نظریه قرآن در باب چیستى علم (2)
در این مقاله با شرحى از نظریه «طرح جامع شناخت در قرآن» پایه ها و پیامدهاى علوم جدید نقادى شده و مبانى و مختصات علم از منظر قرآن، که حاصل همنهادى حس، تجربه، ایمان، خرد و تقواست، تبیین مى گردد.
یقین در طرح جامع شناخت
علوم جدید یا علوم سکولار، که در روش شناسى اصالت حس و تجربه را مى پذیرد، به ناچار با شکاکیت که در واقع سفسطه پنهان است39 دست و پنجه نرم مى کند. اما طرح جامع شناخت که قرآن کریم راهنماى آن است، با تعیین موارد یقین، هم آرامش و اطمینان علمى و روان شناختى را تأمین مى کند و هم مبادى لازم براى اخلاق و زندگى را فراهم مى نماید، از سوى دیگر، انسان را از فرو افتادن در دام قطعى انگارى گمان ها و مظنونات بى نیاز ساخته و باز مى دارد.
با اینکه قرآن کارکردهاى شناختى حس و تجربه را مى پذیرد و به مشاهده و تأمّل در پدیده هاى مادى و طبیعى تشویق مى کند. اما هیچ کدام از دستاوردهاى حس و تجربه را به عنوان موضوعات یقین بر نمى شمرد. چیزهایى که در قرآن امکان شناخت یقینى آن ها وجود دارد موارد زیر است:
1. لقاء پروردگار (یُفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبَّکُمْ تُوقِنون.)(رعد:2)
2. آخرت (وِ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنوِن.)(بقره: 4)، (نمل: 3)، (لقمان: 4)، (مدّثر: 47)، (تکاثر: 5)، (سجده: 12)
3. بهترین بودن احکام الهى (وَ مَنْ اَحْسَنُ مِن اللّهِ حُکماً لِقَوم یُوقِنون.) (مائده: 50)
4. آیات الهى از جهت آیت بودن و خدا نمایى (وَ فى الأَرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنین) (ذاریات: 20) آیات الهى گاهى تکوینى و در عالم آفرینش است و گاهى آیات کلامى و تشریعى است که براى هدایت بشر بر پیامبران نازل گردیده است. (قَد بَیَّنّا الآیاتَ لِقوم یُوقِنوِن) (مائده: 50)، (نمل: 82)، (سجده: 24)، (جاثیه: 4 و 20)، (طور: 36)، (نمل: 14)
5. ربوبیت خداوند متعال (رَبُّ السَّمواتِ وَ الأَرضِ وَ ما بَیْنَهُما إنْ کُنتُمْ مُوقِنین) (دخان: 7)، (شعراء: 24)، (انعام: 75)
با جمع بندى آیات مربوط به یقین، که تنها بخشى از آن ها در اینجا بیان گردید، به این نتیجه مى رسیم که آنچه در ظرف معرفت بشرى با وصف یقین تحقق مى یابد، وجود خداوند متعال آیات و اوصاف اوست. البته آیات تکوینى تنها از جهت آیه بودن و ربط به پروردگار موضوع یقین هستند، نه از حیث ذات خودشان. مثلا آمدن روز و شب یا رعد و برق آیات قدرت و حکمت و رحمت الهى است. اما قوانینى که از ذات این پدیده ها و روابط میانشان بر مى آید، همچنین آثار و عوارض آن ها مى توانند مورد شناخت واقع شوند. اما این شناخت به صورت ظنى است نه یقین و ممکن است این قوانین در دانش بشرى دست خوش تحول و تکامل قرار گیرد، چنان که تاریخ علم همین حقیقت را نشان داده است. اما با این حال، یقین آور بودن این آیات براى همه است حتى کسانى که پس از مشاهده این آیات آن را انکار مى کنند. چنان که فرمود: (وَ جَحَدوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُم)(نمل: 14)
