معرفت: آیا خود افراد هم مستقیماً مى توانند از قرآن استفاده کنند یا نیاز به واسطه اى هست؟
حجة الاسلام رجبى: هر کتابى که براى توده مردم نوشته شده باشد تنها شرط فهم آن، آشنایى با زبان آن کتاب و برخوردارى از قدرت درک و دقت است. اما وقتى کتابى محدود به توده مردم نیست و مى خواهد همه قشرها را هدایت کند و به فرمایش مرحوم علاّمه طباطبائى، براى یک حقوق دان منبع حقوقى است، براى یک فیلسوف راهنماى بحث هاى عقلى است و همین طور دانشمندان رشته هاى دیگر، این کتاب نه تنها یک راهنما، بلکه یک معجزه است; کسى که با تخصص ویژه خود وارد قرآن مى شود مى بیند که مطالب شگفت انگیزى در آن وجود دارد که حتى دانشمندان و محققان نمى توانند به این حد از معرفت دست یابند و آن را ارائه بدهند. چنین کتابى که مى خواهد همه را هدایت کند، داراى درجات است; یک سطح آن در سطح عموم است که اگر کسى زبان عربى را به خوبى بداند و بر ادبیات عرب دقیقاً مسلط باشد، مى تواند به سطح اول از فهم قرآن دست یابد. این همان چیزى است که در بعضى روایات آمده است: «فالعباراتُ للعوامِ»;( ) براى توده مردم، فهم قرآن در حد عبارت ظاهرى امکان پذیر است. اما قرآن در این حد خلاصه نمى شود; درجات دیگرى نیز دارد که با این حد از معلومات دست یافتنى نیست و نیاز به معارف بالاتر و صفاى باطن فراترى دارد. از سوى دیگر خود آیات هم چنان که در بعضى از روایات هم آمده، چند قسم است: برخى از آیات را به روشنى نمى توانیم بفهمیم، حتى گاهى مفسران بزرگ هم در فهم بعضى آیات دچار مشکل مى شوند. بنابراین، چنین نیست که هر آیه اى را هر کسى بتواند بفهمد. مى توان گفت یک تقسیم بندى عرضى داریم و یک تقسیم بندى طولى; یک تقسیم بندى افقى داریم، یک تقسیم بندى عمودى و در هر دو سو، یک مقطع براى کسانى است که با ادبیات عرب آشنا بوده و بخواهند قرآن را بفهمند. اگر کسى از سر لجاج و عناد و غرضورزى و سوء استفاده بخواهد سراغ قرآن بیاید و با آن معارضه کند، بسیارى از حقایق آن را نمى فهمد. این نکات در روایات آمده، در خود آیات هم به آن اشاره شده است. بر این اساس، در حدى از فهم قرآن، که حد توده مردم است. هیچ قید و شرط و شیوه خاصى وجود ندارد; به همین دلیل قرآن تحدى مى کند و مشرکان هم سخن قرآن را مى فهمند و برمى آشوبند و یا دیگر اقشار توده مردم به حقایق آن پى مى برند و تسلیم مى شوند. البته این گونه نیست که هر کس هرچه دلش بخواهد بگوید و آن را به قرآن نسبت دهد، باید با عبارات قرآن طبق قواعد زبان عرب و عرف گفتوگو عقلایى سازگار باشد و هر کس ضرورت رعایت این نکات را درک مى کند و کسانى که بى حساب حرف مى زنند و نسبت هایى مى دهد اکثر قریب به اتفاقشان این حقیقت را درک مى کنند: «ان الانسان على نفسه بصیره» هم افراد توده مردم و هم برخى از خواص که گاه برداشت هاى انحرافى مى کنند و گرایش هاى سیاسى و غیره آنان را به این امور مى کشاند خود خوب درک مى کنند که عیب کار کجاست; به قول مولانا اگر خود توان پى بردن به عمق آیات را ندارند ولى مى دانند که آنچه مى گویند اشتباه است:
تو نمى دانى که آن اشتر کجاست لیک دانى کین نشانى ها خطاست
