز قرآن از جنبه فصاحت و بلاغت است اما در دورههای بعد که خطاب عمومی شد و شامل همه بشریت گردید تحدی قرآن هم با همه جهات صورت میگیرد و منحصر در فصاحت و بلاغت نیست.[34]
3ـ آیة الله خوئی (ره) نیز همه این ابعاد را نشانه اعجاز قرآن میداند. اما آن را منحصر به مخاطبین عرب یا عجم و یا اهل فن و علم خاص نمیکند.[35]
دلایل و شواهد:
طرفداران دیدگاه دوازدهم، در لابلای بحثهای دلایلی را میآورند از جمله میفرمایند:
اول: اگر اعجاز قرآن منحصر به فصاحت و بلاغت باشد، اعجاز قرآن منحصر به اعراب میشود که این مطلب را درک میکنند آن هم اعرابی که ادیب باشند. در حالی که قرآن برای همه بشر آمده و همانگونه که گذشت تحدی آن هم از جهت افراد و زمانها شمول دارد.[36]
دوم: از آنجا که فصاحت و بلاغت امری مبهم و ذوقی است و معیار کاملی ندارد، لذا انحصار اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت موجب شد که برخی از بزرگان در دامن قول به صرفه بیفتند، از جمله سید موتضی (ره) و دیگران که دیدند کلمات فصیح و بلیغ در عرب زیاد است و برخی در الفاظ مشابه سورههای کوچک قرآن است(هر چند در محتوا به پای آن نمیرسید) و لذا دیدگاه صرفه را پذیرفتند.[37]
بررسی و اشکالات : در مورد این نظریه دو اشکال اساسی مطرح شده است که عبارتند از:
اول: اگر اعجاز قرآن شامل غیر از فصاحت و بلاغت باشد(یعنی اعجاز علمی و اسرار غیبی و ...) در این صورت این اعجاز در همه سورهها یافت نمیشود.[38]
در مورد می توان به دو گونه پاسخ داد:
الف ـ جواب نقضی: برخی از وجوه اعجاز قرآن مثل تأثیر در نفوس (اعجاز روحانی یا موسیقی خاص قرآن 9 در همه سورهها یافت میشود پس باید آن را هم ملحق به فصاحت و بلاغت کنند و از وجوه اعجاز قرآن بدانند چرا که در همه سورهها هست و کسی هم نتوانسته مثل آن را بیاورد.
ب ـ جواب حلّی: از آنجا که قبلاً ثابت کردیم که اعجاز قرآن شامل همه افراد و حالات بشر و زمانها میشود پس تحدی قرآن به نسبت به هر مخاطب خاصی به نوع ویژهای است یعنی به ادیب میگوید اگر میتوانی مثل قرآن را در فصاحت و بلاغت بیاور و به هر متخصص بر طبق تخصص او تحدی میکند پس وجه اعجاز هر سوره، نسبت به هر شخص متفاوت است.
علاوه بر آنکه در بخش اول بیان کردیم که قرآن در جائی که اعجاز را در یک سوره و کلام کوتاه مطرح میکند « فأتوا بسورة من مثله » [39] صدور یک سوره از یک فرد امی را مطرح می کند بنابراین که (ضمیر « من مثله» به عبد، که پیامبر است برگردد) پس در آن مورد و بر طبق ظاهر قرآن تحدی به فصاحت و بلاغت و امثال این امور است.
اما در جائی که تحدی به همه قرآن یا ده سوره میشود همه افراد بشر را به مبارزه میطلبد و لذا بر طبق استعداد و تخصص افراد همه ابعاد اعجاز مطرح میگردد.
دوم: فصاحت و بلاغت قرآن در خود قرآن وجود دارد و از لحاظ قرآن بودن معجزه است.
اما ابعاد دیگر اعجاز مثل اخبار غیبی و اسرار علمی به هر زبان یا در هر کتابی که باشد معجزه است و اعجاز آنها ربطی به قرآن بودن آنها ندارد. یعنی اگر کسی با لفظ فارسی یا انگلیسی هم خبر غیبی بدهد آیه و معجزه است در صورتی که ما میخواهیم اعجاز خاص قرآن را ثابت کنیم.