کارکردهاى علم
با توجه به ظنى بودن و تحول پذیرى دانش طبیعى اساساً دانش به چه کار انسان مى آید؟ در قرآن کریم دو کارکرد عمده براى علم معرفى شده است: نخست معرفت الهى با ثمراتى که در پى دارد. و دیگر تسخیر طبیعت به منظور بهره بردارى مادى. در واقع علم هم حیات مادى را آباد مى کند، و هم مایه حیات معنوى است. (سَخَّرَ لَکُم ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الأَرضِ جَمیعاً مِنهُ اِنَّ فِى ذالِکَ الآیاتٌ لِقوم یَتَفَکَّروُن)(جاثیه: 13) و بسیارى دیگر از آیات شریفه قرآن.40
ادارک رابطه پیوسته ماده و معنا و دنیا و آخرت به صورت ظاهر و باطن41 این دو کارکرد را همراه هم قرار داده است. اگر شناخت ظاهر عالم مؤمنانه وباطن نگر باشد، خود کلید گشایش ابواب برکات آسمان و گنجینه نعمات زمین است. (وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ القُرى ءآمِنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیْهِم بَرَکت مِن السَّماءِ والارضِ)(اعراف: 96) این مطلب بدین ترتیب قابل تعلیل است: یکم، همه علم از آن خداست و اگر رابطه با او اصلاح شود، رشد دانش بهبود مى یابد.
دوم، عالم واقعاً و حقیقتاً الوهى است. اگر شناخت انسان غیر از این باشد، علم او در مقام نظر نادرست و بوده و در مقام عمل هم چنین خواهد شد و چندان کامیاب نبوده و کارگر نمى افتد. پس اگر عالم را چنان که هست، الهى بشناسیم و هر کدام از تجربه و حکمت و دین را در جاى خود و کنار هم بنشانیم و تمامى امکانات شناخت را به کار زنیم، آن گاه آثار علم از جمله تسخیر و تسلط بر طبعیت و تنظیم روابط انسانى و تدبیر جوامع بشرى بسیار شایسته تر تحقق مى یابد. چنان که در مدت کمى پس از ظهور حضرت حجت (عج) که حیات طبیه قرآنى تحقق مى پذیرد، دانش بشرى پیشروى چشم گیرى خواهد یافت.42
علت سوم آنکه، طبیعت شعور و شناخت داشته و به تسبیح ذات احدى مشغول است. به عبارت دیگر، لشگر خدا و در خدمت اوست.43 و در برابر علوم سکولار و کفرآمیز فروتنى نکرده و منابع خود را بیرون نمى ریزد. در عصر ظهور، با رشد صحیح دانش همان گونه که در روایات آمده، زمین گنجینه هاى خود را براى آن حضرت آشکار مى سازد.44
غفلت زدگى و تجاوزگرى از ویژگى هاى بارز علوم جدید یا علوم سکولار است. انسان با این علوم در گام نخست روى آیت بودن و نشانگرى علم را به فراموشى سپرد و ساحت قدس الهى را مورد تعرض قرار داد، بعد به مصداق آیه (نَسُوا اللّهَ فَأنْسیهُم اَنْفُسَهُم)(حشر: 20) خویش را فراموش کرد و بر هستى خود تعدّى ورزید و آن را به افکار و رفتار و آمال شیطان آلود، پس از آن به طبیعت و جوامع انسانى روى آورد و با غفلت از حقیقت و حقوق آن ها، تجاوزگرى را پیشه خویش ساخت. البته نباید تنها به ابعاد آشکار خشونت علوم سکولار، به ویژه در عرصه تولید سلاح هاى کشتار جمعى توجه نمود بلکه ابعاد به ظاهر صلح جویانه و انسان دوستانه علوم جدید نیز در ذات خود جهالت و خشونت را به همراه دارد. استفاده لجام گسیخته از طبیعت به صورت منبع تولید و اندوختن انرژى به طور همزمان، که خطرناک ترین علمکرد خشونت بار در برابر طبیعت است،45 از جهل و غفلت نسبت به حقیقت طبیعت برآمده و بزرگ ترین مشکل جهان معاصر یعنى بحران محیط زیست را به وجود آورده است.46