هر کس ادعا مى کند که قرآن مطلبى را مى گوید، باید بتواند مستند به تعابیر آن، نکات ادبى آن و قواعد محاوره اى عقلا باشد. اگر چنین شد، معنایش آن است که روش و معیار خاصى وجود دارد و فهم قرآن ذوقى و سلیقه اى نیست و در این صورت، قرائت هاى مختلف ـ که امروزه مطرح است ـ حرف باطلى خواهد بود. قرائت هاى مختلف به این معنا که هر کسى برداشتى داشته باشد و معلوم نباشد که کدام حق است و کدام باطل یا همه حق است و همه بخشى از حق را دارند و معیارى هم براى تشخیص حق و باطل آن ها در دست نیست، این سخن نادرستى است. این در جایى است که بگوییم براى فهم ظاهر و برداشت از قرآن، هیچ معیارى نداریم، هر کس طبق ذوق و سلیقه اش چیزى مى گوید، در صورتى که بحث تفصیلى و مستدل در جاى خود در کتاب هاى اصولى مطرح شده است که استفاده از قرآن در حد اولیه اش هم باید مستند به قواعد و اصول خاص خود باشد. منتهى هر قدر بخواهیم فهم ها عمیق تر باشد، نکات و قواعد عمیق ترى مى طلبد و تخصص لازم دارد; مانند هر رشته علمى دیگر که نیاز به تخصص دارد. در این فرصت کوتاه نمى توان به دلایل نیاز به تخصص در فهم آیات پرداخت; زیرا خود یک فرصت جداگانه اى مى طلبد. ولى اجمالاً چنان که گفته شد باید مقدمات و تخصص لازم در فهم را فراهم ساخت. تسلط به زبان عربى و قواعد ادبیات عرب، رعایت اصول محاوره عقلایى، شناسایى دقیق قراین کلام و بهره گیرى از آن ها و معیار قراردادن مطالب معتبر، فراگیرى علوم مورد نیاز و شیوه استفاده از منابع تفسیر و نیز شیوه و مراحل تفسیر امورى است که براى فهم دقیق آیات قرآن ضرورت دارد.
معرفت: اساسى ترین پرسش هایى که امروزه در حوزه قرآن پژوهى فراروى محققان قرار دارد چیست؟ در این راستا، چه مباحثى باید در اولویت پژوهشى قرار گیرد؟
حجة الاسلام رجبى: در مورد اولویت بندى مباحث قرآن پژوهى، مانند سایر زمینه ها باید معیارهایى براى اولویت بندى در نظر بگیریم و بر اساس آن بگوییم چه سؤال هایى مهم تر و داراى اولویت بیش تر است. به نظر مى رسد که از یک سو، باید به مسائل مبنایى قرآن پژوهى ـ چیزهایى که اگر در آن ها مناقشه شود کل بحث هاى قرآن زیر سؤال مى رود ـ پرداخت. همچنین یکى از معیارهاى اولویت پاسخگویى به نیازهاى زمان و شبهات روز است که براى قشرهاى مختلف درباره قرآن و معارف آن مطرح است و نیز نیازهاى بالفعل جامعه مان و جامعه اسلامى و جامعه جهانى در دست یابى به دیدگاه قرآن در زمینه هاى مختلف امروزین است، این شیوه اى است که بزرگان ما در طول تاریخ به آن همت گمارده اند. آن ها هم متناسب با زمان خود، با این دو معیار به مباحث پرداخته اند. دانشمندان بزرگى مانند شیخ مفید، علاّمه طباطبایى،شهیدمطهرى; وحضرت آیة الله مصباح، هم مباحث مبنایى را در نظر داشته اند، هم پرسش هاى روز جامعه را، به خصوص شبهاتى را که در سطح وسیعى مطرح بوده و در قشرهاى تحصیل کرده وجود دارد. مرحوم علاّمه طباطبائى در تفسیر المیزان یا در بحث هاى روش رئالیسم و امثال آن توجه شان به این نکات معطوف بوده است. مرحوم شهید مطهرى نیز به همین صورت. ما هم اگر بخواهیم اولویت بندى کنیم، باید با همین دو معیار به سراغ قرآن پژوهى برویم. بنابراین، اگر در باب قرآن پژوهى بخواهیم بگوییم چه مسائلى اولویت دارد، بحث هاى هرمنوتیک و فهم متون دینى یک مسأله اساسى است، بحث زبان قرآن و زبان دین، قرائت هاى مختلف از دین، قلمروشناسى بیانات قرآنى و این که قرآن به چه مسائلى مى پردازد و حیطه مسائل اش اداره امور دنیوى به ویژه جنبه هاى اجتماعى و از جمله حکومتى را در برمى گیرد یا خیر و نیز بحث هاى روش شناسى ـ که از قدیم مطرح بوده ـ و جهانى و جاودانگى بودن بیانات قرآن از جمله مسائل داراى اولویت است. علاوه بر این ها، بحث هاى مربوط به مبانى فهم قرآن و اعجاز قرآن هنوز هم جاى تحقیق جدّى دارد همچنین مسأله مصونیت قرآن از تحریف ـ به لحاظ نسبتى که از سوى بعضى محافل به شیعه داده مى شود ـ از مسائل مهم است.