پاسخ: در آیات تحدی کلمه « مثل »[40] آمده است، و این کلمه اطلاق دارد یعنی نفرموده است که : « اگر میتوانید مثل الفاظ قرآن را در فصاحت و بلاغت آورید.» بلکه فرموده است که : « اگر میتوانید مثل قرآن را بیاورید.» یعنی مثل الفاظ و ترکیبهای قرآن یا مثل معانی بلند و اخبار غیبی آن.
البته اعجاز قرآن در الفاظ و ترکیبهای کلامی با توجه به مضامین و معانی و محتوای خاص آن است. پس اگر کسی الفاظی و ترکیبی فصیح و بلیغ شبیه قرآن بیاورد که محتوای آن را نداشته باشد، نتوانسته است مثل قرآن را بیاورد.[41] و نیز اگر کسی محتوا و اخبار غیبی بیاورد که دارای الفاظ عربی و ترکیبهای فصیح و بلیغ مشابه قرآن باشد نتوانسته است مثل قرآن را بیاورد. پس نه لفظ فصیح و بلیغ قرآن و نه محتوای آن به تنهایی قرآن نیست هر چند که هر کدام از آنها بعدی از اعجاز قرآن است چون در حد اعلا واقع شده و بشر نتوانسته نظیر آنها را بیاورد .
جمعبندی و نتیجهگیری:
بنابرآنچه که گذشت، اعجاز قرآن ابعاد متعددی مثل فصاحت، بلاغت، محتوا، اخبار غیبی و ... دارد. وجه و جهت تحدی و مبارزهطلبی قرآن همه وجوه اعجاز قرآن است( غیر از صرفه که باطل است).
البته جهات اعجاز قرآن نسبت به مخاطبین مختلف، متفاوت است و هر کسی را بر اساس تخصص و استعداد او و در همان زمینه به مبارزه میطلبد. هر چند اعجاز قرآن و تحدی آن شامل همه زمانها میگردد. و همینکه در طول چهارده قرن کسی نتوانسته مثل قرآن را بیاورد، اعجاز قرآن و حقانیت و صداقت پیامبر اسلام (ص) ثابت میشود.
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن: چرا پس از چهاردهقرن هنوز کسی نتوانسته است به تحدی (مبارزه طلبی ) قرآن پاسخ دهد و سورهای مثل آن بیاورد. رمز این عجز و ناتوانی در چیست؟ آیا انسانها ، زبان عرب و قواعد آن را نمیتوانند فراگیرند؟ آیا علم بشر ناکافی است؟
همین پرسش مشکل است که برخی از متفکران و صاحبنظران را به دامن « صرفه» انداخته است. در پاسخ به این پرسش میتوان اینگونه گفت: قرآن کلامی است که از جهات و ابعاد گوناگون معجزه است قرآن کتابی است با الفاظ محدود و معانی بسیار و عالی،قرآن کتابی است با الفاظ عربی معمولی اما در اوج فصاحت و بلاغت که مثل آن وجود ندارد.
قرآن مثل هر کتاب دیگر از سه عنصر « لفظ، معنا و نظم » تشکیل شده است پس اگر کسی بخواهد کتابی مثل قرآن بیاورد باید حداقل سه شرط داشته باشد:
1ـ علم به تمام الفاظ، اسمها، فعلها و ... داشته باشد بطوری که بتواند بهترین و مناسبترین آنها در هر جمله به کار بندد.
2ـ عل او تمام معنی الفاظ، اسمها ، فعلها و ... را بفهمد تا بتواند در موقع سخن گفتن بهترین و مناسبترین معنا را در مورد مقصود خود ارائه دهد.
3- علم به تمام وجوه نظم کلمات و معانی داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم بهترین و مناسبترین آنها را برای کلام خویش انتخاب کند.