در رابطه با علوم انسانى تصور جاهلانه از انسان به عنوان یک ماشین موجب تجاوز قانونمند و مترقیانه اى بر انسان شده که با نام صنعتى شدن جوامع، رشد شهرنشینى و از همه فریباتر، توسعه شناخته مى شود. حال آن که، ثمره بزرگ آن اسارت انسان در کارخانه ها و نظام پیچیده شهرى جدید، بروکراسى و مقتضیات تمدن تکنولوژیک با همه تلخى ها و تاریکى هایش بوده است.47تعریف تازه تر از انسان، دوره جدیدى از سلطه اطلاعات بنیاد را براساس نظریه هاى جنگ روانى و تکیه بر نظریات علوم انسانى سکولار و استفاده از فناورى اطلاعات و ارتباطات رقم زده که با تهدید و جنگ و تبلیغات و ترویج مفاسد اخلاقى همراه گردیده است.48
اما قرآن با دعوت انسان به علم به معناى شناخت آیه اى که خداشناسى و تدبّر در آیات الهى است، خودشناسى عرفانى و عالم شناسى ملکوتى را به انسان مى آموزد و راه شکوفایى و بهبود بهره بردارى از امکانات وجود خود، طبیعت و جامعه را به انسان مى نماید.
آثار علم
1. کشف قوانین طبیعى: (وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الحِسابَ)(یونس: 15)، (اسراء: 12)
2. توحید ذاتى: (فَلا تَجْعَلوُا لِلّهِ اَنداداً وَ أَنْتُم تَعلَمون)(بقره: 22)، (آل عمران: 18)
3. تذکر و یاد پروردگار: (فَاِذا أَمِنتُم فَاذْکُروا اللّهَ کَما عَلَّمَکُم ما لَم تَکوُنُوا تَعلَمون) (بقره: 239)
4. عبادت و عبودیت: (إن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ أنْ کُنتُمْ تَعلَمُون) (بقره: 184)، (بقره: 280)، (انفال: 27)، عنکبوت: 29) و 34)، (جمعه: 9)، (شعراء: 132)
5. توجه به آنچه نزد خداست: (إنَّما عِندَاللّهِ هُوَ خیرٌ لَکُم إِنْ کُنتُم تَعلَمُون) (نحمل: 95)
6. توحید در مالکیت خداوند: (لِمَنِ الأرضُ وَ مَن فیها إنْ کُنتُمْ تَعلَمُون)(مؤمنون: 84)
7. درک حضور و تعظیم خداوند تبارک و تعالى: (هُوَ یُجیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیه إنْ کُنتُم تَعلَمُون)(مؤمنون: 88)، (علق: 14)
8. تسلیم قضاى الهى شدن: (إنَّ اَجَلَ اللّهِ إِذا جَاءَ لاَ یُؤَخَّرُ لَو کُنتُم تَعلَمُون) (نوح: 4)
9. شناخت حق و باطل: (لِیَعلَمَ الَّذینَ اوتُوالعِلْمُ اَنَّه الحَقُ مِن رَبِّکَ) (حج: 54)، (حج: 62)، (بقره: 26 و 44)، (عنکبوت: 41)
10. درک حقیقت دنیا و آخرت: (وَ مَا هَذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا اِلاَّ لَهوٌ وَ لَعِبٌ وَ إنَّ الدّارَ الآخرةَ لَهِىَ الحَیَوانُ لَو کانُوا یَعلَمُون)(عنکبوت: 64)
11. درک ارزش و عظمت خویشتن: (وَ لَبِئسَ ماشَروا بِه اَنفُسَهُم لَو کانُوا یَعلَمُون) (بقره: 102)، (حشر: 19)