نکته دیگر این که ما این معارف را باید به صورت نظام مند ارائه کنیم. تفسیر موضوعى هنوزبه تحقیق جدّى در زمینه هاى گوناگون نیاز دارد. اگر بتوانیم یک نظام اقتصادى اسلامى با توجه به آیات و روایات ارائه دهیم کار بسیار مطلوبى است یا اگر بتوانیم دیدگاه هاى تربیتى قرآن را ارائه دهیم کار بسیار مهم و مفیدى براى جامعه است.این ها یک سلسله مسائل ضرورى است که هم باید مبانى اش بررسى شود و هم مسائل اش. اکنون جهان اسلام چشمش به نظام ما و تحقیقاتى است که در حوزه ها و دانشگاه هاى ما انجام مى گیرد. ما باید پاسخ این گونه سؤال ها را فراهم کنیم و آماده داشته باشیم، وگرنه با یکى از دو نتیجه نامطلوب مواجه خواهیم شد: یا این تلقى پیدا مى شود که اسلام در این زمینه ها سخنى ندارد و یک دین اجتماعى که پاسخ گوى نیازهاى انسان در همه زمینه ها باشد، نیست یا این که برداشت هاى انحرافى به نام «اسلام» ارائه خواهد شد که هر دو به جدا شدن انسان ها از اسلام و از قرآن منجر خواهد شد. بنابراین، این مباحث را با نکاتى که باید در آن ها رعایت شود و متناسب با سطوح جامعه، اعم از قشر توده مردم، جوان و نوجوانان و کودکان، به جامعه عرضه کنیم.
معرفت: براى ترویج فرهنگ قرآنى در سطح عموم و نیز عرضه مباحث آن به صورت روزامد چه توصیه هایى دارید؟
حجة الاسلام رجبى: در زمینه ترویج قرآن براى عموم مى توان گفت از آن جا که قرآن براى عموم مردم از هر قشر و صنف و در هر سطح علمى و فرهنگى که باشند نازل شده است و چون توده مردم یکسان نیستند، باید یک برنامه چند مرحله اى را در نظر بگیریم تا هر کس در هر مرحله اى هست، بتواند با قرآن انس بگیرد. از امتیازات ادیان الهى این است که بر خلاف برخى از مکتب هاى دیگر، وقتى بحث سعادت و دست یابى به خوشبختى مطرح مى شود، نمى گویند باید تا آخر راه بیایید، آن وقت ببینید که سعادت این جاست و اگر کسى تا آخر نرود چیزى عایدش نشود. در ادیان الهى، سخن بر سر این است که انسان در هر لحظه مى تواند یک قدم به خدا نزدیک شود; یعنى کوچک ترین کار، یک پیشرفت تلقى مى شود. این یعنى داراى درجات بودن، و نکته بسیار مهمى است که فرد احساس کند با یک کلمه یا یک نگاه مى تواند به سعادت نزدیک شود یا از آن دور گردد.
بنابراین، وقتى هدف گذارى مى کنیم و براى جمعى برنامه ریزى مى نماییم، برنامه باید داراى درجات و مراتب باشد. در ترویج قرآن نیز، باید این گونه عمل کنیم; نکته دوم آن است که ما مى توانیم و باید نگرش نادرست افراد، را نسبت به قرآن عوض کنیم. به گونه اى که به هر حدّى از معرفت و انس با قرآن که مى رسند به آن قانع نباشند; و یکى از محورهایى که دشمنان ما آن را هدف گرفته است تخریب بینش صحیح نسبت به قرآن و القاء بینش هاى نادرست درباب قرآن به افراد جامعه است که یا به کلى سراغ قرآن نیایند و یا در زمینه ها و ابعاد بسیار جزیى قرآن را مرجع خود بدانند. مقصود بنده از نگرش مفهوم روان شناختى آن است که شامل بعد معرفتى، عاطفى و دیگر مؤلفه ها است نه صرفاً بعد معرفتى آن. افراد هم باید شناخت درست از قرآن و معارف آن داشته باشند و هم از نظر عاطفى دلبستگى خاص نسبت به قرآن داشته باشند و به قرآن عشق بورزند و ما باید در هر دو زمینه تلاش کنیم.