از آنجا که این ( الفاظ، معانی، نظم آنها ) هنگامی که در همدیگر ضرب شوند یک مجموعه بینهایت (به اصطلاح ریاضی ) را تشکیل میدهند . لذا تسلط و احاطه بر آنها و حضور ذهن در مورد همه این امور برای یک انسان مقدور نیست. علاوه بر آنکه مطالب و محتوای عالی قرآن و اسرار علمی و جهات دیگر آن، خود، علومی دیگر را میطلبد که در دسترس بشر نیست.
پس تنها خداست که بر همه چیز احاطه دارد و علم او نامحدود است و میتواند این مجموعه را یکجا در نظر گیرد و کتابی بوجود آورد که فصیحترین الفاظ، صحیحترین معانی و بهترین نظم را استفاده کند: « ان الله علی کل شیء قدیر»[42] آری به نظر میرسد که سر عجز انسان درآوردن مثل قرآن و راز اعجاز این کتاب الهی در محدودیت علم و عقل بشر و نامحدود بودن علم و عقل خدا نهفته است: « و ما اوتیتم من العلم الاقلیلاً »[43].
و از این روست که هر چه علم بشر بیشتر رشد کند و عقل و تفکر او قویتر و عمیق گردد، بهتر میتواند، اسرار الفاظ، معانی و نظم قرآن را دریابد و بر اعجاب او نسبت به این کتاب آسمانی افزوده میشود، ولی هیچگاه قادر نخواهد بود، مثل آن را بیاورد.
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیراً » [44]
« بگو اگر تمام انسان و جن جمع شوند تا مثل این قرآن را بیاورند، نخواهند توانست و لو آنکه برخی آنها به کمک دیگران بشتابند.».
پی نوشت ها:
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ر.ک : استاد میرمحمدی، تاریخ و علوم قرآن، ص88 و علامه طباطبائی ،المیزان، ج 1، ص 72 و تفسیر البیان آیة الله خوئی (ره) ،ص 20.
[2] اسراء ، 88.
[3] هود ، 13.
[4] بقره ، 23.
[5] طور، 33ـ34.
[6] ر.ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 3، ص 20.
[7] اسرا، 88.
[8] بقره ، 24.
[9] ر.ک: التمهید فی علوم قرآن، ج 4، ص 22، موسسه النشر الاسلامی،قم ، الطبعه الثانیه، 1416 ق.
[10] الاعجاز البیانی، ص 65ـ68 به نقل از التمهید، ج4، ص 24.
[11] المیزان، ج 1، ص 58.
[12] هود، 13 بگو پس ده سوره مانند آن (قرآن) بیاورید.
[13] التمهید، ج 4، ص 77.
[14] المیزان، ج 1، ص 58.
[15] المیزان، ج 1، ص 58
[16] این نظریه شاید مشهورترین دیدگاه در باب اعجاز قرآن است و از جمله کسانی که آن را پذیرفتهاند میتوان از این افراد نام برد:
1ـ عبداقادر الجرجانی (م 471 ق) 0 دلایل الاعجاز و الشافیة به نقل از التمهید، ج 4،ص 41.)
2ـ السکاکی (م 567 ق) (مفتاح العلوم ، ص 196ـ199.)
3ـ فخرالدین الرازی (م 606 ق)(نهایه الایحار فی درایة الایحاربه نقل از التمهید، ج 4، ص 50.)
4ـ قاضی عبدالجبار (م 415 ق9 (شرح الاصول الخمسه، للقاضی عبدالجبار، ص 586 ـ 594.)
5ـ ابن میثم البحرانی (636 ـ 699 ق) او این دیدگاه را به اکثر معتزله نسبت میدهد.(التمهید، ج 4، ص 80.)
6ـ شیخ محمد عبده. (همان،ص 129.)
7ـ شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (1373 ق). (همان،ص 132.)
8ـ استاد آیةالله سید ابوالفضل میرمحمدی در کتاب تاریخ و علوم قرآن، (معاصر)،(تاریخ و علوم قرآن،ص 200 چاپ دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم بهار 1375.)
[17] از جمله قائلین به این نظریه میتوان از این افراد نام برد:
1ـ ابن سلیمان الخطابی البستی 0م 388ق)(ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، الرسالة الاولی الخطائی، ص 9ـ 21.)