12. ترک اصرار بر گناه: (وَ لَم یَصِّروا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُم یَعلَمُون)(آل عمران: 135)
13. خشوع: (اِنَّما یَخشَى اللّهُ مِن عِبادِه العُلَماءُ)(فاطر: 28) و (اسراء: 107 و 109)
14. امید به رحمت پروردگار: (أمَّنْ هُوَ قانِتٌ ءَانَاءَالَّیلِ ساجِداً و قَائِماً یَحْذَرُ الأَخِرَةَ وَ یَرجُوا رَبِّهِ قُل هَلْ یَستَوِى الَّذینَ یَعلَمُونَ وَالَّذینَ لاَ یَعلَمُون) (زمر: 9)
15 و 16. تواضع و بلند مرتبگى: (یَا أَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذَا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فى الْمجلِسِ فَافْسَحوا یَفسَحِ اللّهُ لَکُم و إِذا قیلَ...)(مجادله: 11)
این موارد آثار و ثمرات علمى است که با طرح جامع شناخت قرآنى حاصل مى شود و چنان که روشن است همه جلوه هاى کمال انسانى را مى نمایانند و حکایت گر حیات حقیقى هستند. هم از این رو، حضرت على(علیه السلام) فرمودند: «العلمُ حیاةُ»49 و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز فرمودند: «العلمُ نورٌ و ضیاءٌ یقذفُهُ الله فى قلوب اولیائه و نَطَقَ بِه على لسانهم.»50
احتجاج انبیاء به علم
علم به معنا و مفهوم قرآنى نور و مایه حیات طیبه است که در دعوت انبیاء آشکار شده و آنان با علم بر مردم احتجاج مى نمودند. همچنان که حضرت موسى(علیه السلام) در پاسخ فرعون که پرسید: (فَمَن ربُّکُما یَا مُوسى) (طه: 49) فرمود: (الَّذى جَعَلَ لَکُمُ الأَرضَ مَهداً وَ سَلَکَ لَکُم فیها سُبُلا وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخرَجنَا بِهِ أَزواجاً مِن نَّبَات شَتَّى)(طه: 53) در این آیه شریفه یکى از اعجاز علمى قرآن آمده که آن تبیین زوجیت گیاهان است.
همچنین در آیات 11 تا 20 سوره نوح احتجاجات آن پیامبر بزرگ بر امتش به صورت تبیین آیات طبیعى آمده که مطالب علمى جالبى در جغرافیا، فیزیک و زیست شناسى دارد. از جمله در آیه 16 همین سوره مى فرماید: (وَ جَعَلَ القمرَ فیهنَّ نوراً و جعلَ الشمسَ سراجاً.) خداوند براى ماه در آسمان ها نور قرار داد و خورشید را در آن میان چراغى فروزان که نور مى پراکند نمود. سراج مشعل فروزنده اى است که نور آن از خودش بر مى آید. اما براى ماه که فرمود: خداوند براى او نور قرار داده این نور مى تواند از غیر باشد. و نمى گوید که ماه هم چراغ روشنگر است که فروغ از خود دارد. و این مطلب در آن روزگاران، که هنوز علم بشرى آن را نیافته بود، در شمار اعجاز علمى قرآن کریم محسوب مى شود. بنابراین، علم به معناى قرآنى شرط هدایت و حیات آدمى است. و بدین سبب فراگیرى آن بر هر مسلمانى واجب است. همه نشانه هاى سعادت در شمار آثار علم به مفهوم قرآنى آن است.
اخلاق علمى در قرآن
1. دلیل جویى: (اَمِ اتَّخَذُوا مِن دونِهِ ءَالِهَهً قُلْ هاتُوا بُرهانَکُم...)(انبیاء: 24 / بقره: 111/ انعام: 143/ اعراف: 104 و 105 / مؤمنون: 117 / فاطر: 40 / قصص: 75 / نساء: 174 / انفال: 42).