بنابراین، اگر یک برنامه چند مرحله اى داشته باشیم، بهترین راه ترویج است و در کنار آن، ایجاد انگیزه براى افراد و اصلاح نگرش آن ها نسبت به قرآن. مرحوم علاّمه بلاغى مى فرماید: در صدر اسلام، قرآن همه چیز مردم بود; هم کتاب انس شان بود، هم راهنماى عمل شان، هم معجزه پیامبرشان بود، هم متن معارف شان بود، هم منبع دین شان;( ) یعنى در هر زمینه اى که مى خواستنداشباع شوند، سراغ قرآن مى آمدند. اگر این حالت ایجاد شود، قرآن در همه جانفوذکردهواین بهترین شیوه ترویج قرآن است.
اما این که بخواهیم مسائل روزامد باشد، باید هر مسأله اى را که مى خواهیم ارائه کنیم در سه بعد به جنبه روزامدى آن بپردازیم: یکى آن که قبلاً اشاره شد; سؤالاتى را که براى مردم مطرح است مورد توجه قرار دهیم. اگر آنچه را که براى توده مردم و اقشار مختلف از جمله قشر جوان مطرح است مورد توجه قرار دهیم، سریع جذب مى شوند; همچون تشنه اى که آب زلال در اختیارش قرار دهیم. ولى اگر مسائل دیگرى را برایشان بگوییم جذب نمى شوند یا بسیار کم جذب مى شوند. دوم، شیوه و زبان ارائه است; ما باید متناسب با مخاطب، پیام قرآن را ارائه دهیم; ویژگى هاى مخاطب را مورد توجه قرار دهیم و متناسب با او بنویسیم. البته ما باید مدار و معیارمان ارائه آنچه به صلاح جامعه و مردم و نیاز واقعى آنان است باشد نه خواسته هاى کاذب و نادرستى که القا مى شود ولى ابتدا باید زمینه سازى کنیم و احساس نیاز را پدید آوریم و نیز با زبان آنان به آنان ارائه کنیم. قشر جوان چیزهایى برایش جاذبه دارد و زبانى برایش مفهوم است غیر از توده مردم و زبان آن ها; همان گونه که متخصصان هر رشته زبانى خاص دارند. باید هر قشرى را متناسب با نیازهایى که دارد و خصوصیات زبانى اش تغذیه فکرى کنیم.
سوم آن که در ارائه مفاهیم و انتقال آن ها به دیگران، باز از فن آورى روز استفاده کنیم. در ارائه معارف قرآنى، نباید فقط صرف نوشتن کتاب یا مقاله یا ارائه سخنرانى را کافى بدانیم، هم در بعد تحقیق از تکنیک ها و امکانات جدید مانند رایانه و اینترنت استفاده کنیم و هم در ارائه نتایج از فنون مختلف پیام رسانى و ارتباطات استفاده کنیم; از انواع شیوه هاى هنرى مانند شعر، داستان، تصویر، نرم افزارهاى رایانه اى و مانند آن بهره بگیریم و همان گونه که قرآن در دفاع نظامى از اسلام مى فرماید: «وَاَعِدّوا لَهم مااستطعتم مِن قُوَّة» (انفال: 60) در ترویج و دفاع فکرى وفرهنگى هم،باید همه امکانات را فراهم و از آن بهره بگیریم و در هر زمینه اى از فن آورى هاى موجود استفاده کنیم و نکته دیگر در نظر گرفتن وضعیت جهانى ودشمن شناسىوترفندهاى دشمنان است. امروزه شرایط اجتماعى به گونه اى است که ارتباطات،همه جوامع و فرهنگ ها را به هم مرتبط ساخته و به اصطلاح دهکده جهانى پدید آمده است و دشمن با برنامه هاى حساب شده قدم به قدم پیش مى آید و حتى به نام قرآن و فرهنگ قرآنى افکار باطل و ضدقرآنى را با مغلطه کارى به مردم تزریق مى کند ما باید ترفندهاى آن ها را بشناسیم و متناسب با آن پاسخ بدهیم.
معرفت:ارائه مباحث متناسب با ویژگى مخاطب مستلزم تربیت نیروهایى متخصص با توانایى هاى لازم است. براى تربیت این نیروها چه باید کرد؟
حجة الاسلام رجبى: نکته اول آن است که باید در گزینش نیروها دقت کافى به عمل آید تا نیروهاى داراى استعداد و علاقه کافى به این زمینه، وارد رشته شوند. همچنین برنامه درسى مناسب و دقیق به گونه اى که این هدف را تأمین کند باید طراحى شود. و در مرحله سوم براى اجراى این برنامه آموزشى نیز اساتید ورزیده و جدى و شاگردپرور به کارگرفته شوند و تحقیقات ضمن تحصیل به صورت جدى تعقیب شود وبه مورد اجرا درآید.