2ـ ابن عطیه (م 542 ق) ( الزرکشی، البرهان،ج 2، ص 97.)
3ـ الراغب الاصفهانی ( م 502 ق) (مقدمه تفسیر، ص 104ـ109.)
4ـ الشیخ الطوسی(ره)(م 460 ق)(الاقتصاد فیاصول الاعتقاد ، ص 74ـ166)
5ـ القطب الراوندی (573 ق) (التمهید، ج 4، ص 64.)
6ـ الزملکانی (م651 ق) (همان، 75.)
7ـ شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (همان،ص 132.)
8 ـ شیخ محمد جواد بلاغی (همان، ص 133.)
9- استاد سید ابولافضل میرمحمدی نیز همین نظر را تقویت میکند. ( در کتاب تاریخ و علوم قرآن، ص 200.)
[18] از جمله کسانی که قائل به این سخن است:
1ـ ابن سلیمان البستی (م 388 ق) ( التمهید، ج 4، ص 38.)
2ـ سید قطب (همان،ص 104.)
3ـ استاد مصطفی محمود(همان، ص 106.)
4ـ دکتر محمد عبدالله دراز (همان، ص 112.)
5ـ محمد صادق الرافعی . (همان،ص 118.)
6ـ استاد محمد فرید و جدی. (همان، ص 127.)
[19] البیان فی تفسیر القرآن، المقدمه، ص 43ـ91 و التمهید، ج 4، ص 135.
[20] البیان فی تفسیر القرآن، المقدمه، ص 43ـ91 و التمهید، ج 4، ص 135.
[21] التمهید، ج 4، ص 133.
[22] از جمله قائلین این دیدگاه این افراد هستند:
1ـ القطب الراوندی (م 573 ق) (التمهید، ج 4، ص 64.)
2ـ سید عبدالله شبر (م 1242 ق) (همان، ص 100.)
3ـ شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (م 1373 ق) (همان، ص 132.)
4ـ آیة الله خوئی (ره) (البیان، ص 43 - 91.)
[23] از جمله کسانی که قائل به این مطلب است:
1ـ آیة الله خوئی (ره ) در تفسیر الیان است. (البیان، ص 43ـ91.)
2ـ سید عبدالله شبر0م 1242 ق)
[24] البیان، ص 43 ـ 91.
[25] التمهید، ج 4، ص 133.
[26] سید محمد باقر حکیم، علوم القرآن، ص 129-130. (ایشان برخی مقالات شهید صدر را در متن کتاب به صورت کامل آورده است. و این مطلب از آن مقالات است.)
[27] التمهید، ج 4، ص 141.
[28] ر.ک: التمهید، ج4، ص 152.
[29] برخی از کسانی که قائل به این سخن هستند، عبارتند از :
1ـ ابن اسحاق النظام(م 231 ق)(التمهید، ج 4، ص 141.)
[30] حق الیقین ، ج 1، ص 99ـ101.
[31] التمهید، ج 4، ص 133.
[32] المیزان، ج 1، ص 57ـ67 و التمهید، ج 4،ص 23 و ص 134.
[33] التمهید، ج 4، ص 180.
[34] همان، ص 23.
[35] البیان، ص 43-91.
[36] ر.ک: المیزان، ج1، ص 57ـ67 و التمهید، ج 4، ص 23 به بعد.
[37] ر.ک: التمهید، ج 4، ص 171.
[38] ر.ک: استاد میرمحمدی، تاریخ علوم قرآن، ص 200 و نیز التمهید، ج 4، ص 77 و 103.
[39] بقره، 23.
[40] بقره، 23.
[41] از همین روست که گفتهاند ترجمه کامل قرآن به زبان دیگر بطوری که، مثلاً قرآنی به زبان فارسی داشته باشیم، ممکن نیست چون نمیتوان همه خصوصیات محتوا و لفظ را از زبان عربی قرآن به زبان دوم منتقل کرد.
[42] بقره ، 106.
[43] اسراء ، 85.
[44] اسراء ، 88.