2. لزوم رجوع به دانایان و پارسایان، چنان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) به عموى خویش فرمود: (یَأَبَتِ إِنّى قَدْ جَآءَنِى مِنَ العِلمِ مَا لَمْ یَأتِکَ فَاتَّبِعْنِى...)(مریم: 43) نحل: 43)، (انبیاء: 7)
3. توجه و پرداختن به بهترین ها: (قُل لِعِبادِى یَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحسَنُ ...)(اسراء: 53)، (نساء: 125)، (زمر: 18)، (نحل: 125)، (اعراف: 145).
4. نیامیختن حق و باطل: (یَا اَهلَ الکِتابِ لِمَ تَلبِسُونَ الحَقِّ بِالباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ) (آل عمران: 71)، (بقره: 42، 146)، (مائده: 116)، (اعراف: 169)، (غافر: 5).
5. ترک گفت و شنودهاى جاهلانه و غیر قابل اعتماد: (وَ مِنَ النّاسِ مِن یَشتَرِى لَهوَ الحَدیثِ لِیُضلَّ عَن سَبیلِ اللّهِ بِغیرِ عِلم...) (لقمان: 6)، (اسراء: 36)، آل عمران: 61 و 66)، (نساء: 157)، (حج: 3)، (انعام: 19)، (نور: 15)، (جاثیه: 24).
6. عمل صالح و پرواپیشگى از خشم خداوند: (إنْ تَتَّقُوااللّهَ یَجعَلْ لَکُم فُرقاناً...) (انفال: 29)، (حجر: 99)، (آل عمران: 130)، (عنکبوت: 69).
عوامل و آثار جهل
1. عوامل جهل
بى ایمانى: اگر انسان آگاهى هاى بسیارى هم داشته باشد بدون ایمان، در جمع بندى به خطا رفته و دچار کج فهمى مى شود. (قُلْ انْظُروا ماذا فِى السَّمواتِ وَالأَرضِ وَ مَا تُغْنِى الآیات وَالنُّذُر عَن قَومِ لاَ یُومِنُون) (یونس: 101)، (نجم: 29 و 30)، (منافقون: 3)، (روم: 53)، (انعام: 125) اعراف: 27)، (نحل: 104)، (فصلت: 44)
سستى در شناخت حق و عمل به آن: (لَقَد جِئْناکُم بِالحَقِّ وَلکِنَّ أَکثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُون) (زخرف: 78)
عجله از بزرگترین آفات علم و اسباب جهل است زیرا علم به حلم و شکیبایى نیازمند است (... وَ لاَ تَجعَلْ بِالقُرآنِ مِنْ قَبل اَنْ یَقْضى اِلیکَ وَحیُه وَ قُلْ ربِّ زِدنى عِلْماً)(طه: 114)، (انبیاء: 37)
استکبار: تاریخ نشان داده است که وقتى انسان احساس توانمندى و بى نیازى مى کند، خود را بزرگ شمرده و به سرکشى مى پردازد و به انکار آیات الهى و رفتار جاهلانه رو مى آورد. (وَ لَقَد مَکَّنّهُم فِیما إِن مَّکَّنَّکُم فیهِ وَ جَعَلَنا لَهُم سَمْعاً وَ اَبْصاراً و أَفئِدةً فَمَا أَغنى عَنهُم سَمْعُهُم وَ لاَ أَبصارُهُم ولاَ أفئِدَتُهُم مِن شَىء إِذ یَجحَدونَ بِآیاتِ اللّهِ...)(احقاف: 26)، (جاثیه: 8 و 9)، (غافر: 56)، (نمل: 13 و 14)، (اعراف: 40)، (نوح: 17)، (مدثّر: 23 و 24)
سلطه پذیرى: سلطه گران براى حفظ حیات طبیعى سلطه گرانه خویش با پندارپردازى و ترویج مفاسد و ایجاد وحشت سایر مردم را در وضعیت سلطه پذیرى نگه مى دارند. اساس سلطه پذیرى بر جهل نهاده شده و نتیجه آن انکار آیات الهى به تبعیت از ستمگران است.