در مرحله پایان نامه نویسى هم نسبت به انتخاب موضوع، اساتید راهنما و مشاور و روند نوشتن پایان نامه تلاش و دقت کافى صورت پذیرد تا پایان نامه با اتقان مطلوب و رعایت استانداردهاى علمى نوشته و دفاع شود.
نکته چهارم آن است که از تجارب علمى و تحقیقى صاحب نظران رشته به صورت جلسات علمىوکنفرانس ها تحقیقى براى گروه بهره گیرى شود و سرانجام تشویق مادى و معنوى گروه و ایجاد انگیزه هاى معنوى و الهى و فراهم آوردن زمینه براى کارورزى تحقیقى ضرورت دارد.
از سوى دیگر دانش پژوهان نیز باید به نوآورى و خلاقیت در این عرصه تشویق شوند و خود نیز امورى را به عنوان اصول اساسى محقق سازند. اولین اصل اساسى توجه به خدا و ائمّه اطهار:، به خصوص امام زمان(ع) است که نقش عمده اى در موفقیت انسان دارد. تمام بزرگان ما به این امر توصیه کرده اند، اگر در هر زمینه علمى دیگر این شرط نقش بازى کند، در این جا نقش منحصر به فرد دارد و فقدان آن بسیار زیانبار است و این نقطه شروع و اولین شرط موفقیت است.
در شرح حال مرحوم علامه طباطبایى نوشته اند که با استمداد و توجه به امیرمؤمنان على(ع) و عنایت ایشان زمینه هاى موفقیت برایشان فراهم شد و درباره تفسیر شریف المیزان، اساتید بزرگوار فرموده اند که این کتاب فقط با فکر نوشته نشده است، با امداد غیبى و عنایات خاصه نوشته شده است.
اصل دوم جدّیت است. گاهى به برخى از عزیزانى که براى انتخاب رشته به من مراجعه مى کنند عرض مى کنم که اگر به هر رشته اى وارد شوید و در آن جدّى باشید، حتى اگر از سطح متوسط استعداد برخوردار هستید، مى توانید به درجات بالایى برسید. در طول تاریخ معرفت بشرى، افرادى از این نمونه ها داشته ایم که گاهى اشخاص حتى دیرفهم بوده اند، ولى چون انگیزه قوى در آن ها ایجاد شده، از دانشمندان بزرگ شده اند. هیچ کارى را نباید جزیى و بى اهمیت تلقى کرد. این درسى است که دین به ما مى دهد. در روایات هم داریم که هیچ عمل خیرى را هر چند کوچک باشد، کوچک نشمارید.( ) هیچ عمل ناشایستى را هم هر چند کوچک باشد، حقیر ندانید.( ) در زمینه تحقیق هم باید هر نکته اى و هر فرصتى را جدّى گرفت. جدیّت عنصر مهمى است که در موفقیت محققان هر رشته بسیار مهم است.
اصل سوم نظم و انضباط در کارها و برنامه ریزى داشتن براى تحصیل و تحقیق است; امیرالمؤمنین، على(ع)، در آخرین لحظه هاى عمر پربرکت خود در توصیه هایشان مى فرمایند: «اُوصیکم بِتقوىَ اللّهِ و نَظمِ اَمرکم.»( ) از این وصیت معلوم مى شود که نظم نقش اساسى در کار دارد. یکى از ویژگى هاى حضرت امام; هم نظم بوده است; همان گونه که از ویژگى هاى شهید بهشتى، شهید قدوسى و حضرت استاد مصباح نظم ویژه این بزرگواران است; این عاملى است که در موفقیت بسیار نقش دارد، و علاوه بر این که در دیگران هم مؤثر واقع مى شود و الگو مى گیرند، موجب مى شود بیش ترین بهره را از اوقات ببریم. به عکس، بى نظمى موجب مى شود که بیش ترین تلفات و خسارات را در زندگى داشته باشیم. اگر کسى بتواند این سه عنصر را داشته باشد، موفقیت رابراى خود ضمانت کرده است.n
معرفت: از حضرت عالى که وقت خودتان را در اختیار قرآن پژوهان قرار دادید، سپاس گزاریم.
پاورقیها:
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ بحارالانوار، ج 78، ص 278، روایت 113، ج 92، ص 20، روایت 18
2ـ آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 17 (قم، مکتبة الوجدانى)
3ـ نهج البلاغه، قصار الحکم، ص 422
4ـ5ـ بحارالانوار، ج 73، باب 137، روایت 62، ص 355 / باب 47