(وَ تِلکَ عادٌ جَحَدوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوا رُسُلَه وَاتَّبَعوا اَمْرَ کُلِّ جَببّار عَنید)(هود: 59 و 97)
تعصب: (وَ کَذالِکَ اَرسَلْنا مِنْ قَبلِکَ فِى قَرْیَةِ مِنْ نَذیر إِلاَّ قالَ مُترَفُوها اِنَّا وَجَدْنا آبائَنا عَلى اُمَّة وَ انَّا عَلى ءاثرِهِم مُقتَدون)(زخرف: 23)، (احزاب: 67)، (بقره: 170)، (غافر: 83)، (مائده: 104)، (زخرف: 24)
تکیه بر حس محض: (فَقَالُوا اَرِنا اللّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتهُمُ الصعِقَةُ بِظُلمِهِم ...)(نساء: 153)، (بقره: 55 و 118)، (اسراء: 90 و 93)، (فرقان: 21)
2. آثار جهل
جدال جاهلانه: (وَ مِن النّاسِ مَن یُجادِلُ فِى اللّهِ بِغَیرِ عِلم وَ هُدىً وَلا کِتاب مُنیر) (حج: 8)، (آل عمران: 66)، (انعام: 119)، (احقاف: 23)، (اسراء: 36).
انکار حق: (وَجَحَدوا بِها وَاسْتَیقَنَتْها اَنْفُسُهُم ظُلماً و عُلُواً)(نمل: 14)، (اعراف: 77 و 79)، (فصلت: 17)، (نحل: 107 و 108)، (محمّد: 9)، (زخرف: 78)، (فتح:12)، (یوسف: 37)، (عنکبوت: 38).
پیروى از هوا و هوس که به عنوان جامع علل مخالفت با پیامبران معرفى شده است: (فَإِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فاعْلَم أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهوَاءَهُم وَمَن أَضَلُّ مِمَّن اتَّبَعَ هَوَئهُ بِغیرِ هُدًى مِنَ اللّهِ...) (قصص: 50)، (جاثیه: 23)، (بقره: 120)، (صاد: 26)، (انعام: 119)، (محمّد: 16)
نفى و اثبات هاى بى دلیل: (هأَنتُم هؤُلاءِ حَاجَجْتُم فیَِما لَکُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحاجُّونَ فیَِما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ والله وَ اللّهُ یَعلَمُ وَ أَنْتُم لاَ تَعلَمُون) (آل عمران: 66)، (غافر: 56)، (احقاف: 4)، (نمل: 111).
سطحى نگرى: (یَعلَمُونَ ظاهِراً مِن الحیوةِ الدُّنیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ غافِلون) (روم: 7)، (ملک: 10)، (یونس: 100)، (مائده: 58)، (یونس: 42)، (حج: 46)، (یوسف: 105).
پذیرش اطلاعات و اخبار سست و بى اساس: (إِنْ جائَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَاء فَتَبَیَّنُوا اِنْ تُصیبُوا قَوماً بِجَهالَةِ فَتُصبِحُوا عَلى مَا فَعَلتُم نادِمین)(حجرات: 6)
پیروى از ظن و گمان هاى بى پایه: (قَالُوا مَا هِىَ إِلاَّ حَیاتُنا الدُّنیا نَمُوتُ وَ نَحیا وَ مَا یُهلِکُنا اِلاَّ الدَّهرَ وَ مَا لَهُم بِذالکَ مِن علم اِنْ هُم اِلاَّ یَظُنُّون)(جاثیه: 24)، (نجم: 28)، (یونس: 36)، (آل عمران: 154)، (انعام: 148).
نتیجه گیرى
علم بر آمده از کاربرد شایسته ابزار متعارف شناخت (تجربه حسى و عقل) و همچنین ایمان و تقواست. اگر انسان بنا بر طرح جامع شناخت که قرآن کریم به آن هدایت فرموده، فراگیرى علم را اساس حیات خویشتن قرار دهد. هدایت الهى تداوم یافته و درهاى علم راستین، که همانا شناخت آیه اى عالم است، به رویش گشوده مى شود و از آثار و کارکردهاى دانش بهره مند مى گردد. و اما اگر راهى غیر از این طى شود، اوهام نظام یافته ظرفیت آگاهى انسان را پر کرده، و سرچشمه نور و دانش و هدایت فرو بسته مى شود. در این صورت آگاهى هاى انسان موجب گرفتارى ها و بحران هاى بى شمار و سهمگینى در زندگى فردى و اجتماعى مى گردد. همچنان که جهان امروز با علوم سکولار به جاى بهشت در زمین جهنمى ساخته که آتش جنگ و توطئه و ستم از جاى جاى آن زبانه مى کشد. و امروز ارمغان انقلاب اسلامى پاسخ او به پرسش هاى بى پاسخ انسان معاصر و راه گذر از بحران هاى موجود نهضت تولید دانش، افق رهایى از ظلمت زمان را نمایانده و چرخش تاریخ و تمدن به سوى نور را رقم مى زند.
سایر منابع
ـ محمدتقى جعفرى، شناخت از دیدگاه علمى و از دیدگاه قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1360، بخش دوم;
ـ محمدعلى رضایى اصفهانى، درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، اسوه، 1375;
ـ حنفى احمد، التفسیر العلمى للآیات فى القرآن، دارالمعارف مصر، قاهره، بى تا;
ـ آنه مارى شیمل، تبیین آیات خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهى، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1376;
ـ محمدجعفر نجفى، برداشتى از جامعه و سنن اجتماعى در قرآن، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1371.
پى نوشت ها
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ مهدى گلشنى، از علم سکولار تا علم دینى، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چ دوم، 1380، ص 17ـ26.
2ـ لوسین گلدمن، فلسفه روشنگرى، ترجمه شیوا کاویانى، انتشارات فکر روز، 1375، مقدمه مترجم، ص 19ـ 21.
3ـ جنبش هاى محیط زیست گرایى (Ecologe) پاسخى به پیامدا سوء دانش سکولار است. (ایدئولوژى هاى مدرن سیاسى اندرو و وینسنت، ترجمه مرتضى ثاقب فر، ققنوس، 1378، بخش هشتم.
4ـ دانالد دیگلیس، فلسفه علم در قرن بیستم، ترجمه حسن میاندارى، سمت، 1375، بخش نهم و دهم.
5ـ گفتار در روش رنه دکارت، ترجمه محمدعلى فروغى، در کتاب سیر حکمت در اروپا، البرز، چ دوم، 1377، ص 614.
6ـ محمدتقى جعفرى، شناخت انسان در تصعید حیات تکاملى، امیرکبیر، 1362، ص 10 ـ 15.
7ـ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، مجلد 13، صدرا، چ دوم، 1374، ص 425.
8ـ محمدتقى جعفرى، قرآن نماد حیات معقول، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفرى، 1382، ص 82 ـ 84.
9ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان ف اتفسیر القرآن، ج 16، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ بیست و چهارم، 1379، ص 309.
10ـ سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 94.
11ـ مولى محسن فیض کاشانى، المحجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء، دفتر انتشارات اسلامى، الطبعه الثالثه، 1415 ق، ص 83.
12ـ ر.ک. نظریه العلم فى القرآن غالب حسن دارالهادى، بیروت، 1421 ق.
13ـ عبدالله جوادى آملى، شناخت شناسى در قرآن، دفتر انتشارات اسلامى، چ دوم، 1374، ص 156.
14ـ آلن چالمز، چیستى علم، ترجمه سعید زیباکلام، انتارات علمى فرهنگى، 1374، فصل دوازدهم / حمید پارسانیا، علم و فلسفه، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1377، بخش اول.
15ـ قال الصادق(علیه السلام): «... فمنها قلبه الذى به یعقل و یفقه و یفهم...» (محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 34.
16ـ محمدتقى جعفرى، قرآن نماد حیات معقول، ص 92.
17ـ محمد محمدى رى شهرى، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ج 1، دارالحدیث، 1379، حدیث 232.
19ـ بقره: 259.
20ـ بقره: 260.
21ـ نحل: 108 / طه: 124 و 125 / فرقان: 44 و 73 / نمل: 80 و 81 / روم: 52 و 53 و 59 و 60 / فاطر: 1 / فصلت: 44 / زخرف: 40 / جاثیه: 123 / احقاف: 26 / بقره: 18، 19، 20 و 171 / انعام: 25 / اعراف: 179 / یونس: 43 / هود: 24.
22ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 2، دارالحدیث، باب بصیرت، حدیث 1730.
23ـ فصلت: 44 و 17 / نمل: 66/ محمد: 47 / حج: 46 / مائده: 71 / اعراف: 64 / هود:24/طه: 124 / بقره: 18 / یونس: 43.
24ـ سید محمدحسین طباطبائى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مندرج در مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 6، چ چهارم، 1375، ص 107.
25ـ سید محمدحسین طباطبائى، رساله الولایه، ضمیمه کتاب طریق ران (شرح و ترجمه رساله الولایه)، صادق حسن زاه، نشر بخشایش، 1381، ص 170 از متن رساله و ص 49 و 50 از شرح رساله.
26ـ بقره: 55 و 118 / نساء: 153 / اسراء: 90 و 93 / فرقان: 21.
27ـ انفال: 17.
28ـ انفال: 50 / محمد: 37 / تحریم: 6.
29ـ نازعات: 5 / نساء: 97 / نمل: 28 و 32 / سجده: 11.
30ـ فجر: 22.
31ـ بقره: 16 / آل عمران: 87.
32ـ شورى: 5.
33ـ احزاب: 43.
34ـ احزاب: 56.
35ـ مهدى گلشنى، قرآن و علوم طبیعت، نشر مطهر، 1375، ص 45.
36ـ عبدالغنى الخطیب، قرآن و علم امروز، ترجمه اسدالله مبشرى، مؤسسه عطائى، 1362، ص 47.
37ـ تائوى فیزیک فرتیوف کاپرا، ترجمه حبیب الله داد، کیهان، چ چهارم، 1375، ص 7.
38ـ مهدى گلشنى، قرآن و علوم طبیعت، ص 70.
39ـ همان، ص 69.
40ـ عبدالله جوادى آملى، شریعت در آینه معرفت، تنظیم و ویرایش حمید پارسانیا، اسراء، چ دوم، 1378، ص 270.
41ـ لقمان: 20 / زخرف: 12 و 13 / اعراف: 10 / قصص: 73 / روم: 46.
42ـ روم: 8.
43ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، الجزء الثانى و الخمسون المکتبه الاسلامیه، چ سوم، 1372، ص 336.
44ـ فتح: 4 و 7.
45ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، جزء الواحد و الخمسون، چ چهارم، 1373، ص 66.
46ـ نک: پرسشى در باب تکنولوژى مارتین هایدگر.
47ـ سیدحسن نصر، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میاندارى، مؤسسه فرهنگى طه، 1379، بخش سوم.
48ـ ر. ک: انسان تک ساحتى، هربرت مارکوز، ترجمه محسن مؤیدى، امیرکبیر، چ سوم، 1362.
49ـ ر.ک: جان کولمن، کمیته 300 کانونى توطئه جهانى ترجمه یحیى شمس، نشر علم، چ چهارم، 1377، به یژه فصل اول و دوم. همچنین ر.ک. صلاح نصر، جنگ روانى، ترجمه محمود حقیقت کاشانى، سروش، چ دوم، 1381.
50ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، باب علم، حدیث 13673.